استفاده از رسانه شعر
یکی از روشهای انتقال مؤثر مفاهیم تربیتی استفاده از زبان شعر است که می توان از آن به رسانه شعر نیز تعبیر کرد بخشی از اخبار رسیده از امام رضا مربوط به اشعاری است که شاعران اهل بیت در حضور امام کده سروده اند و این اشعار اکنون در متون حدیثی ما موجود است. امام ه شاعرانی را که در منقبت اهل بیت شعر می سرودند، مورد تفقد قرار داده به این معنا که امام شده از این رسانه به خوبی بهره برده است.
امام عمدتا در مواجهه با این اشعار با ابراز احساسات و گریه بر مظلومیت اهل بیت و سپس مورد تفقد مادی و معنوی قرار دادن شاعر و بعضاً با افزودن ابیاتی بر شعر آنها این رسانه را پایدار و ماندگار می کند و راویان را بر روایت این وقایع تحریک و تحریض مینماید. البته این نکته درخور تأکید است که نمیتوان امام رضا را شاعر دانست و نویسنده در احادیث معتبر به طور مستقل از ایشان شعری نیافته است. نکته مهم در این باره صرفاً بهره گیری از جایگاه رسانه ای مدیحه سرایان اهل بیت برای اشاعه فرهنگ اهل بیت و بعضا چنانکه گفته شد همراهی با ایشان است و نه سرودن شعر به طور مستقل .
برای مثال امام در مواجهه با ابونواس بعد از شنیدن اشعارش با تأیید آنها به غلامش دستور میدهد که هر چه از مخارج نزد غلام موجود است به او ببخشد. به علاوه مرکب همراه نیز به ابونواس اعطا میشود که تلقی کم ارزش بودن شعر ابونواس ایجاد نشود. (1) ۱. همان، ج ۲، ص ۱۴۴. )
گفتگوی پر احساس دعبل با امام نیز با این که بارها تکرار شده باز هم خواندنی است:
دعبل خزاعی در آن هنگام که حضرت در مرو نزول اجلال فرموده بود بر علی بن موسی الرضاء وارد شد و به امام گفت یا بن رسول الله من قصیده ای ساخته و سوگند یاد کرده ام که برای احدی قبل از شما نخوانم حضرت فرمود آن را بخوان دعبل شروع کرد به خواندن قصیده ای که یک بیتش این است:
مدارس آيات خلت من تلاوة
و منزل وحي مقفر العرصات (1) ۱. مدارس و محافلی که در آن قرآن خوانده و تفسیر و تدریس میشد اکنون خالی است و محل نزول وحی چون صحرائی بی آب و علف و خشک افتاده است. )
تا بدانجا رسید که :
أرى فينهم في غيرهم متقسما
و أيديهم من فينهم صفرات " (2) ۲. غنائم و بیت المال مسلمین را میبینم که در میان دیگران تقسیم می شود و می نگرم که دست های ایشان آل محمد الله، از آن خالی است. )
حضرت گریست و فرمود راست گفتی ای خزاعی همین طور است و چون دعبل به این بیت رسید که:
إذا وتروا مد وا إلى واتريهم
أكفا عن الاوتار منقبضات " (3) 3. هر گاه هدف حربه تیر جنایت و بلا و ظلم دشمن واقع میشوند، دستهای تهی از حربه و بسته را بسوی دشمن می گشایند. )
امام کف دو دستش را می چرخانید و زیر و رو میکرد و میفرمود آری این چنین است دستها بسته است و چون به این بیت رسید :
لقد خفت في الدنيا و ايام سعيها
و إني لأرجو الا من بعد وفاتي .(4) ۴. من چون دارای محبت شما خاندانم همه عمر در ترس و وحشت زندگی کردم، اما امید من همه این است که پس از وفاتم دیگر از عذاب در امان باشم. )
حضرت فرمود خداوند تو را از فزع اکبر که قیامت است از عذاب در امان دارد و چون به این بیت از قصیده رسید :
و قبر ببغداد لنفس زكية
تضمنها الرحمن في الغرفات (1) ۱ . و قبری در بغداد از آن نفس زکیه ای است که خداوند در یکی از غرفات بهشت او را ماوا داده است (مراد حضرت موسی بن جعفر اله می باشد. )
امام گفت آیا در اینجا دو بیت به قصیده ات بیفزایم تا کامل شود؟ دعبل عرض کرد یا بن رسول الله بفرمایید.
حضرت این دو بیت را اضافه کرد :
و قبر بطوس يا لها من مصيبة
توقد في الأحشاء بالحرقات
إلى الحشر حتى يبعث الله قائما
يفرج عنا الهم والكربات (2) ۲. و قبری در شهر طوس است که وا مصیبتا از غم و اندوهش که آتش مصیبت فاجعه مرگش در اعضا و رگ و ریشه بدن شعله میزند تا روز حشر مگر خداوند قائمی برانگیزد و برستم و ستمکاران پیروز شود و درد و رنج ما را تا حدی آرام بخشد. )
دعبل گفت یا بن رسول الله بفرمایید که در طوس قبر کیست؟ حضرت فرمودند آن قبر من است که روزگاری نمیگذرد مگر این که طوس محل آمدورفت شیعیان و زوار قبر من میشود و اعلام میکنم که هر کس مرا در زمان غربت قبرم در طوس زیارت کند او در درجه من با من همدم خواهد بود در حالی که خداوند او را از گناه پاک و آمرزیده باشد.
سپس حضرت پس از این که قصیده دعبل به پایان رسید از جای برخاست و دعبل را گفت که بر جای خود بماند و به درون خانه رفت و ساعتی گذشت خادم آن حضرت با کیسه ای از زر که دارای یک صد دینار بود بیرون آمد و آن را به دعبل داد و سکه آن دینارها به نام حضرت بود و خادم به دعبل گفت که مولایت فرموده است این کیسه زر را نفقه خود کن دعبل گفت به خدا سوگند من برای اخذ صله بدین جا نیامده ام و این قصیده را به طمع مال نسروده ام مال را نستاند و رد کرد و تقاضای جامه ای از جامه های آن حضرت را نمود که بدان تبرک جوید و خود را مشرف به آن جامه کند. پس امام جبه ای خز با همان کیسه زر توسط خادمش به او عطا فرمود. (1) کافی، صص ۶۴۹-۶۵۲ )
امام در نهایت با بخشیدن جبه و یکصد دینار به دعبل او را راهی دیار خود کرد.