پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی ابن موسی الرضا جلد دو  ( صص 382-376 ) شماره‌ی 6554

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > ويژگی های شخصيتی مأمون

خلاصه

اما خیانت از ذاتیات مأمون و از عناصر او بود. با امام رضا علیه السلام به ولایت عهدی بیعت نمود و بعد از آنکه به اهداف سیاسی خود رسید به آن حضرت خیانت کرد

متن

صفات مأمون

اما صفات و تمایلات شخصی مأمون به شرح زیر است:

خیانت

اما خیانت از ذاتیات مأمون و از عناصر او بود. با امام رضا علیه السلام به ولایت عهدی بیعت نمود و بعد از آنکه به اهداف سیاسی خود رسید به آن حضرت خیانت کرد و - همانگونه که در بحثهای آینده توضیح خواهیم داد - سم کشنده ای به وی داد و او را کشت. همچنین مأمون از عده ای از شخصیتهای بزرگ زمانش بیمناک بود که در زیر به آنها اشاره می شود:

عبد الله بن موسى الهادي:

او از مأمون انتقاد میکرد و وقتی مشروب خورده بود بر مأمون فریاد زد و مأمون از این کار او ناراحت شد بنابراین او را در خانه اش زندانی کرد و مأموری بر وی گمارد، سپس مأمور را از در خانه عبدالله برداشت و وانمود کرد که از او خشنود است. عبدالله شیفته شکار بود، پس مأمون سمی به غلامش داد که به او بخوراند و آن را در پرنده ای به نام دراج قرار داد، و عبدالله در موسی آباد بود چون احساس سم کرد به یارانش گفت: این آخرین چیزی است که او مأمون) به خورد من داد.(اسماء المغتالين، ص ٢٠٠.)

اسحاق بن موسى الهادي:

وقتی مأمون در خراسان بود اسحاق بعضی از سران لشکر او را کشته و بعضی از مناطق او را اشغال کرده بود بنابراین مأمون محرمانه پسرش و یکی از غلامانش را فرستاد و آنها او را کشتند. آنگاه پسرش خادم را گرفت و او را آن قدر تازیانه زد تا مرد. (همان مأخذ، ص ۱۹۹)

حميد بن عبد الحميد طوسی:

مأمون از حمید دعوت کرد که با او شام بخورد و احمد بن ابی خالد الاجول نیز با مأمون بود و او از کسانی بود که نسبت به حمید کینه داشت و از دشمنان او بود. وقتی زمان غذا خوردن شد مأمون احمد را نزد حمید نشاند. حمید از این کار ناراحت شد و به مأمون گفت ای امیرالمؤمنین خدا مرا نگه دارد تا ببینم که جهان در دست تو است تا اینکه ببینی از ما دو تن کدام یک برای تو نافع تریم. 

احمد فرصت پیدا کرد و به مأمون گفت: ای امیرالمؤمنین، او فساد و تباهی ملک تو را می خواهد. 

مأمون خشمناک شد و از سر سفره برخاست و غذایش را تمام نکرد و آن را در نهاد خود پنهان میکرد وقتی خواست با پوران ازدواج کند به حمید گفت: ای ابوغانم من اجازه دادم به تو که به حج بروی. 

حمید با خوشحالی حرکت کرد و دستور داد که اثاثیه او را آماده کنند چون اشتیاق زیادی به نکاح داشت جبریل بن بختیشوع بر وی وارد شد و به او گفت ای ابوغانم عجله کن من امیدوارم که بعضی از کنیزان را با خودت بیاوری که حامله باشند.

و به او شربتی داد که مسموم بود تا بیاشامد و در مجلس او عبدالله طيفوری بود که از داروها آگاهی داشت وقتی شربت را دید موضوع را فهمید به جبریل گفت: ابوغانم از این شربت ضعیف شده است.» و منظور طیفوری این بود که ابو غانم بفهمد که علیه او توطئه شده است. ابوغانم شربت را آشامید و سم فوراً بر او اثر گذاشت. طیفوری او را معالجه می کرد و اندکی بهتر شد. اما مأمون دوباره به او زهر خورانید و به زندگیش پایان داد.(همان مأخذ.)

فضل بن سهل:

فضل بن سهل وزیر و مشاور مأمون بود اما مأمون از وی ترسید و کسی را برای کشتن او در حمام خانه اش فرستاد و ما در بحث آینده در این باره توضیح خواهیم داد.

اینها بعضی از کسانی هستند که مأمون آنها را کشت. او به معاویه، نخستین حکمرانی که باب قتل و خیانت را در اسلام گشود. اقتدا میکرد.

بی رحمی

یکی دیگر از صفات مأمون بی رحمی و سنگدلی بود. برای نمونه او دستور داد برادرش را بکشند و سر او را برایش ببرند اگر گرایشی به رحمت در او بود برادرش را بعد از آنکه بر او چیره شد و وی طلب عفو و امان کرد. می بخشید از بی رحمی او اینکه پس از به شهادت رساندن امام رضا علیه السلام با سادات علوی در منتهای شدت و سختی برخورد کرد و به مجریان خود دستور داد که آنها را در هر کجا یافتند بکشند.(1. حياة الامام الرضاء)

زیرکی

دیپلماسی اسلامی در زمان عباسیان شخصی زیرک تر از مأمون و عالم تر از او در امور سیاسی به خود ندیده است. او اولین سیاستمدار بود زیرا توانست با نیرنگ بر بیشتر حوادث خطرناکی که برای او اتفاق می افتاد و نزدیک بود زندگی و سلطنتش را نابود کند فائق آید. او توانست با مهارت کامل به زندگی برادرش امین که از حمایت قوی عباسیان و فرماندهان بالای لشكر برخوردار بود خاتمه دهد. او همچنین توانست شورش بزرگ ابوالسرايا را سرکوب کند قابل ذکر است که این انقلاب به طور وسیعی گر ترش پیدا کرده بود و شعار انقلابیون دعوت به رضا از آل محمد صلى الله علیه و آله بود. مأمون امام رضا علیه السلام را که تنها رهبر خاندان علوی و مرجع عام جهان اسلام بود مجبور کرد از مدینه به سوی خراسان رهسپار شود، سپس آن حضرت را وادار کرد که ولیعهدی را بپذیرد و دستور داد همه ارگانهای دولتی فضایل امام علی امیر المؤمنين عليه السلام و سایر ائمه هدى عليهم السلام را منتشر کنند بعلاوه او دستور داد سکه به نام امام رضا علیه السلام زدند و با این کار، انقلابیون و نیروی نظامی که ارادت به اهل بیت علیهم السلام داشتند پنداشتند که عقیده او علوی است و او در تحویل خلافت به علویان جدی است تا حدی که آنها فکر کردند نیازی به ادامه شورش و خونریزی نیست. همچنین مأمون توانست عوامل شیعی را که پدرانش موفق به شناسایی آنها نشدند شناسایی کند و از این طریق آن انقلابها را مهار نماید. من فکر میکنم که این یکی از عجیب ترین توطئه های سیاسی بود که جهان هرگز در صحنه تاریخ به خود ندیده است.(حياة الامام محمد الجواد، صص ۲۳۱ - ۲۳۲)

میل به سرگرمی

مأمون میل زیادی به سرگرمی داشت نمونه هایی از تمایلات او به لهو و سرگرمی به شرح زیر است:

۱. بازی شطرنج

مهم ترین و محبوب ترین بازیها نزد مأمون شطرنج بود که شیفته آن بود.(۲. عقد الفريد، ج ۳، ص ۲۵۴)

بنابراین آن را با ابیات ذیل توصیف کرده است:

ارض مربعة حمراء من ادم                           ما بين الفين موصوفين بالكرم

تذاكرا الحرب فاحتلا لها شبها                    من غير أن يسعيا فيها بسفك دم

هذا يغير على هذا و ذاك على                    هذا يغير و عين الحرب لم تنم

فانظر الى الخيل قد جاشت بمعركة            في عسكرين بلا طبل و لا علم(المستطرف، ج ۲، ص ۳۰۶)

یک زمین چهارگوش قرمز از پوست ساخته میشود ما بین دو هزار آدمی که به بخشندگی موصوفند. 

آنها راجع به جنگ بحث میکنند و جاهایی را به اشغال خود در می آورند بدون اینکه در خونریزی کوشیده باشند. 

این به آن حمله میکند و آن به این حمله مینماید و چشم جنگ به خواب نمی رود. 

به اسبان نگاه کن که در جنگ به این و آن سو در بین دو لشکر میجهند بدون طبل و پرچم.

این شعر حاوی توصیفی واقعی از شطرنج است. من فکر میکنم که مأمون نخستین کسی باشد که جزئیات شطرنج را توصیف کرده است. او این بازی را از پدرش هارون الرشید فرا گرفت که یکی از ماهرترین شطرنج بازان عصر خود بود. قابل ذکر است که هارون قطعات شطرنج را به پادشاه فرانسه داد و آن قطعات هنوز در موزه این کشور جزو آثار ارزشمند نگهداری می شود.(حياة الامام محمد الجواد، ص ۲۳۳)

اشتیاق مفرط به موسیقی:

مأمون نسبت به آواز و موسیقی حریص بود و مورخین می گویند که مامون ابو اسحاق موصلی را که بزرگترین نوازنده و خواننده در جهان اسلام بود بی نهایت تحسین میکرد و در رابطه با او گفته است: «وقتی او می خواند وسوسه های شیطانی را از من دور میکند. 

مأمون شبهایش را از طریق آواز و رقص و بازی با عود روح می بخشید. او از پدرش هارون الرشید پیروی میکرد که توجهی به نام خدا در قصر او نمی شد بلکه شبهایش شبهای سرخ بود.

شرابخواری

مأمون دائم الخمر بود. او شب و روز شراب میخورد و توجهی به گناهی که نتیجه این فعل حرام بود نداشت. 

با این توصیف، ما صحبتمان را درباره صفات و تمایلات مأمون به پایان می رسانیم.

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی