مجلسی در بحار ابن شهر آشوب در مناقب و صدوق در عیون و برخی از مورخین مانند صاحب روضة الصفا و حبيب السير نقل نموده اند بعد از انتخاب حضرت رضا به ولایت عهدی خشکسالی در خراسان روی داده و چندی باران به تأخیر افتاد به طوری که اغلب مردم هراسان و از عاقبت این پیش آمد بیمناک گردیدند در این موقع معاندین حضرت رضا آنها که ابتدا به جانشینی حضرتش رشک میبردند و یا بعداً مخالفت خود را به آن امر ابراز داشته بودند، این موضوع را دستاویز خوبی دانسته و شروع به بدگوئی کردند این عده همه جا در گوشه و کنار چنین وانمود می کردند که از آنگاه که علی بن موسی الرضا به ولایتعهدی خلافت رسید، پروردگار عالم باران خود را قطع فرمود. بالاخره این خبر به مأمون رسیده و بر او سخت گران آمد.
روزی مأمون به حضرت عرض کرد مدتی است باران به تأخیر افتاده و مردم از این جهت هراسان هستند اگر ممکن است شما از خداوند بخواهید که بر مردم ترحم فرموده و باران رحمت خود را بر آنها نازل فرماید.
حضرت رضا علیه السلام بدون تأمل فرمودند: البته این کار را خواهم کرد اما باید منتظر روز دوشنبه بود حضرت رضا علیه السلام در جهت تأخیر فرمودند: من جدم پیغمبر صلی الله علیه و آله و حضرت امیر را در خواب دیدم که به من می فرمودند: ای فرزند در انتظار روز دوشنبه باش، در آن روز از شهر بیرون رفته و از خداوند بخواه که باران رحمت خود را بر مردم نازل فرماید در ذیل همین خبر است که حضرتش مردم را وادار نمود تا سه روز روزه بگیرند چون روز دوشنبه فرا رسید حضرت رضا علیه السلام به وضعی خاص با گروهی از مردم به طرف بیابان رهسپار گردیدند، در مصلای شهر حضرت بر منبری بالا رفته و کلماتی بدین مضمون ادا فرمود :
اللهم يا رب أنت عظمت حقنا أهل البيت فتوسلوا بنا كما امرت و املوا فضلک و رحمتک و توقعوا احسانک و نعمتک فاسقهم سقياً نافعاً عاماً غير رائت و لا ضائر، و لیکن ابتداء مطرهم بعد انصرافهم من مشهدهم هذا الى منازلهم و مقارهم».
پروردگارا تو حق ما را بر مردم بزرگ شمردی، به همین جهت آنها هم به ما توسل جستند به رحمت و فضل تو و به احسان و نعمت تو امیدوارند باران نافع و عمومی خود را بر آنها نازل فرما به طوری که پس از بازگشت آنها به خانه و آشیانه شان ببارد.
همینکه دعای امام علیه السلام به پایان رسید هوا ناگهان منقلب شد و بادها از هر طرف وزیدن گرفت بعضی از حضار که ناظر این جریان بوده اند سوگند یاد میکنند که هنوز چیزی از این مقدمه نگذشته بود که لکه های ابر در آسمان مرو نمودار گردید و صدای غرش و رعد و برق به گوش مردم رسید، حضار و انبوه جمعیت که این منظره را دیدند، به هم برآمده و آهنگ رفتن به شهر را نمودند اما حضرت رضا علیه السلام با کمال اطمینان به مردم فرمودند که این ابر از برای شما نیست بلکه برای اهالی فلان شهر است سپس این ابر از آسمان مرو گذشته و از نظرها ناپدید گشت. آنگاه ابر دیگری نمایان شده و باز صداهای هولناک به گوش مردم رسید و مرتبه دوم به جنب و جوش آمده و قصد فرار کردند حضرت رضا علیه السلام به آنها فرمود :
آرام باشید که این ابر نیز از آن شما نیست در همین خبر است که این وضع تا ده مرتبه تکرار یافت و امام علیه السلام می فرمود: این ابرها مربوط بدین شهر نیست و میگذشتند تا در نوبت یازدهم ابری نمایان گردید، حضرت رضا علیه السلام فرمود :
ای مردم این همان ابری است که خدای متعال برای شما فرستاده، پس پروردگار خود را بر آن شکر گفته و سپاسگزاری کنید، آنگاه فرمود: همگی از جای برخاسته و به سمت منزل و جایگاه خود بشتابید، امام علیه السلام از منبر به زیر آمد و مردم دسته دسته روی به شهر و خانه های خود آوردند، ابرها از باریدن خودداری نموده تا مردم در جایگاه خود قرار گرفتند، سپس باران مفصلی آمد که همه جا را سیراب کرد دشت و صحرا و بیابان و شهر و حوضها و سایر ظروف پر از باران شد، مردم می گفتند :
هنيئاً لولد رسول الله (ص) كرامات الله عز وجل. گوارا باد فرزند رسول خدا را الطاف خداوندگاری
امام علیه السلام زمانی که در جمعی از آنها قرار گرفت، فرمود: بپرهیزید از خداوند در نعمتهائی که به شما عنایت نموده نعمت را به واسطه معصیت و نافرمانی از خود سلب نکنید مداومت دهید نعمت را به طاعت پروردگار و شکر و سپاسگزاری بر نعمتهای آشکار و نهان بدانید شکرگزاری نمیکنید بعد از شکر ایمان به خدا و اقرار به حقوق دوستان خدا از آل محمد (ص) همانند اینکه کمک کنید به برادران ایمانی در دنیائی که گذرگاه بسوی آخرت است کسی که کمک و معاونت نماید به برادران مسلمانش از خاصان دربار ربوبی میباشد آری رسول خدا در این باره سفارشی فرمود که سزاوار نیست کناره گیری ورزد از فضل خداوند متعال، اگر در سخن رسول خدا دقت کند و بر طبق آن عمل نماید.
گفته شد: یا رسول الله فلانی هلاک شد و دارای چنین گناهانی است رسول خدا فرمود او نجات یافته و عاقبت او به نیکی و خیر می انجامد گناهانش به زودی محو و نابود میشود و بجای آنها خداوند متعال ثواب و حسنه مینویسد چه اینکه او روزی در راهی میگذشت مؤمنی را دید که عورتش آشکارا شده و او بی خبر است نزدیک رفته بطوری که او نفهمد و خجالت بکشد عورت او را پوشانید سپس آن مؤمن متوجه عمل خوب او گردید برای او دعا کرد گفت خدای پاداش تو را فراوان نماید گرامی سازد عاقبت تو را و در حساب بر تو سخت نگیرد خداوند دعای او را مستجاب نموده اینک این همان بنده است که از او بدگوئی میکنید، خدای متعال مآل او را به خیر گرائید و دعای آن مؤمن را درباره اش پذیرفت. این جریان به گوش آن مرد رسید توبه و بازگشت کرد و به خدا متوجه شد هفت روز از توبه او نگذشته بود که جمعیتی از دزدان جمعی از مسافرین مدینه را غارت کرده بودند رسول خدا عده ای برای دستگیری آنها فرستاد که این مرد در بین فرستاده شدگان رسول خدا (ص) بود او در برخورد با دزدان شهید شد و به فوز عظیم نایل گردید . (بحار ج و عیون)