به شرط آفتاب  ( ص72 ) شماره‌ی 7211

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > تعامل امام رضا (عليه السلام) با فضل بن سهل

خلاصه

می دانست ابا الحسن چقدر بخشنده است. بارها دیده بود با مردم مهربانی میکند و میبخشد ایستاده بود کنارش پاهایش درد گرفته بود دیگر اجازه نمیدادش مدتی گذشت. امام سرش را آورد بالا. - چه کار داری فضل؟...

متن

می دانست ابا الحسن چقدر بخشنده است. بارها دیده بود با مردم مهربانی میکند و میبخشد ایستاده بود کنارش پاهایش درد گرفته بود دیگر اجازه نمیدادش مدتی گذشت. امام سرش را آورد بالا.

- چه کار داری فضل؟

فضل بن سهل خوش حال شد گفت آقای من توی این نامه مأمون هر چه خواسته ام به من داده از مال و ملک و مقام و ریاست. »

امام نگاهش نمیکرد ادامه داد: فکر کردم شما برای هدیه دادن شایسته ترید. »

-        نامه را بخوان

خواند امام گفت: هر وقت خداترس شدی ما هم به تو هرچه در نامه نوشته میدهیم. »

چیزی نگفت و رفت.

امام به او هیچ چیز نداد. حتی اجازه نشستن . (بحار ألانــــوار ط بیــــروت، ج49 ص58)

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی