زندگانی امام هشتم علی ابن موسی الرضا علیه السلام-بانضمام کرامات و معجزات و فضائل و فاجعه ی عاشورای رضوی  ( 287-293 ) شماره‌ی 6861

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > سيره فرهنگی امام رضا (عليه السلام) > تلاش برای دفاع از امامت در قالب مناظره

خلاصه

حسن بن جهم (حسن بن جهم از موثقین راویان و دارای شخصیتی بزرگ در حضور امام (ع) بوده و از ارکان عصر خود بشمار می رفته و در آخر سال ۲۲۴ هجری وفات او است .) می گوید: . من روزی در مجلس مأمون حاضر بودم و امام على الرضا عليه السلام شرف حضور داشت و دانشمندان و فقهاء در اطراف آن حضرت حلقه زده و سئوالاتشان را مطرح می کردند و در آن میان یک نفر از ایشان سئوال کرد به چه چیز میتوان پذیرفت قول مدعی امامت را؟

متن

اثبات امامت در مناظره

حسن بن جهم (حسن بن جهم از موثقین راویان و دارای شخصیتی بزرگ در حضور امام (ع) بوده و از ارکان عصر خود بشمار می رفته و در آخر سال ۲۲۴ هجری وفات او است .) می گوید: . من روزی در مجلس مأمون حاضر بودم و امام على الرضا عليه السلام شرف حضور داشت و دانشمندان و فقهاء در اطراف آن حضرت حلقه زده و سئوالاتشان را مطرح می کردند و در آن میان یک نفر از ایشان سئوال کرد به چه چیز میتوان پذیرفت قول مدعی امامت را؟.

امام علیه السلام پاسخ داد : به نص و دلیل .

گفت : بفرمائید دلیل امام در چیست ؟.

فرمود : در علم و استجابت دعای او .

گفت : چگونه خبر از آینده می دهید؟

فرمود : به سبب عهد و پیمانی است که بین ما و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم منعقد است .

باز گفت : چگونه از قلبهای مردم اطلاع دارید و خبر می دهید؟.

فرمود : گفتار رسول خدا به تو نرسیده که فرمود: اتقوا فراسة المؤمن فانه ينظر بنور الله بترسید از کیاست ،مؤمن زیرا او نگران به نور خدا است گفت: آری شنیده ام امام علیه السلام ادامه داد مؤمنی نیست مگر اینکه غریزه فراست و هوشیاری در اوست به اندازه ایمانش و بصیرتش و دانشش به نور خداوند می نگرد آنچه را که خداوند از زیرکی و کیاست در تمام مؤمنین نهاده است، همان مقدار در ما ائمه قرار داده است و در آیاتی محکم از کتابش بیان فرموده است : «ان في ذلك لآيات للمتوسمين(سوره حجر آیه ۷۵) متوسم يعنى علایم شناسنده، پس اول متوسمین رسول خدا است و بعد از او امیرالمؤمنین و امام حسن و بعد از او حسین علیه السلام و بعد فرزندان آن بزرگوار تا روز رستاخیز و قیامت در این هنگام مأمون نگاهی به امام علیه السلام نموده و عرض کرد: از آنچه که خداوند برای شما اهل البيت اختصاص داده زیاده بیان نمائید:

امام علیه السلام فرمود: خداوند متعال ما را مؤید فرموده، به روحی منزه و پاک که ملک نیست آن روح با گذشتگان نبوده مگر با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و اکنون با پیشوایان و ائمه از ما است، آنان را راهنمائی و کمک میکند آری او عمودی است از نور میان ما و خدای عز وجل، مأمون گفت :

ای ابا الحسن به من گذارش داده اند افرادی نسبت به شما افراط نموده و شما را از حدود خودتان پیشتر و بیشتر می ستایند حضرت رضا علیه السلام فرمود: پدرم موسی بن جعفر از پدرانش و آنان از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم روایت نمودند که فرمود :

لا ترفعوني فوق حقى فان الله تبارک و تعالى اتخذني عبداً قبل ان يتخذني نبيا مرا بالاتر از آنچه هستم نستائید چه اینکه خداوند مرا بنده خویش قرار داده پیش از آنکه به پیامبریش برگزیند چنانکه در سوره آل عمران آیات ۷۹ و ۸۰ میگوید :

هیچ بشری که خدا وی را به رسالت برگزیند و به او کتاب و حکمت و نبوت بخشد او را نرسد که به مردم گوید مرا بجای خدا پرستید بلکه پیغمبران بر حسب وظیفه خود به مردم گویند خداشناس و خدا پرست باشید، چنانچه از کتاب به دیگران این حقیقت را تعلیم میدهید و خود نیز می خوانید و چگونه شما را به کفر خواند پس از آنکه به خدای یگانه اسلام آورده باشید.

بعد از قرائت آیات امام علیه السلام گفت علی علیه السلام فرمود: درباره من دو مرد هلاک و تباه میگردد و من گناهی ندارم، یکی دوستی که زیاده روی کند و دیگر دشمنی که در دشمنی زیاده روی کند، من بیزاری می جویم از کسانی که نسبت به ما غلو نمودند و ما را از آنچه هستیم بالاتر بردند و از حد بشریت ما را به سرحد ربوبیت ارتقاء دهند، چنانکه عیسی بن مریم از نصاری بیزاری جست سوره مائده آیات ۱۱۶ تا ۱۱۷ چنین است:

و یاد کن آنگاه که خدا به عیسی بن مریم گفت: آیا تو مردم را گفتی که من و مادرم را دو خدای دیگر سواي خداي عالم اختیار کنید؟! عیسی گفت: خدایا تو از شبه و مثل و شریک ،منزهی هرگز مرا نرسد که چنین سخنی به ناحق گویم چنانچه این گفته بود می تو میدانستی که تو از سرائر من آگاهی و من از سر تو آگاه نیستم همانا توئی که به همه اسرار غیب جهانیان کاملاً آگاهی، من به آنها هرگز چیزی نگفتم جز آنچه تو مرا بدان امر کردی که خدای یکتا را پرستید که پروردگار من و شما است و تو خود بر آن مردم گواه و ناظر بودی مادامی که من در میان آنها بودم و چون روح مرا به قبضه تصرف گرفتی باز تو خود نگهبان و ناظر احوال آنان بودی و تو بر همه خلق عالم گواهی .

و در سوره نساء آیه ۱۷۲ خداوند فرمود : هرگز مسیح از بنده خدا بودن امتناع و استنکاف ندارد و فرشتگان مقرب به بندگی او معترفند.

و نیز در سوره مائده آیه ۷۵ فرموده :

ما المسيح بن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقة كانا يأكلان الطعام و معناه أنهما كانا يتغوطان ، مسیح پسر مریم پیغمبری بیش نبود که پیش از او نیز پیغمبرانی آمده اند و مادرش هم زنی راستگو و با ایمان بود و هر دو به حکم بشریت غذا تناول میکردند امام علیه السلام غذا تناول می کردند را تفسیر نمود به پلیدی و غایط کردن نتیجه اینکه آنها خدا نبودند و گرنه به غذا در زندگانی خود محتاج نبودند پس هرکس برای پیامبران الهی و پیشوایان دین خدائی را مدعی شود ما از او بیزاری می جوییم همچنانکه اگر برای ائمه پیامبری را مدعی شود یا برای غیر ائمه مقام امامت را از او بی زاریم در دنیا و آخرت . ( با توجه به کلام امام علیه السلام اعتدال در عقیده و اثبات مقام ربوبی برای ذات یکتای خداوند و نبوت فقط برای پیامبران و تنها مقام امامت برای ائمه اثنی عشر ثابت می گردد، اینجا است که بطلان عقائد باطله و ساختگی بدین کلام کوتاه از ثامن الائمه على بن موسى الرضا فهمیده شود، دیگر اگر سید علی محمد باب فرزند میرزا رضا شیرازی متولد ۱۲۳۵ هجری قمری و یا میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاء الله گاهی بگوید من خدایم لا اله الا انا و در میان زندان خود را خدای زندانی معرفی کند، حرفش غير مسموع بلکه خنده آور و از سخن دیوانگان است یک انسان ضعیف نادان و ناتوان بی خرد و جاهل مشاعر خود را در هوای گرم بوشهر از دست داده و به عقده یتیمی و روانی گرفتار بوده بالاخره بازیچه دستهای اجنبی شده بگوید من خدایم بریش نداشته باور کنندگان این حرف و پیروان او باید خندید و گاهی دیگر نامبرده خود را پیغمبر بعد از خاتم انبیاء معرفی کند و خوش باورها را بفریبد پس از اتفاق جمیع مسلمین و روایات متواتر و آیات قرآن بر دروغگوئی مدعی نبوت بعد از محمد بن عبدالله و خاتمیت آن پیغمبر بزرگ انسان مزخرفات این مرد دیوانه احمق نادان را باور کند و آن همه تناقض گوئی را قبول نماید تعجب است یک جا میگوید از اهل غیر بیان احدی را روی زمین باقی نگذارید و تمام صاحبان ادیان را قتل عام کنید.

