انگیزه مأمون
ما ناچاریم به منظور رسیدگی به دلیل و انگیزه ای که مأمون را وادار کرد که امام رضا علیه السلام را به عنوان خلیفه بعد از خود تعیین کند. درنگ کنیم.اینک بعضی از آن دلایل:
1. مأمون جایگاهی قوی در دولت اسلامی نداشت و قبیله عباسی او را به خاطر مادرش که کنیز قصر بود (مراجل) تحقیر میکرد، اضافه بر آن ارتباط قوی او با فضل بن سهل و واگذاری تمام کارهایش به او و او ایرانی الاصل بود. همچنین برادرش امین از او متنفر بود و قصد داشت که به او زیان برساند و در مسابقه قدرت با او حسادت می ورزید.
438
مأمون خواست موقعیت خود را تقویت کند و نفوذ خویش را بالا برد و برا حسودان خود چیره شود پس اقدام به بستن قرارداد با بزرگترین شخصیت عالم اسلام کرد و این شخصیت امام علی بن موسى الرضا علیه السلام فرزند امام صادقی بود که اولین ملهم در قضایای فکری و علمی در اسلام بود. همان گونه که عده زیادی به امامت او معتقد بودند و نسبت به او دوستی نشان می دادند. به این دلیل مأمون به این کار مبادرت کرد و او را به عنوان جانشین بعد از خود در دولت بزرگ اسلامی تعیین نمود.
۲. مأمون رهبری دولت اسلامی را به عهده گرفت در حالی که کاملاً آگاه بود از کینه و بغض مردم و کراهت آنها از دودمان عباسی، و این به خاطر ظلم و ستمی بود که آنها بر مسلمین روا می داشتند مخصوصا ظلمی که به بزرگان علوی میکردند کسانی که رهبران و منادیان عدالت اجتماعی بودند و مردم از ظلم و ستم آنها آرزوی برگشت حکومت اموی را میکردند با اینکه در آنها قساوت و عذاب بود. شاعر می گوید:
يا ليت جور بنى مروان عاد لنا ولیت عدل بني العباس في النار
ای کاش جور بنی مروان برای ما بر میگشت و ای کاش عدل بنی عباس در آتش قرار می گرفت.
و شاعر دیگر می گوید:
ما احسب الجور ينقضى و على الـ امة وال من آل عباس
من فکر نمی کنم که ظلم پایان پذیرد در حالی که بر جامعه یک نفر عباسی حکومت می کند.
مأمون خواست صفحه جدیدی برای همشهریان خویش باز کند و پرده بر
۴۳۹
سیاست پدران خود بکشد پس امام رضا علیه السلام را که قبله آمال امت اسلامی بود به عنوان ولیعهد تعیین کرد.
بیشتر سپاه مأمون از لشکریان و افسران آن را شیعیان و معتقدین به ولایت و امامت امام رضا علیه السلام تشکیل میدادند و او به این وسیله خواست دوستی و اخلاص آنها را نسبت به خود جذب کند.
۴. یقیناً شورش برضد دولت عباسی شایع شد و در بیشتر مناطق اسلامی گسترش پیدا کرد. شعار شورشیان که پرچم مخالفت را به اهتزاز درآورده بودند «الرضا من آل محمد (ص) بود یعنی یک شخص مورد رضایت از خاندان پیامبر (ص) باشد و شورشیان با این بیعتی که با امام علیه السلام شد خشنود گشتند. ضمناً مأمون به امام لقب «رضا» را داد تا به این وسیله احساسات شورشیان را جلب کند و آنها با او بیعت کردند و او از دست آنها خلاص شد و خطری که دولت او را تهدید میکرد و پرچم او را در هم می پیچید و چهره اصلی او را دگرگون میکرد از بین رفت. این نقشه مأمون از جمله نقشه های بی نظیر دیپلماتیک در نوع خود بود که توانست بر حوادثی که او را محاصره کرده بود چیره شود و دولت خویش را از بزرگترین خطر نابودی نجات دهد.
