کتابی در آستین
حسن بن علی و شاء از واقفیان بود؛ یعنی معتقد بود که امامت به امام موسی کاظم پایان یافته و آن حضرت آخرین امام است. او سؤال های زیادی را نوشته و در کتابی گرد آورده بود که برخی از آنها درباره روایاتی بود که از پدران علی بن موسی الرضا نوشته بود. او میخواست با این سؤالها علی بن موسی الرضا را آزمایش کند.
روزی کتاب را در لباسش گذاشت و به سمت خانه امام رضا رفت. میخواست در تنهایی کتاب را به حضرت بدهد. وقتی به خانه علی بن موسی الرضا رسید جلوی در عده ای از مردم را دید که نشسته و مشغول گفت و گو بودند. رفتن به داخل خانه امکان نداشت. به دنبال چاره ای بود تا بتواند وارد شود که خدمتکاری از خانه بیرون آمد و گفت: حسن بن علی و شاء پسر دختر الیاس بغدادی، کدام یک از شماهاست؟» گفت: «منم!» خدمتکار گفت: به من دستور داده اند این کتاب را به تو بدهم. بیا بگیر !»
کتاب را از دست غلام گرفت و در گوشه ای نشست و شروع به خواندن کرد. در آن کتاب، مسئله به مسئله جواب هایش داده شده بود او دیگر واقفی نبود. (1) ا محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا ، ج ۲، ص ۵۵۵ )