و علی بن موسی (ع) پشت عهد نامه نوشت: به نام خداوند بخشاینده مهربان و سپاس خداوندی را که پروردگار جهان است و درود خدا بر سرور ما محمد و خاندان پاک او باد من على بن موسى الرضا فرزند جعفر (ع) میگویم امیر المؤمنین (مأمون)(دوباره «امیر المؤمنین» را در مورد مأمون به کار برده است با این که اهل بیت (ع) این عنوان را فقط درباره على (ع) به کار میبرند ولی چون مردم درباره تمام کسانی که بر کرسی خلافت مینشستند استعمال می کردند لذا امام رضا از باب تقیه مأمون را امیرالمؤمنین خوانده است - م.) که خداوند او را بر راستی و درستی تقویت کند و به هدایتش موفق نماید از حق ما اهل بیت چیزی را شناخته که دیگران بنی امیه و دیگر بنی عباس نسبت به آن جاهل بودند و صله رحمی کرده است که قطع شده بود و نفوسی را آرامش بخشیده که نگران بودند بلکه آنها را پس از نابودی به خاطر کسب رضای پروردگار جهان زنده کرد و جز از خدا پاداشی نمی خواهد و خداوند به زودی پاداش شاکران را میدهد و اجر نیکوکاران را ضایع نمی کند، وی ولایتعهدی خویش و فرمانروایی پس از خود را به من واگذارد خداوند بقای او را در از گرداند مرا یارای مخالفت با او نبود بناچار پذیرفتم و در پیشگاه خدا بر عهده می گیرم که خونی را به ناحق نریزم و مال و ناموس کسی را به ناروا مباح نگردانم و نهایت کوشش و توانم را به کار بندم و در برابر نفسم هیچ حالی از احوال اخروی را که قبلاً داشتم تغییر ندهم و از دنیا به چیزی بیش از مقدار ضرورت دست دراز نکنم و خود را کفیل خود قرار دادم بنابر این اگر برایم حادثه ای رخ دهد و یا تغییر و تبدیلی حاصل شود من برای چنان دگرگونی سزاوار بوده ام و خود را در معرض چنان عقوبتی قرار داده ام و به خدا پناه می برم از غضب خدا و برای توفیق بر اطاعت او و جدایی بین من و نافرمانیش به درگاه او تضرع میکنم و السلام
سپس این عهدنامه را در همه جا و در کنار کعبه و بین قبر رسول خدا (ص) و منبر او قراءت کرد و ویژگان مأمون و بزرگان علما را گواه گرفت که از آن جمله شهادت فضل بن سهل است که به خط خودش نوشت گواهی میدهم درباره امیر المؤمنين عبد الله مأمون و ابو الحسن على بن موسى بن جعفر (ع) بدانچه که برای مسلمانان حجتی در برابر خود قرار دادند و بدان وسیله شبهه جاهلان را باطل کردند و نوشته های فضل بن سهل در تاریخ ذکر شده و عبد الله بن طاهر نیز همان گونه شهادت داد و یحیی بن اکثم قاضی و حماد بن ابی حنيفه و ابوبکر ،صولی و وزیر مغربی و بشرین معتمر و گروهی دیگر به همین نحو
صولی نقل کرده است وقتی که مأمون با علی بن موسی بیعت کرد او را در کنار خود نشاند و خطیب عباسی به پا خاست و سخن گفت و نیکو سخن گفت و این شعر را خواند
لابد للناس من شمس و من قمر فانت شمس و هذا ذالك القمر