5. با انتخاب امام رضا علیه السلام به عنوان ولیعهد، مأمون توانست به حكومتش جنبه مذهبی بدهد تا دلالت کند بر اینکه او مانند پدرانش ستمکار نیست و شورش برضد او غیر مشروع است و بر مسلمانان واجب است با آنهایی که برضد او شورش میکنند بجنگند.
۶. از جمله اهدافی که مأمون از طریق این بیعت برای امام به آن رسید این بود که توانست عوامل اصلی شیعه را شناسایی کند و از هویت آنها آگاه شود. قابل ذکر است که جای شیعیان بسیار مخفی و پنهان بود و بعد از بیعت با امام امرشان ظاهر شد و اولیای امور توانستند آنها را پیدا کنند.
440
7. از هدفهایی که مأمون را وادار به بیعت با امام رضا علیه السلام کرده نشان دادن این مطلب بود که امام از تارکان دنیا نیست بلکه از عاشقان این بیعت است. حال آنکه هیچ یک از این اهداف بر امام علیه السلام مخفی نبود لذا تمام آنها را باطل کرد با شروطی که برای مأمون تعیین نمود مبنی بر اینکه هیچ گونه عزل و نصبی انجام ندهد و در حکومت شرکت نکند.
اینها بعضی از انگیزه هایی بود که مأمون را واداشت تا امام رضا علیه السلام را به عنوان جانشین بعد از خود معرفی کند.
441
صص 441-438
مأمون امام را مجبور کرد
تمام راههای سیاستمدارانه ای که مأمون برای قانع کردن امام رضا علیه السلام در پذیرفتن ولایت عهدی دنبال کرد به بن بست رسید. بنابراین فکر کرد که مجبور است راه دیگری را در پیش گیرد که همانا تهدید امام و وعد و وعید دادن به او بود بنابراین امام را احضار کرد وقتی امام حضور یافت گفتگوهایی بین آنها رد و بدل شد پس امام به او فرمود: به خدا من هرگز دروغ نگفته ام از زمانی که خدای متعال مرا خلق کرده است. و من از دنیا برای دنیا گوشه گیری اختیار نکرده ام و من قصد تو را می دانم.
مأمون فوری پرسید: چه قصدی دارم؟
امام از او امان خواست تا حقیقت را بصراحت بگوید و فرمود: امام باید صادق باشد.
مأمون گفت: به تو امان دادم.
امام انگیزه مأمون را از سپردن ولیعهدی به او توضیح داد و فرمود: از این طریق تو میخواهی مردم بگویند که علی بن موسی الرضا خود را از دنیا کنار نکشید بلکه دنیا بود که خود را از او کنار کشید آیا نمی بینید چگونه ولیعهدی را به طمع رسیدن به خلافت قبول کرد؟
مأمون خشمگین شد و دماغش ورم کرد و به امام بانگ زد: تو همیشه مرا به کاری وادار میکنی که از انجامش متنفرم و گویی از قدرت و شوکت من باک نداری و خود را ایمن میدانی به خدا قسم باید ولیعهدی را قبول کنی یا اینکه تو را به قبول آن مجبور میکنم تو باید این کار را بکنی و گرنه گردنت را
۴۵۵
می زنم.
امام علیه السلام به خدا تضرع کرد و گفت: خدایا تو نهی کردی از اینکه من با دست خودم خویشتن را به هلاکت اندازم و من مجبور شدم. من اگر ولیعهدی را قبول نکنم از طرف عبدالله مأمون کشته می شوم. من مجبور شدم همان طور که یوسف و دانیال علیهم السلام به وسيله طاغوت زمانشان مجبور شدند که ولایت را بپذیرند خدایا پیمانی نیست جز پیمان تو و ولایتی برای من نیست جز از طرف تو پس مرا برای اقامه دینت و زنده کردن سنت پیامبرت موفق کن که همانا تویی مولا و یاری دهنده و تو بهترین مولا و خوب یاری کننده ای هستی.
به هر حال امام رضا علیه السلام ولایت عهدی را پذیرفت در حالی که گریه می کرد و محزون بود و درد و ناراحتی بر او تسلط داشت.
۴۵۶
صص 456-455