زندگانی امام هشتم علی ابن موسی الرضا علیه السلام-بانضمام کرامات و معجزات و فضائل و فاجعه ی عاشورای رضوی  ( 119-121 ) شماره‌ی 6810

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > قبول با اکراه

خلاصه

ریان می گوید : به حضور امام علیه السلام شرفیاب شدم، عرض کردم: مردم میگویند بالاخره ولیعهدی را پذیرفتی با آنکه اظهار زهد در دنیا می نمودی، امام علیه السلام فرمود: خدا میداند کراهت و تنفر مرا از این امر چون مخیر شدم بین قبول ولیعهدی و کشته شدن، قبول را بر کشته شدن اختیار کردم

متن

ناگفته نماند همان طوری که به مأمون اعتراض می شد به قبولی ولایت از این طرف به امام علیه السلام نیز اعتراضاتی از گوشه و کنار می شد و امام علیه السلام جواب می داد تا آنجا که در آن روز هنگامی که یکی از خواص امام از این پیش آمد بسیار خرسند بود او را به نزد خود خوانده به طوری که کسی نفهمد، به او فرمود از این جریان خوشحال مباش این کار به انجام نمی رسد .( رجال مدائنی)

ریان می گوید : به حضور امام علیه السلام شرفیاب شدم، عرض کردم: مردم میگویند بالاخره ولیعهدی را پذیرفتی با آنکه اظهار زهد در دنیا می نمودی، امام علیه السلام فرمود: خدا میداند کراهت و تنفر مرا از این امر چون مخیر شدم بین قبول ولیعهدی و کشته شدن، قبول را بر کشته شدن اختیار کردم وای بر مردم مگر نمیدانند یوسف علیه السلام پیغمبر و رسول بود، ولی زمانی ضرورت مقتضی شد تولی خزینه عزیز را عهده دار شد و پیشنهاد کرده گفت :

اجعلني على خزائن الارض انى حفیظ علیم (سوره یوسف آیه ۵۵) و مرا ضرورت به قبول این امر با اکراه وادار کرد پس از آنکه خویش را در هلاکت دیدم علاوه بر اینکه وارد شدن من بدین امر همانند خروج من است. فإلى الله المشتكى و هو المستعان .( بحار ج 49 و عیون ج 2)

محمد بن زید رازی میگوید در حضور امام علیه السلام مشرف بودم در زمانی که به سمت و مقام ولیعهدی انتخاب شده بود، یک نفر از خوارج کاردی را به زهر آب داده و به رفقایش گفته بود من می روم نزد این شخصی که خودش را فرزند رسول خدا میداند و خود را در امر این طاغی «مأمون» شریک نموده است اگر دلیلی برای قبولی ولیعهدی مأمون نداشته باشد، با همین کارد او را میکشم.

آمد نزد امام علیه السلام پیش از آنکه صحبت کند و سئوالش را مطرح نماید، امام علیه السلام فرمودند اگر شرط کنی وفای به چیزی را، من سئوال تو را جواب میگویم آن مرد عرض کرد شرط شما چیست؟ امام (ع) فرمودند: اگر جواب گفتم سئوال تو را باید آنچه در آستین پنهان کرده ای بشکنی و به دور بیافکنی آن مرد از گفتار امام در حیرت فرو رفته، به عجله کارد را از آستین بیرون آورده شکست و به دور انداخت و مؤدب نشست. عرض کرد: سئوال من این است چرا در آنچه مأمون در آن داخل شده وارد شدید چه اینکه اینها کافرند شما فرزند رسول خدا (ص) جهت آن چه بود؟ امام علیه السلام فرمود :

کفر این گروه بدتر است یا کفر عزیز مصر و اهل مملکت او، این گروه به یگانگی خدا اعتراف دارند و ملت مصر و عزیز خدا را نمی شناختند يوسف هم فرزند پیغمبر و هم پیغمبر بود به عزیز مصر فرمود: مرا بر خزائن زمین فرمان فرما قرار بده من حفظ کننده و دانایم و یوسف در مجالس فراعنه می نشست اما من از اولاد رسول خدایم و مجبورم کردند بر قبول ولیعهدی چرا به من اعتراض میکنی؟ مرد شرمنده شد، گفت: دیگر اعتراضی ندارم و گواهی میدهم تو فرزند رسول خدا و راستگوئی .

بالجمله امام عليه السلام اعتراضات مردم را جواب می فرمود و هرکس را به طوری جواب عنایت میفرمود که در خور استعداد او بود.

هنگامی که محمد بن عرفه اعتراض نمود و گفت : چه بر آن داشت که قبول ولا یتعهدی کنید؟ فرمود: آنچه جدم علی بن ابی طالب را وادار کرد که در شوری حاضر گردد.

خواننده عزیز ممکن است بگوید بهترین گواه بر رضایت امام (ع) به ولیعهدی همان اظهارات قلمی امام است در عهدنامه که در پیش گذشت ولی انصاف این است که نتیجه عکس است اولاً همان اجباری که در اساس قبولی ولایت عهدی بوده در نوشتن هم حکم فرما بوده، بلکه شدیدتر چون امام در این جریان مصلحت را در موافقت و جلب رضایت مأمون و اطرافیانش میدیده، به علاوه امام علیه السلام در عهدنامه تصریح نموده که این امر به پایان نمی رسد در آنجا که می فرماید اگر زنده بمانم بعد از او، و آنجا که می گوید: جامعه و جفر بر خلاف این دلالت می کند.

و اما آب و تاب در نوشته خود بهترین نصیحت و درس زمامداری برای مأمون و پادشاهان پس از مأمون که بدان نامه اطلاع حاصل کردند، می باشد. طریق رعیت پروری و حفظ مرزبانی و اهمیت به عمل طبق برنامه خدائی و کتاب آسمانی و مطالب دیگری که فرصت تحقیق آن برای ما نیست، در نوشته امام علیه السلام نگاشته شده بویژه سراسر نامه امام (ع) به نام خدا و یاد خدا زینت یافته و این خود توجه امام (ع) را به مبدأ فیاض و خالق متعال در تمام حالات میرساند با اینکه برای افراد عادی در این موقعیتها و ورود در ریاست و جشنها بجز غفلت از خداوند از آنان اثری دیگر بنظر نمی رسد، به اضافه آنچه امام علیه السلام در لابلای مطالب خود از رموز و اشارات و کنایات بازگو فرموده است برای شخص بصیر و دانا پنهان نیست.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی