فضایل علمی و اخلاقی امام هشتم حضرت علی ابن موسی الرضا(ع)  ( صص 112-108 ) شماره‌ی 6568

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > سفر امام رضا (عليه السلام) از مدينه تا مرو > سکونت در نيشابور > هنگام خروج از نيشابور و القای حديث (کلمه لا اله الا الله حصنی) در نيشابور

خلاصه

حَدَّثَنَى أَبِي مُوسَى الْكَاظِمُ قَالَ حَدَّثَنَى أَبِي جَعْفَرُ - الصَّادِقُ قَالَ حَدَّثَنَى أَبِي مُحَمَّدُ الْبَاقِرُ قَالَ حَدَّثَنَى أَبِي زَيْنُ الْعَابِدِينَ قَالَ حَدَّ بَنَى أَبِي الْحُسَيْنُ الشَّهيدُ قَالَ حَدَّثَنِي أبي على بن ابيطالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَام السلام قَالَ . حَدَّثَنَي اخي و ابْنُ عَمَى مُحَمَّدٌ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ قَالَ حَدَّثَنِي جَبْرَئِيلُ قَالَ سَمِعْتُ رَبَّ الْعِزَّةِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى قَالَ: كَلِمَةُ لَا إِلَهَ الا الله حِصْنِي فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ فِي حَصْنِي وَمَنْ دَخَلَ فِي حصني آمِنَ مِنْ عذابي»

متن

حديث سلسلة الذهب که امام هشتم در نیشابور بیان کرد

ابن صباغ مالکی (۱) علی بن محمد بن صباغ مکی مالکی صاحب کتاب فصُولُ المُهِمَّهُ فِي مَعْرِفَةِ الأَئِمَةِ در ۸۵۵ در گذشته و سمهودی در جواهر العقدين وحلبي در انسان العیون از کتاب مزبور نقل میکنند ) در فصول المهمه از عماد الدين محمد بن ابی سعید عبد الكريم وزان در محرم سال ٥٩٦ھ واو از کتاب تاریخ نیشابور نقل میکند که حضرت علی بن موسی الرضا وقتی در سفر خراسان وارد شهر نیشابور میشد سوار هودجی شاهانه بود که در روی قاطر شهبا (سرخ رنگ) بسته شده بود و پوشش آن پارچه سقلاط (۲) سقلاط پارچه ایست پشمی که بکجاوه آویزان کنند (جامع اللغات )) بود

وقتی این موكب بنيشابور نزديك شد ، استقبال بی نظیری از خراسانیهای نیشابور بعمل آمد.

مردم نیشابور چنان اجتماع عظیمی تشکیل داده بودند که در تاریخ خراسان تا آنوقت مانند نتوانست داشته باشد. در آن تاریخ نیشابور مرکز علمای بزرگ و دانشکده شرق میانه بود

علمای بزرگ مانند ابو ذرعه رازی محمد بن اسلم طوسی از حافظين حديث جزء مستقبلين آن حضرت بودند و مردم نیشابور ازدحام عظیمی بوجود آورده بودند از علما واهل حديث و راویان زمام اشتر شهبا را گرفتند و فریاد کردند ای سید بزرگوار و یاد کار بزرگان ما و فرزند پیشوایان ما ای فرزند پاکان ای برگزیده خاندان نبوت و طهارت !

بِحَقِّ آبائِكَ الطَّاهِرِينَ حَدَّثَنَا بِحَدِيثٍ سَمِعَتَهُ مِنْ ابيك

آنحضرت را به پدران پاکش قسم دادند که شخصاً با آنان سخن گوید و بی واسطه حدیثی املاء فرماید و حدیثی را که اسنادش اتصال بر پدران بزرگوارش داشته باشد از زبان خودش بشنوند

امام دستور داد استر را نگهدارند ، روپوش هودج ، برداشته شد امام در این هنگام سر از هودج بدر آورد چهره ای زیبا، وقیافه ای متین و دلاویز ،داشت جامه ای ساده در بر کرده بود .

مردم همه . همه از اشراف وعلما ، ورجال ؛ واهل بازار حتی زنان نیشابور همه سر پا ایستاده بودند

همینکه چشمهای مشتاق بسیمای جذاب و پر نور امام افتاد که گیسوهای او از دو طرف مانند پیغمبر اکرم اسلام بر دوشش فروهشته بود ، شیون و ناله سر دادند همه بی اختیار بعضی جامه برخود میدریدند؛ و بعضی بخاک می غلطیدند ، گروهی خود را بپای اشتر می انداختند جمعی گردنها را بلند کرده چهره خود برو پوش هودج امام میمالیدند و این حال تاظهر بطول انجامید

اشکهای شوق مانند نهر بر رخساره شیفتگان امام سرازیر میگشت علما وفقها فریاد زدند ، ای مردم گوش کنید، ضبط نمائید و خاموش شوید و صدای شیون و فریاد کمتر بلند نمائید و ما را با گریه خود آزار ندهید بگذارید امام حرف بزند .

یکباره سروصداها آرام گرفت، همه خاموش شدند .

در سکوت مطلق مردم ، امام ابو الحسن علی بن موسى الرضا عليه السلام، این حدیث را که معروف به « سلسلة الذهب» است بیان فرمود :

حَدَّثَنَى أَبِي مُوسَى الْكَاظِمُ قَالَ حَدَّثَنَى أَبِي جَعْفَرُ - الصَّادِقُ قَالَ حَدَّثَنَى أَبِي مُحَمَّدُ الْبَاقِرُ قَالَ حَدَّثَنَى أَبِي زَيْنُ الْعَابِدِينَ قَالَ حَدَّ بَنَى أَبِي الْحُسَيْنُ الشَّهيدُ قَالَ حَدَّثَنِي أبي على بن ابيطالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَام السلام قَالَ . حَدَّثَنَي اخي و ابْنُ عَمَى مُحَمَّدٌ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ قَالَ حَدَّثَنِي جَبْرَئِيلُ قَالَ سَمِعْتُ رَبَّ الْعِزَّةِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى قَالَ:

كَلِمَةُ لَا إِلَهَ الا الله حِصْنِي فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ فِي حَصْنِي وَمَنْ دَخَلَ فِي حصني آمِنَ مِنْ عذابي»

پدرم موسی کاظم از پدرش جعفر صادق ، و اواز پدرش محمد باقر ، و از پدرش علی زین العابدین و اواز پدرش حسین ، و او از پدرش علی بن ابیطالب عليه السلام ، و اواز پیغمبر خدا (ص) نقل میکند که فرمود جبرئیل بمن حدیث کرد که من از ایزد متعال شنیدم که فرمود : كلمه لا اله الا الله حصار من است هر کس این کلمه را بگوید در حصار من داخل میشود و هر کس داخل حصار من شد از عذاب من ایمنی می یابد .

پس از این حدیث آن حضرت روپوش کجاوه را آویزان کردند و موکب همایون حرکت کرد .

موکب آنحضرت که مقداری دور شد دوباره آنحضرت صدا زد: ای مردم دست نگهدارید ، متمم حدیث را بگویم مردم دست

نگهداشتند .

فرموده بِشَرْطِهَا وَشُروطِهَا وَأَنَا مِنْ شُرُوطِها ، یعنی گفتن لا اله الا الله به تنهایی کافی نیست و شرایطی دارد و یکی از آن شرایط نیر معرفت ولی و وجود من است

وقتی شماره کردند عده کسانی که قلم و دوات برای نوشتن حدیث مزبور حاضر داشتند بالغ بر بیست هزار نفر بود.

این حدیث را از آن جهت (سلسلة الذهب ) مینامند زیرا روات و محدثین اش ائمه اطهار و معصومين عليهم السلام هستندو نیز چون در نوشتن این حدیث صدها قلمدان مرصع و قلم طلا به کار افتاده ازین جهت سلسلة الذهب ، نامیده شده .

ابو القاسم قشیری (۱) عبدالکریم بن هوازن از فقهای شافعی در سال ۳۷۶ در استوا از شهرهای خراسان متولد شده در سال ٤٦٥ در نیشابور وفات یافته است وی را در تصوف کتابی است که برساله قشیریه معروف است . ) میگوید این حدیث با این طریق بدست یکی از پادشاهان سامانی رسید آنرا با آب طلا نوشت و با خودنگاه میداشت و این لوح زرین خط چندی زینت بخش تخت و تاج شاهان بود تا یکی از امرای بنی سامان بهنگام مرگ وصیت کرد که این لوح را پس از مرگ در قبرش بگذارند و با جنازه او دفن کنند . بنا بوصیت او چنین کردند و این لوح طلا با جنازه او وی بخاک سپرده شد

پس از مرگ او را در خواب دیدند پرسیدند خدا با تو چه کرد ؟

گفت خدا گناهان مرا بواسطه گفتن این کلمه و گواهی رسالت حضرت رسول (ص) آمرزید .

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی