ماجرای شهادت امام
در ضمن اینکه خلاصه ای از تاریخ دوره سیاسی خلافت مامون و سپردن ولا يتعهد بحضرت رضاع نگاشته گردید نظر خوانندگان را باین نکته معطوف میداریم که برخی از تواریخ مانند تاریخ ابوالفدا، وطبرى و مروج الذهب اتفاق دارند که حضرت رضاع در اثر خوردن انگور زیاد با مرگ طبیعی از دنیا رحلت فرمود و تقریباً همین مضمونی را که محمد بن جریر الطبری (۲) محمد بن جریر بن یزید مورخ صاحب تفسير كبير و كتاب طرق حدیث غدیر است که ذهبی گفته من کتاب مزبور را دیدم و از کثرت اسناد حیرت زده شدم در سال ۳۱۰ هجری در بغداد در گذشت. «هدية الاحباب قمى ») در تاریخ خود بدان اشاره نموده با اندك اختلافی درج کرده اند.
طبری در تاریخ خود در وقایع سال ۲۰۳ هجرت مینویسد:
«ثمَّ الرضا م أَكَلَ عِنَبا وَأَكْثَرَ مِنْهُ ثُمَّ مَاتَ فَجَأَةً وَذُلِكَ فِي صَفَرَ سَنَةَ ثَلْثِ وَمِأَتَيْنِ مِنَ الهِجْرَةِ »
یعنی امام انگور بسیاری خورد و با مرگ ناگهانی در ماه صفره ۲۰۳، رحلت فرمود. ابوالفدا نیز که اقدم مورخین اسلام است نزديك بهمین مضمون در تاریخ خود نقل مینماید در صورتیکه اگر اشخاص بصیر و آگاه در تاریخ سیاسی دوره مأمون وشورش عباسیان در بغداد کاملا دقت فرمایند باین نکته بر میخورند که مسموم شدن آنحضرت با دسیسه مامون ، مطابق اکثر روایات شیعه و کتب دیگر مانند ابن الطقطقی در تاريخ «الفخرى بدرستی نزدیکتر است و بعلاوه بعضی از جمله های تاریخ ابوالفدا نیز مقصود ما را تأیید میکند.
ابوالفدا پس از اینکه رحلت آنحضرت را در وقایع سال ۲۰۳ مینویسد میگوید: موقعی که حضرت رضاع وفات فرمود مامون نامه ای به عباسیان بغداد فرستاده و فوت آنحضرت را اعلام داشت بدین طریق که اگر مخالفت شما با من بواسطه سپردن ولا يتعهد و خلافت بحضرت رضاع بود ، اينك آنحضرت رحلت نمود و پس از این قضیه بیدرنگ در ماه رجب همان سال برای اینکه آشوب یا غیگری عباسیان عراق را بخواباند به بغداد مسافرت نموده و غسان نامی را در مرو بجای خود نشانید (۱) جلد دوم تاریخ ابوالفداء ) عبارت نامه و شورش عباسیان نشان میدهد که خود مامون بر حسب اقتضای سیاست مرتکب قتل آنحضرت بوده است.
در تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان و امین و مامون مینویسد:
مامون در سال دویست و دو هجری بطرف بغداد حرکت کرده و چون موکب وی بسرخس رسید گروهی از اشرار در گرما به بفضل بن سهل تاخته ناگهانش مقتول ساختند و اینهمه بدستیاری سلمان انجام یافت مامون قاتلین را دستگیر ساخته پس از بازجوئی همه را کشت و آنگاه بطرف بغداد روان گردید و چند روز پس از ورود وی مشهور شد که حضرت امام رضا ٤ بوسیله انگور زهر آلود مسموم گردیده است و مردم اینکار را هر چند بمامون نسبت دادند ولی در حقیقت سلمان برای تکمیل کینه جوئی خویش بمسموم ساختن حضرت على الرضا ٤ اقدام نمود. بطوریکه با قرائن معلوم میشود مسموم شدن آنحضرت نیز از این جهت بود که مامون بواسطه قتل آنحضرت شورش بغدادیان را خوابانده و خلافت خود را تثبیت نماید
و اکثر علمای شیعه مانند ابن بابويه صدوق وشيخ مفيدو قطب راوندی بر آنند که مامون حضرت رضا و راز هر داده است و در کتاب کشف الغمه روایت کرده که سیدرضی الدین علی بن طاوس قدس سره که در فن اخبار محقق بوده مخالف این قضیه بوده و معتقد بزهر دادن مامون بحضرت رضا ٤ نبوده و گفته آنچه از آثار مهربانی مامون با حضرت رضا ٤ و برگزیدن آن حضرت بولايتعهد و اظهار فضل و شرف آن حضرت و اقتدای او بحضرت رضاع در فرایض و نوافل بر میآید دلیل است بر اینکه مامون به قتل آنحضرت مایل نبوده است ولی با اجماع اغلب علمای شیعه که اجماع ایشان برای ما حجت است و پیش گوئی و خبر دادن آنحضرت از شهادت خودش در روایات یا سرخادم و هر ثمة بن اعين وابوصلت هروى ، وحسن بن جهم که متواتراً نقل شده و همچنین از تلو تواریخ معتبر به مسموم شدن آنحضرت ظن قریب به قطع حاصل میشود و علاوه در صورتیکه مامون برای تثبیت خلافت خود برادرش امین را کشت و از بین برد بمفاد ه الملك عقيم ، چه استبعادی دارد که از لحاظ اقتضای سیاست وقت همانطور که فضل بن سهل را با حیله و مکر از بین برد آن حضرت را نیز در حال بیماری مسموم کرده باشد .
از محول سجستانی نقل شده که چون مامون امام رضا ٤ را بخراسان طلبید آن حضرت داخل مسجد پیغمبر شد و چندین مرتبه از قبر آنحضرت وداع نمود و برگشت و هر دقیقه صدای وی بگریه بلند بود نزديك وی رفتم و سلام کردم و برای سفر با نحضرت تبريك و تهنیت گفتم فرمود مرا زیارت کن زیرا دیگر مرا اینجا نمی بینی و من در خراسان از دنیا میروم و پهلوی قبر هرون بخاکم میسپارند
***
یوسف بن حاتم شامی در در النظیم از گروهی از یاران آنحضرت نقل کرده که امام هشتم فرمود وقتی میخواستم از مدینه بیرون بیایم فرزندان و زنان خود را جمع نمودم ، و دستور دادم که برای من گریه کنند، و دوازده هزار دینار میان آنان تقسیم کردم و بایشان گفتم که از اینسفر بر نمیگردم پس فرزندم ابو جعفر را بمسجد پیغمبر بردم و دست او را بقبر پیغمبر چسباندم و حفظ وی را از آن حضرت دعا نمودم و بهمه وکیلان و گماشتگان خود توصیه کردم از او پیروی کنند و بآنان جانشینی او را اعلام نمودم.