محمد بن سنان گفت: من در خراسان نزد مولايم على بن موسى الرضا علیه السلام بودم و میدیدم که مأمون آن حضرت را در سمت راست خود می نشاند، اتفاقاً به مأمون خبر دادند که مردی از صوفیان دست به سرقت گشوده است، مأمون به احضار او فرمان داد و چون در او بنگریست او را مردی در کسوت پارسائی یافت که اثر سجده در پیشانیش هویدا بود، مأمون چون آن ظاهر آراسته بدید گفت اف بر این ظاهر زیبا و کار زشت؟ آیا با چنین آثار زیبا و ظاهر آراسته ای که از تو میبینم شایسته است که تو را متهم به سرقت کنند؟.
مرد صوفی گفت: من این کار را از سر اضطرار کرده ام نه از روی اختیار، من به هنگامی دست به سرقت آلودم که تو حق مرا از خمس و غنائم باز داشتی؟!
مأمون گفت : تو در خمس و غنائم چه حق داری؟ صوفی گفت: خدای - عز وجل - خمس را به شش قسمت تقسیم کرد و فرمود:
و بدانید که هر غنیمت که به دست آورید خمس آن برای خدا و پیغمبر او و ذوی القربی و یتیمان و بینوایان و درماندگان در سفر است( سوره انفال آیه 42) همچنین غنیمت را به شش قسمت تقسیم کرد و فرمود :
غنیمتی که خدا از اهل قریه ها به پیغمبر خود ببخشید برای خدا و پیغمبر و نزدیکان او و یتیمان و بینوایان و درماندگان در سفر است تا اموال غنیمت تنها در دست و حوزه توانگران شما به گردش نباشد .(سوره حشر آیه ی 7)
آنگاه گفت : پس تو مرا که به راه سفر درمانده ام و بینوا و تهی دستم و از جمله حفاظ و حمله قرآنم از حقم محروم ساخته ای و در عسر و حرج و فقر و فاقه انداخته ای
مأمون گفت : آیا منظور تو این است که من حدی از حدود خدا و حکمی از احکام الهی را به این افسانه های تو فرو گذارم؟!
مرد صوفی گفت : اول به کار خویش بپرداز و خود را تطهیر کن و آنگاه به تطهیر دیگران پرداز نخست حد الهی را بر نفس خویش بران و آنگاه دیگران را حد بزن
مأمون از حجت فرو ماند و رو به حضرت رضا علیه السلام کرد و گفت: منظور این مرد در این سخن که می گوید، چیست؟.
حضرت رضا علیه السلام فرمود منظور او اینست که چون دزدی کرده ای و حق او را مورد دستبرد قرار داده ای او نیز دست به دزدی آلوده است.
مأمون از سخن امام علیه السلام سخت بر آشفت و آنگاه رو به مرد صوفی کرد و گفت : بخدا قسم دست تو را خواهم برید!
صوفی گفت: آیا تو دست مرا میبری در صورتی که تو خود بنده منی؟!
مأمون گفت : وای بر تو از کجا و چگونه من بنده تو شده ام؟!
صوفی گفت: از آنجا که مادر تو از مال مسلمانان خریداری شده و از این جهت تو بنده کلیه مسلمین مشرق و مغربی مگر آنگاه که همگی تو را آزاد کنند، لكن من تو را آزاد نکرده ام و دیگر آنکه تو خمس را فرو بلعیده ای پس نه حق آل رسول را اداء کرده ای و نه حق من و امثال مرا پرداخته ای و دیگر آنکه شخص پلید نمیتواند پلیدی چون خود را پاک سازد بلکه شخص پاکی میباید تا آلوده ای را پاک کند و کسی که خود مستوجب حد و سزاوار کیفر است بر دیگری حد نمیراند مگر آنکه اول از خود شروع کند مگر نشنیده ای که خدای عزوجل - می گوید : « آیا مردم را به نیکی فرمان میدهید و خویش را فراموش میکنید و حال آنکه کتاب خدا را تلاوت میکنید؟ آیا در این کار نمی اندیشید؟ .(سوره بقره آیه ۴۴ .)
در این هنگام مأمون دگرباره رو به حضرت رضا علیه السلام کرد و رأی او را در این باره بجست .
حضرت رضا علیه السلام فرمود : خدای - جل جلاله ـ به محمد فرمود : خدای را حجة بالغه است فلله الحجة البالغة (سوره انعام آیه 149) و حجت بالغه حجتی است که چون به شخص نادان رسد همچون شخص دانا آن را بفهمد و کلیه امور دنیا و آخرت قائم بر همین حجت است و اکنون این مرد در برابر تو حجتی بالغه آورده است.
چون سخن به اینجا پیوست مأمون فرمان داد تا مرد صوفی را رها کنند و آنگاه خود از شدت شرمندگی روی از حضار بپوشید تا هنگامی که امام علیه السلام را مسموم ساخت و به قتل رسانید .
ابراهيم بن عباس میگوید : ندیدم هیچگاه سئوال از امام علیه السلام بشود و در جواب فرو ماند دانشمندتر از او تا این زمان نیافتم، مأمون او را
آزمایش میکرد به سئوالاتی و او به سادگی از همه پاسخ می داد، کلام امام و جواب امام و ضرب المثلهای امام از قرآن گرفته شده بود. قرآن کریم را سه روز ختم میکرد و میفرمود اگر بخواهم به کمتر از سه روز تلاوت میکنم ولی من آیه ای را نمی خوانم مگر اینکه در آن آیه می اندیشم در چه چیز فرود آمده و در کدام وقت نازل گردیده است؟ بدین جهت ختم میکنم قرآن را در سه روز (عیون اخبار الرضا ج 2)
ما عبادات امام علیه السلام را در گفتار ضحاک به تمام آوردیم تا هم آنان که قلم سرخ بر عبادات کشیده و خود را بی نیاز از عبادات می دانند و دم از علی و اولاد علی میزنند از خواب غفلت بیدار شوند و هم اینکه دنیا بداند شیعیان علی و فرزندان علی در عبادات پیروی از آنان نموده و عبادات آنها به ترتیبی است که پیشوایان دین انجام میدادند. عبادات رسول خدا و اوصیاء او در کتب روائی ما ذکر شده و ما یقین داریم عبادات شیعه طبق همان دستوراتی است که پیامبر اسلام در صدر اسلام ابلاغ نموده و خود رفتار می نموده است .
ما میدانیم هر چه از فضائل و مناقب امام علیه السلام را بنویسیم و دیگران نیز بنویسند هرگز حق مطلب اداء نگردد و از بسیار اندک آورده نشود. در اینجا به گفتار پیشین و سوک و شهادت امام علیه السلام رجوع نموده و سخنان گهربار و اخلاقیات را به جلد دیگر کتاب که در کرامات و معجزات بعد از شهادت اختصاص داده شده محول می سازیم. از خداوند متعال یاری می جوئیم و به سوی او بازگشت میکنیم.
من سره أن يرى قبراً برؤيته يفرج الله عمن زاره كربه
فليأت ذا القبر إنَّ الله أسكنه سلالة من نبي الله منتجبة
هر آنکس میخواهد خوشحال گردد از دیدار قبری و خدای متعال اندوه او را بزداید و به او فرج و گشایش بدهد باید این قبر را زیارت کند، زیرا خداوند متعال در این قبر عترتی از پیغمبر منتجب خود را جایگزین نموده است. هو الذى فيه علم الاول و صبر الثانی همانا نام او علی است در اوست علم على اول علی بن ابی طالب و صبر على دوم (علی بن الحسين) و اوست على سوم (على بن موسى الرضا).
من در روی زمین احدی داناتر و بالاتر از على بن موسى الرضا سراغ ندارم،(مأمون) فرزند موسی بن جعفر علیه السلام از شخصیتهای بزرگ و پیشوای موحدان و یگانه پرستان و از جانشینان پیامبر اسلام و تاریخ زندگیش از درخشنده ترین جلوه های اسلامی است همو قائمه خرگاه ایمان و روشنی بخش اسلام بود با سرپنجه قدرت معنوی پرده های اوهام را از چهره تابناک قرآن برچید و آن چنان حجت کامله حق را بر کجروان سست ایمان مبرهن ساخت که دیگر پیشوایان دروغین و مذاهب باطل و ادیان منسوخ و کهن را یارای پایداری نماند و حقیقت آئین حنیف اسلام که خدایش ضامن و نگهبان است، در سایه سیطره روحانی آن امام همام آشکار گردید طوفان حوادث زندگی نابغه روزگار و فرزندزاده رسول خدا و هشتمین پیشوای شیعیان در تاریخ بشریت هنگامه ای شگرف بپا نموده است. این ذره از آن قطره و قطره از اقیانوس عظیم آن بزرگوار برداشته شد، به راستی انسانها نتوانسته اند پی به عظمت او ببرند و او را درک کنند چه اینکه هنوز زمانه این استعداد را به خود ندیده است ولی همینقدر مطالعه در پرتو زندگی او دلهای خسته را آسایش ابدی میبخشد و جانهای کاهیده را نشاط همیشگی می دهد.
بهتر آن باشد که سر دلیران گفته آید در حدیث دیگران