اول:
یک نفر شخص موثقی میفرمود وقتی مردی با زن خود به زیارت مشرف شده بود پس از دو روز زنش اصرار کرد که خوب است همین امروز حرکت کنیم به طرف وطن خود آن مرد گفت ای زن زحمتها کشیده و از راه دور آمده ایم، چند روز دیگر بمانیم تا کاملاً زیارت کرده باشیم.
زن گفت من میخواهم همین امروز حرکت کنم شوهر گفت ای زن برای چه این قدر عجله داری زن گفت حقیقت مطلب این است که من دیشب در عالم خواب خدمت حضرت رضا الله رسیدم و اظهار ارادت کردم لکن آن حضرت اعتنائی به من نفرمود و من گله کردم که سبب بی مرحمتی شما چیست، فرمود: تو دیروز به حرم آمدی و به واسطه این که سینه خود را به نامحرمان نمودی سینه مرا مجروح کرده ای و گویا آن زن گفته بود که آن بزرگوار سینه خود را به من نشان داد یا
۲۰۶
اینکه من چشمم افتاد به سینه آن حضرت و دیدم مجروح است.
دوم:
نقل شده است که یک نفر از بزرگان فرموده است که من وقتی در عالم خواب مشرف خدمت حضرت رضا شدم دیدم زنبورهای زیادی اطراف آن حضرت را گرفته اند و به آن سرور آسیب میرسانند هر چه کردم نتوانستم آنها را دفع نمایم صبح خواب را به هر یک از علماء گفتم فرمودند آن زنبورها زنهایی که حجاب آنها شرعی نیست میباشند که باعث زحمت زائرین هم میشوند لذا خوبست به خانم هایی که مشرف میشوند سفارش داد که جهت حجاب را نیکو ملاحظه نمایند زیرا موضوع بی حجابی ضرر عمومی دارد و بعضی معاصی ضرر شخصی.
حقیر گوید زنبورها فقط زنهای بی حجاب نیستند بلکه هر خلاف شرعی که باشد امام را مانند زنبور بلکه مثل مار و کژدم آزار می رساند.
«اللهم احفظنا من شرور انفسنا وسيئات اعمالنا بحق على بن موسى الرضا »
و بر عکس قضیه دوم است حکایت سوم
و آن این است که یکی از اخیار به حقیر فرمود وقتی یکی از اقوام و خویشان من که سکونتش در تهران است برای زیارت حضرت رضا الله به مشهد تشرف حاصل کرده و ده روز توقف کرد و از فیض زیارت برخوردار شد.
لكن چون خواست برود به من گفت در این چند روز از بسیاری جمعیت در حرم مطهر من نتوانستم ضریح مقدس را ببوسم نظر به این که با نامحرمان تماس نگیرم و خلاف شرع نکرده باشم.
تا هنگام زیارت وداع که گفتم خدایا من در این سفر به رعایت اینکه بدنم به بدن نامحرمی نرسد ضریح را نشد ببوسم پس از حرم بیرون آمدم.
و در همان روز یا شب در خواب دیدم آمده ام به حرم مطهر برای زیارت ناگاه
۲۰۷
دیدم ضریح مطهر برداشته شد و قبر شریف آشکار گردید و کسی به من گفت که اگر تو نتوانستی ضریح را ببوسی حال بیا قبر مطهر را ببوس
حقیر گوید پس خوشا به حال آن مردان و زنانی که تکلیف شرعی خود را بدانند و به همان تکلیفشان عمل کنند و اگر چنین باشد امام از ایشان رضا خواهد بود.
حکایت چهارم
ثقه ای برای حقیر نقل نمود خوابی را از شخص محترمی از اهل منبر مقیم مشهد رضوی اگر چه حقیر با آن شخص محترم سالها دوستی داشتم و گمان میکنم این خواب را از خود او شنیده باشم.
لکن چون بعبد العهدم اینک از آن ثقه نقل مینمایم حاصلش این است که فرمود آن شخص منبری محترم گفت وقتی شب در خواب مشرف شدم خدمت حضرت رضا صلوات الله عليه و آن حضرت خرسی را گرفته بود و آن خرس بسته اسباب مسافرتی در دست داشت به اوصاف مخصوص
پس آن حضرت آن خرس را به من سپرد و فرمود او را پذیرائی کن من قدری منزجر شدم از این امر به حضرت عرض کردم یا بن رسول الله مرا به خدمتگزاری خرس امر میفرمایی تا این سخن را گفتم دیدم آن حضرت اشاره فرمود نگاه کردم دیدم فضای وسیعی است پر از خرس فرمود من این همه خرسها را مهمان داری می کنم و تو از پذیرائی یکی از آنها طفره می روی پس از خواب بیدار شدم و صبح در خصوص خواب متفکر بودم که ناگاه صدای در منزل بلند شد.
چون در را باز کردم دیدم سید جلیل محترمی از اهل علم که با او خصوصیتی داشتم و به عنوان زیارت آمده بود بر من وارد شد دیدم همان اسباب سفرش به همان اوصاف که در خواب دیده بودم در دست او است.
پس من از آن سید مدتی پذیرائی نمودم لکن هنگام غذا خوردن چون با
۲۰۸
یکدیگر مشغول میشدیم به یاد خرس حال خنده به من روی داد.
آن سید محترم ناراحت میشد و میفرمود جهت خنده شما چیست من عرض میکردم حال باشد تا وقتی که بخواهید از خدمت حضرت رضا الله مرخص بشوید به شما میگویم و حال نخواهم گفت این بود هنگام حرکت و رفتنش با نهایت جدیت جهت خنده را سئوال کرد.
پس من کیفیت خواب خود را اظهار کردم آن سید بسیار پریشان شد و گفت این خواب نتیجه آن است که من در محل خود برای امر معاش به خدمتی در امور دولتی اقدام کرده ام و دفتر محضر رسمی برای خود گرفته ام پس از آن عمل صرف نظر کرد و نادم گردید.
حقیر گوید: از این خواب دو امر استفاده میشود یکی آنکه امام رؤف حضرت رضا خواسته است که آن سید جلیل تنبه پیدا کند و از آن عمل صرف نظر نماید و دیگر آنکه ما بدانیم آن بزرگوار بسیار اشخاصی را که به صفت خرس و غیر آن از حیوانات درنده و غیر درنده میباشند پذیرائی می فرماید و به هر یک به اندازه ای که صلاح باشد عطا و بخشش میفرماید و کسی که خود را به امیدی به دربارش برساند محروم و نا امید نمی شود.
لذا عرض کرده ام
ز بارگاه رضا نا رضا نخواهی رفت
بیا بیا که به مقصود میشوی نائل
و مناسب است در این مقام از قصیده معروفه ببرده این بیت ذکر شود.
حاشاه ان يحرم الراجي مكارمه
او يرجع الجار منه غير محترم(1) ۱ - این شعر از قصیده معروفه ببرده است در مدح رسول خدا و مشتمل بر ۱۶۱ بیت است از بوصیری شرف الدین محمد بن سعید دلاصی متوفی ۶۹۴ و شرحش مفصل است به محلش رجوع شود. )
حاصلش این است که هرگز نمیشود که محروم و نا امید شود کسی که امیدوار مراحم او است و نخواهد شد که مأیوس برگردد آن کسی که در جوار آن
۲۰۹
حضرت بوده و پناهنده به آن سرور شده است و شاهد بر این مطلب است حکایت پنجم که اینک ذکر می شود.
حکایت پنجم
یک نفر از علماء بزرگ و اساتید اهل منبر مکاشفه مرحوم حاج شیخ حسن على اصفهانی را که ما کرامتی از آن مرحوم با تاریخ وفاتش در جلد اول ذکر کردیم)، نقل نمود که آن مرحوم فرمود در اوائل تشرفم به مشهد مقدس وقتی در صحن کهنه بودم ناگاه ملتفت شدم که هیچ کس در صحن مقدس نیست.
لكن ديدم از در صحن طرف پایین خیابان حیوانات بسیاری از درندگان مانند شیر و گرگ و پلنگ و غیر ذلک و گزندگان مثل مار و عقرب و موذیان چون پشه و مگس و و و می آیند و از در بالا خیابان میروند و انسان میان ایشان بسیار کم بود.
لكن دیدم دست مبارک امام هشتم الا بالای سر تمامی آنها بود و همه از زیر دست آن حضرت میروند.
پس چون به حال طبیعی خود برگشتم دانستم ما مردم بهر صفتی از صفات بد باشیم باز لطف و مرحمت و عنایت حضرت رضا شامل می شود لذا مجاورت آن بزرگوار را اختیار کردم.
حقیر گوید بلی مرحمت و رافت امام الله بوده و هست لكن ما بایستی روز و شب در مقام باشیم که قدمی به عالم انسانیت بگذاریم و خود را از صفات درندگی و گزندگی و اذیت نمودن به خلق خدا دور سازیم و به فکر این باشیم که اقوال و افعال ما بر وفق رضای خدا و پیغمبر خدا و آل پیغمبر باشد که از جمله ایشان حضرت رضا علیه السلام است.
لذا عرض کردم
گر تو خواهی دلا رضای رضا
پای بگذار جای پای رضا
چون رضای رضا رضای خداست
کن طلب دائماً رضای رضا
۲۱۰
گر رضا از کسی بود راضی
راضی از وی بود خدای رضا
از هواهای نفس دوری کن
تا بدست آوری هوای رضا
چونکه هر کس که آشنای هواست
نیست البته آشنای رضا
چون تو را حاجتی است با صد شوق
رو به وی آر و شو گدای رضا
دردها را رضا کند درمان
باد جانهای ما فدای رضا
حکایت ششم
یکی از بزرگان برای حقیر نقل فرمود که مرد تاجری از تهران به عنوان زیارت به مشهد مقدس مشرف شده بود و در آن اوقاتی که آن شخص تاجر به مسافرت بود یکی از دوستانش در تهران گفته است من در عالم خواب دیدم مشرف شده ام به حرم مطهر حضرت رضا و نگاه کردم دیدم خود امام روی ضریح مطهر نشسته است.
ناگاه همان مرد تاجر آمد به جانب پیش روی آن بزرگوار و حربه ای به طرف آن حضرت پرتاب کرد به طوری که امام خیلی ناراحت شد
آنگاه رفت طرف دیگر ضریح باز حربه ای به جانب آن حضرت افکند باز آن آقا ناراحت شد.
مرتبه سوم رفت به سمت پشت سر مبارک باز حربه ای پرانید که آن حضرت به پشت افتاد من از وحشت از خواب بیدار شدم و از این خواب متفکر بودم تا وقتی که آن تاجر از سفر زیارت مراجعت کرد.
پس از ملاقات و دیدن گفتم برای چه کار به مشهد رفته بودی گفت به جهت زیارت پس با او قدری صحبت کردم که شاید چیزی بفهمم از سخنان او مطلبی دستم نیامد پس من خواب خود را برای او نقل کردم
آن مرد به گریه در آمد و اشک از چشمانش جاری گردید و گفت حقیقت مطلب را در خواب دیده ای زیرا که من وقتی در حرم آقا مشرف بودم دیدم زنی
۲۱۱
پیش روی آن حضرت دست خود را به ضریح مطهر گرفته من خوشم آمد و دست خود را روی دست او گذاشتم و او رفت طرف دیگر ضریح من هم رفتم باز تا دستش را روی ضریح گذارد من هم دستم را روی دستش نهادم آنگاه رفت طرف پشت سر امام من هم رفتم و چون دست به ضریح نهاد من نیز دست روی دستش نهادم آن وقت پرسیدم اهل کجائی گفت اهل تهران لذا با هم رفاقت نموده به تهران آمدیم.
حقیر گوید: امام حاضر و ناظر است پس ما بایستی خیلی متوجه باشیم مگر نمی خواهیم (اشهد انک تسمع کلامی و ترد سلامی) یعنی ای آقای من تو کسی هستی که کلام مرا میشنوی و سلام مرا جواب میدهی
این دو بیت منسوب به شیخ بهائی است.
في ذا الحرم الاقدس بيت معمور
في خدمته ملائک العرش حضور
فيه القبس الذي ابن عمران رای
فيه النور الذي تجلى للطور
بالجمله هر چند عیوب و خرابیهای دیانتی ما بسیار است مع ذلک ما با همه عيبها و خرابیها که داریم نباید نا امید باشیم چرا که هر دردی علاجی دارد علاج درد ما این است که با کمال شرمساری و با نهایت خجلت رو به خدا آوریم و از بدیهای خود توبه کنیم و آنگاه حضرت رضا را شفیع خود قرار دهیم به درگاه الهی آن وقت امام رؤف شفاعت خواهد فرمود و کار ما اصلاح میشود و توبه ما قبول درگاه الهی خواهد شد لکن لازم است به شرائط تو به رفتار کنیم به اینکه اگر دروغ میگفتیم دیگر دروغ را ترک کنیم یا اگر مال مردم یا ر با خورده ایم به اهلش برسانیم با اگر حق کسی یا حق سادات یا حق فقراء به گردن ما باشد آنرا به صاحبان حقوق برگردانیم یا اگر نمازهای ما خراب بوده صحیح کنیم و قضای نمازهای گذشته را به جای آوریم یعنی تصمیم قطعی بر این امور داشته باشیم و هکذا در هر حال اگر توبه حقیقی باشد یقین است حضرت ثامن الائمه ارواحنا له الفداء اظهار مرحمت خواهد فرمود و عنایتش شامل حال خواهد شد.
۲۱۲
کس در این درگه نیامد باز گردد نا امید
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست
بارالها به ما توفیق توبه نصوح عنایت فرما.
و توبه نصوح نظر به روایتی آن است که توبه کننده بازگشت به گناه نکند
بالجمله گناه کاران باید پناهنده شوند به دربار امام هشتم و حاجت مندان بایستی دست به دامان آن حضرت بزنند به اینکه مثلاً آنکه شراب خوار است یا فلان معصیت را مرتکب شده است عرض کند آقا من با خود قرار دادم که دیگر شراب نخورم یا فلان عمل خلاف را مرتکب نشوم شما فلان درد مرا شفا دهید یا رباخوار بگوید بعد از این ربا نمی خورم.
پس شما مرحمت فرموده خرابی فلان کار مرا اصلاح فرمائید و یا فلان حاجت مرا روا فرمائيد هكذا معاصى دیگر پس در این صورت البته منتظر باشد که حاجتها روا و دردها به درمان خواهد رسید.
و در این مقام خوب است که ما متذکر شویم که محرمات و منهیات الهیه و گناهان کبیره بسیار است و علماء اعلام شیعه رضوان الله عليهم در کتب معتبره آنها را ثبت و ضبط نموده اند بلکه بالخصوص رساله های چند در ذکر گناهان کبیره نوشته اند که بایستی از ارتکاب به آنها اجتناب نمود و معلوم است که هر معصیت و گناهی جزائی و عقوبتی دارد و مرتکب شدن به هر حرامی موجب غضب ذات مقدس ربوبی و سبب حزن دل مقدس هر یک از محمد و آلش می شود.
الهی ما را بیدار فرما و مددی فرما که از چاه نادانی به احکام دین و عمل نکردن به آنها بیرون آئیم تا نجات پیدا کنیم و اهل سعادت باشیم و ما را یاری فرما تا به او امر و هم بنواهی آشنا شویم و به آن دستور رفتار نمائیم.
البته اگر کسی از حکم خدا با خبر باشد و بخواهد به حکم شرع رفتار کند می داند اگر به مسجد نرود و یا گریه نکند و بر سر و سینه نزند بلکه فعل حرام را ترک کند بهتر است نزد خدا و ائمه هدی و اولياء الله اللهم نبهنا عن نومة الغافلين ووفقنا لما
۲۱۳
تحب و ترضى بحق مولانا على بن موسى الرضا عليه آلاف التحية و الثنا).
و در اینجا شایسته باشد ذکر شود اشعاری را که در تخمیس بر اشعار عبد الرحمن جامی عرض کرده ام.
عزیزا خدایت اگر داد تمکین
برو طوس پابوس شاه سلاطین
بگو با تضرع به آهنگ شیرین
سلام على آل طاها و ياسين
)سلام على آل خير النبيين (
جبین نه بر آن آستان معلا
خدا را نما سجده با صد تمنا
سپس عرضه بنمای با چشم عبرا
سلام على روضة حل فيها
)امام یباهی به الملک والدین (
شه طوس مولای بر حق که آمد
وصی نبی حجت حق که آمد
زهر مشفق و دوست اشفق که آمد
امام بحق شاه مطلق که آمد
)حریم درش قبله گاه سلاطین (
شهی کو بود حجت حي سبحان
شهی کو بود آیت ذات رحمان
شهی کو بود ملجا اهل ایمان
شه کاخ عرفان گل شاخ احسان
)در درج امکان مه برج تمکین (
خدیو خراسان که جانها فدایش
خدا کرده خلق دو عالم برایش
خلایق همه ریزه خوار عطایش
على بن موسى الرضاکز خدایش
)رضا شد لقب چون رضا بودش آئین (
سلاطین با مجد و با فرو عزت
خواتین با قدر و با عز و عفت
بسایند بر درگهش روی ذلت
پی عطر روبند حوران جنت
)غبار درش را به گیسوی مشگین (
رسد فیض آن شه بعالی و دانی
برو نزد قبر شریفش زمانی
نگه کن در آنجا است گنج نهانی
ز فضل و شرف یابی او را جهانی
)اگر نبودت تیره چشم جهان بین (
۲۱۴
(مروج) رضای رضا را تو میجو
بجز در گهش جای دیگر مکن رو
چه خوش گفت )جامی) مراین شعر نیکو
اگر خواهی آری بکف دامن او
)برو دامن از هر چه جز اوست بر چین (
صلى الله على مولاى على بن موسى الرضا المرتضى