مردم داری
سفره ای برای همه
مردی از بلخ در سفر خراسان همراه امام رضا بود. سفره را که پهن کردند خدمتکاران آن حضرت که بعضی هم سیاه بودند، کنار سفره نشستند و مشغول خوردن شدند مرد بلخی آرام به حضرت گفت: کاش برای اینها سفره ای دیگر می انداختند!»
امام ناراحت شدند و فرمودند: خدای ما یکی است. پدرومادر همه ما یکی است و معیار سنجش ما هم اعمالمان است.» (1) ا محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۸، ص: ۱۲۳ محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۹، ص ۱۰۱ )
78
مردم داری
اول بینوایان بعد خودمان
امام رضا وقتی سر سفره مینشستند سینی بزرگی می آوردند. آقا از بهترین غذاهای سفره برمی داشتند و در سینی می گذاشتند. پر که می شد. دستور میدادند آن را ببرند و به بینوایان بدهند.
وقتی سینی را می بردند حضرت این آیات را تلاوت می کردند: «فلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ»(1) بلد، ۱۱. ) او گردنه را نمی پیماید سپس لقمه ای بر می داشتند؛ یعنی اول بینوایان، بعد خودمان !(2) ۲. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۴، ص ۵۲ )
79
مردم داری
برای راحتی مراجعان
احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی در قادسیه به استقبال امام رضا رفت. قرار شد امام در قادسیه بمانند؛ پس به او فرمودند: «برایمان اتاقی اجاره کن که دو در داشته باشد یک در آن به حیاط باز شود و در دیگرش به بیرون میخواست علت را بپرسد که حضرت فرمودند: برای اینکه مراجعه کنندگان بتوانند به راحتی رفت و آمد کنند. »(1) عزيز الله عطاردی، مسند الإمام الرضا ، ج۱، ص ۱۵۵ )
80
مردم داری
تكريم؛ بدون تبعیض
در میان عرب ها رسم بود که برای احترام به دیگران آنان را با كنیه(1) کنیه یعنی نامی که با آب به معنای پدر یا «ام به معنای مادر یا این، به معنای برادر آغاز می شود.) صدا میزدند ابو علی ابوالحسن ام على ام حسن و...... امام رضا هیچ گاه فرزند خود را به اسم صدا نمی زدند و همواره ایشان را که در هنگام شهادت حضرت هفت ساله بودند. «ابوجعفر» خطاب می کردند. (2) محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق) ، عيون اخبار الرضا ، ج ۲، ص ۵۸۶ )
امام رضا با غلامان خود نیز همین گونه رفتار می کردند.
81
مردم داری
از فقر نترس !
آقا امام رضا ، برای فرزندشان نوشتند:
به من خبر رسیده است که وقتی میخواهی از خانه بیرون بروی، غلامان تو را از در اصلی خانه نمی برند آنها در نظر دارند خیر تو به کسی نرسد و به نیازمندان منتظر کمک نکنی از تو میخواهم از این به بعد به حقی که بر گردن تو دارم همواره از در اصلی وارد و خارج شوی و همیشه مقداری پول همراه داشته باشی تا هر کس کمک خواست به او کمک کنی... پولت را در راه خدا خرج کن و از فقر و ناداری نترس!(1) ا محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۴، ص ۴۳ )
82