یکجا میگوید اموال غیر اهل بیان را جبراً تصرف کنید یکجا می گوید اشیاء نجس را اگر از اهل غیر بیان خریدید پاک میشود یکجا میگوید ما تمام اشیاء را پاک کردیم و در عالم نجسی نیست، نمیدانم پیروان نادان او با این تناقضات چه می کنند؟!.

می گوید : الباب العاشر من الواحد الخامس ان الله قدر الهياكل للرجال و الدوائر للنساء، يعنى خداوند تقدیر کرده است هیکل ها را برای مردان و دایره ها را برای زنان یعنی چه شما که می گوئید تمام بشر باید همه کتابها را بسوزاند و کنار بزند و به کتاب بیان عمل کند این حرفها را معنی بفرمائید.

باز می گوید : الباب الثامن والعشر من الواحد الخامس في دفن الاموات في احجار المرمر. حالا ما از نظر عبارات که سراسر اقدس و بیان و بقیه کتابهایشان پر است از اغلاط بحث نمی کنیم می گوید اموات بایستی در سنگهای مرمر دفن شوند.

بیچاره فکر نداشته که لا اقل یک کلمه حرف حساب بزند آخر چطور ممکن است افراد بشر به این حکم عمل کنند تمام مرمرهای دنیا کفایت از دفن اموات یک قریه نمی کند، یا اینکه نوشته است جائز نیست کتاب بیان نوشته شود مگر با خط خوب و زیبا و اگر کسی از کتاب بیان یک حرف به خط غیر نیکو داشته باشد اعمالش ضایع است و ایمانش درست نیست.

بعد می نویسد : جایز نیست که خانه نقطه بیش از نود و پنج درب داشته باشد! از شما سئوال میکنیم یعنی چه؟!!

باز در اقدس صفحه ۳۷ میگوید کسی که یک آیه از آیات مرا بخواند بهتر است برای او از اینکه تمام کتابهای پیشین و پسین را مطالعه نماید کتابی که میگوید به تحقیق نوشته شده بر سارق نفی بلد و زندانی و در بار سوم قرار دهید بر روی پیشانیش نشانه ای که شناخته شود به آن که پذیرفته نشوند در شهرهای خدا و آبادیهای او مبادا در دین خدا شما مهربانی کنید.

اقدس صفحه ۱۴ میفرمایند دزد در مرتبه سوم یک نشانه به پیشانی او بزنند از این بعد او دیگر آزاد است، زیرا آخرین و شدیدترین جزاها در موردش انجام شده آیا مقنین عالم به این حکم نمی خندند با توجه به اینکه دزد که از اغنام الله است ممکن است کلاه شاپو را قدری پائین تر بکشد و بر فرض مردم ببینند چه خواهد شد واقعاً عجب گوسفندان زبان بسته ای هستند.

اقدس صفحه ۱۸ مینویسد کسی که عمداً خانه ای را بسوزاند او را بسوزانید در صفحه ۱۹ می نویسد زن زنادهنده و مرد زناکار باید به بیت المال فقط ۹ مثقال طلا بفرستد اینجا است که ما می فهمیم چرا یک عده بسوی این دین کشیده شدند آزادی شهوت جزء برنامه اولیه آئین بهائیت است لذا در باب خامس عشر از واحد ثامن کتاب بیان میگوید اگر یک زن عقیم بود یعنی بچه دار نمی شود، مرد باید با یک زن دیگر در آمیزد و اگر مرد نقصی داشت زن با مردی دیگر نزدیکی نموده تا بر تعداد بندگان مؤمن خدا بیافزاید محور این دین فقط روی دو اصل شهوت و پول چرخ میزند همه وقت به وسیله قرة العین ها و ماه رویان پری پیکر از این دین تبلیغ میشده است و نیازمندان را به وسیله پول و ریال گمراه می کرده اند در مطالعات فراوانی که من در ادیان دارم حقیقت این است پوشالی تر و بی منطق تر و خرافی تر از این ندا یعنی ندای بابیگری و بهائیگری و از لیگری از محمد علی و حسینعلی و میرزا یحیی و شوقی ندیدم و نخواندم فرقه های اغنام الله و گوسفندان بی زبان عبارتند از : بابی - ازلی - بیانی - مرآتی - بھائی - ثابتين - ناقضین - سهرابی - طرفداران میسن ریمی - جمشیدی که در کتابهای مربوطه عقائد وضع آنها روشن گردیده است.

مانند کتاب استاد ما بهائی چه میگوید نوشته آیة الله جواد طهرانی (قده) و کتابهای دیگر بیش از این ما نمی توانیم از این مذهب سخیف در اینجا صحبت به میان آوریم و شاید همین مقدار از نظر بعضی از خوانندگان خارج از موضوع کتاب آید ولی ما چنانکه گفته ایم وظیفه داریم بدین نوشته ها غفلت زدگان و فریب خوردگان را بیدار کنیم و حق پژویان و باور کنندگان را هشدار دهیم و منظور ما تنها بابی گری و بھائی گری نیست بلکه شیخیگری و صوفیگری و غیر اینها از عقائد باطله چه ندای مردک کرمانی باشد و یا صدای گنابادی فرق ندارد تمام این احزاب باطل و برای گمراه ساختن مردم پیدا شده اند.

در کتاب سفینه از بزنطی روایت کرده که مردی به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد جماعتی پیدا شده اند به نام صوفیه شما درباره این جماعت چه میگوئید؟ امام علیه السلام فرمود: آنها دشمنان ما هستند و کسی که به آنها تمایل پیدا کند از آنها خواهد بود و روز قیامت با آنها محشور خواهد شد و بزودی جماعتی پیدا خواهد شد که ادعا دارند از دوستان ما آل محمد هستند و تمایل به صوفیه می کنند و خود را به آنها شبیه مینمایند و القاب آنها را بر خود میگذارند و سخنان کفر آمیز را تأویل و توجیه می کنند، آگاه باشید که هر کس به آنها تمایل پیدا کند از ما نیست و ما از او بیزاریم و کسی که انکار عقایدشان را بکند و حرفشان را رد کند و نپذیرد مانند کسی است که در حضور پیغمبر اسلام با کفار جهاد کرده است.

باز محدث قمی در سفینة البحار روایت میکند ما قسمتی از آن را می آوریم

امام هادی علیه السلام جماعتی از صوفیه را در مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم دید حلقه وار نشسته و مشغول ورد و ذکرند. امام علیه السّلام فرمود توجه نکنید به این کسانی که از روی خدعه مردم را می خواهند فریب دهند ایشان هم قسم با شیطانند پیروی صوفیه نمیکند مگر کسی که سفیه و نادان باشد و اعتقاد به صحت آنها پیدا نمیکند مگر کسی که احمق و بی عقل باشد کسی که به دیدن یکی از آنها برود یا به دیدن قبر مردگان آنها برود مثل آن است که به زیارت شیطان و بت پرستان رفته است و کسی که یکی از آنها را یاری کند چنان است که گویا یزید و معاویه و ابوسفیان را یاری کرده است، پس مردی از اصحاب گفت : یابن رسول الله اگرچه صوفیه اعتراف به حق شما آل محمد داشته باشند؟ (یعنی شما را امام و پیشوا بدانند باز هم حال آنها چنینی است.

در آن حال امام علیه السلام مانند شخص خشمگین به او متوجه شده و فرمودند: این حرفها را رها کن کسی که به حق ما اعتراف داشته باشد به راهی نمی رود که عاق و رانده شده از نزد ما بشود.

اما تدرى انهم اخس طوايف الصوفية والصوفية كلهم من مخالفينا و طريقتهم مغايرة لطريقتنا و ان هم الانصارى او مجوس هذه الامة اولئك الذين يجهدون في اطفاء نور الله والله يتم نوره و لو كره الکافرون، آیا نمی دانی که این طایفه از صوفیه پست ترین طوایف آنها هستند و صوفیه تمام طوایف ایشان با ما مخالف میباشند و رویه و راه آنها غیر از راه ما ائمه است و صوفیه به منزله نصاری و آتش پرست در این امت میباشند ایشان کسانی هستند که کوشش میکنند نور خدا را خاموش کنند، ولی خدا نور خود را تمام خواهد کرد اگر چه کافران کراهت داشته باشند.)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی