سیاست و حکومت در سیره امام رضا(ع)  ( صص 160-152 ) شماره‌ی 6479

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > سبب واگذاری ولايتعهدی توسط مامون

خلاصه

زیرکی مأمون سبب شد بسیاری تحت تاثیر اقدامش قرار بگیرند و گمان کنند مأمون بنابر یک عقیده و تکلیف اقدام نموده و جز هدف خیر منظور دیگری نداشته است. البته نیت مأمون از همان ابتدا برای امام رضا علام روشن بود و ایشان ضمن اینکه با مواضعشان اقدامات وی را بی اثر نمودند در فرصتهای مناسب این مسئله را خاطر نشان میفرمودند؛ که از جمله آن می توان به نوع وداع امام رضا السلام از مدینه مذاکرات جلسه ولایت عهدی مجالس مناظره و مذاکرات حضرت و مأمون اشاره کرد. به عبارتی امام در موارد مختلف سعی در نمایان ساختن اقدامات غیر واقعی مأمون داشتند که گاه به صراحت به نزدیکانشان یا خود مأمون این مطلب را بیان می فرمودند. در مباحث ذیل ضمن بیان اهداف واقعی مأمون اقدامات و اظهارات امام رضا ام را در راستای خنثی و بی فایده نمودن برنامه های مأمون نیز مورد بررسی قرار می دهیم.

متن

اهداف و اقدامات مأمون از پیشنهاد ولایت عهدی به امام رضا السلام

 توجیهات مأمون در پیشنهاد ولایت عهدی

مأمون مدعی بود که با خدا عهد بسته ام اگر بر امین غالب شدم خلافت را به افضل ترین خاندان على واگذار کنم. ابن طقطقی (۱۳۶۰ : ۳۰۰) و (مفید، ۱۴۱۳: ۲۶۱٫۲) و (اربلی، ۱۳۸۱: ۲۷۶٫۲) برای اطاعت و خشنودی خدا در پی جبران محبتهای حضرت علی السلام به عباسیان بود. مأمون قصد عزل خود از خلافت را داشت.  

  اهداف واقعی مأمون در پیشنهاد ولایت عهدی

در ادامه اهداف مأمون از طرح بحث ولایت عهدی به امام رضا السلام مورد بحث قرار می گیرد و همانطور که پیش از این هم ذکر شد زیرکی مأمون سبب شد بسیاری تحت تاثیر اقدامش قرار بگیرند و گمان کنند مأمون بنابر یک عقیده و تکلیف اقدام نموده و جز هدف خیر منظور دیگری نداشته است. البته نیت مأمون از همان ابتدا برای امام رضا علام روشن بود و ایشان ضمن اینکه با مواضعشان اقدامات وی را بی اثر نمودند در فرصتهای مناسب این مسئله را خاطر نشان میفرمودند؛ که از جمله آن می توان به نوع وداع امام رضا السلام از مدینه مذاکرات جلسه ولایت عهدی مجالس مناظره و مذاکرات حضرت و مأمون اشاره کرد. به عبارتی امام در موارد مختلف سعی در نمایان ساختن اقدامات غیر واقعی مأمون داشتند که گاه به صراحت به نزدیکانشان یا خود مأمون این مطلب را بیان می فرمودند. در مباحث ذیل ضمن بیان اهداف واقعی مأمون اقدامات و اظهارات امام رضا ام را در راستای خنثی و بی فایده نمودن برنامه های مأمون نیز مورد بررسی قرار می دهیم.  

- اهداف واقعی مأمون در پیشنهاد ولایت عهدی

در ادامه اهداف مأمون از طرح بحث ولایت عهدی به امام رضا السلام مورد بحث قرار می گیرد و همانطور که پیش از این هم ذکر شد زیرکی مأمون سبب شد بسیاری تحت تاثیر اقدامش قرار بگیرند و گمان کنند مأمون بنابر یک عقیده و تکلیف اقدام نموده و جز هدف خیر منظور دیگری نداشته است. البته نیت مأمون از همان ابتدا برای امام رضا علام روشن بود و ایشان ضمن اینکه با مواضعشان اقدامات وی را بی اثر نمودند در فرصتهای مناسب این مسئله را خاطر نشان میفرمودند؛ که از جمله آن می توان به نوع وداع امام رضا السلام از مدینه مذاکرات جلسه ولایت عهدی مجالس مناظره و مذاکرات حضرت و مأمون اشاره کرد. به عبارتی امام در موارد مختلف سعی در نمایان ساختن اقدامات غیر واقعی مأمون داشتند که گاه به صراحت به نزدیکانشان یا خود مأمون این مطلب را بیان می فرمودند. در مباحث ذیل ضمن بیان اهداف واقعی مأمون اقدامات و اظهارات امام رضا ام را در راستای خنثی و بی فایده نمودن برنامه های مأمون نیز مورد بررسی قرار می دهیم. فرونشاندن و کنترل قیامها و حرکتهای علویان شناسایی شیعیانی که تا پیش از این بر اثر فشارهای خلفای عباسی پنهانی می زیستند و در حالت تقیه زندگی می کردند. به دنبال پایگاهی بود که بتواند در مقابله با عباسیان بغداد به آن اتکا کند. از محبوبیت امام رضا السلام در نزد علویان و مردم در این زمینه میتوان به برگزاری جلسه ولایت عهدی و احترام و اکرام ظاهری امام اشاره کرد که البته امام رضا در هر فرصتی به طور خاص نزدیکان و خواصشان اهداف شوم مأمون را یادآوری میفرمودند به عنوان نمونه امام السلام در هنگام وداع از مدینه و خداحافظی با خانواده شریفشان به روشنی به ایشان یادآوری میکنند که این سفر بدون بازگشت است و کار ولایت عهدی تنها بهانه ای برای مسافرت ایشان به خراسان است. مدائنی نقل کرده هنگامی که حضرت رضا علام بر سریر ولایتعهدی قرار گرفته بود و خطبا و سرایندگان در برابر آن حضرت به خطبه و شعر مشغول بودند و پرچمهای شادمانی بر فراز سر همایونش به اهتزاز درآمده بودند یکی از مخصوصان آن حضرت که حضور داشت چنین نقل میکند: من آن روز از این موقعیت بی اندازه شادمان بودم و خرسندی داشتم حضرت که مرا این گونه خوش و خرم دید نزدیک خوانده و بدون آنکه کسی متوجه شود فرمود: دلت به این پیش آمد مشغول نشود و خوشحال مباش که سرانجامی ندارد مفید (۱۴۱۳ (۲۶۳٫۲) و (اربلی، ۱۳۸۱: ۲۷۷٫۲) مأمون برای جلب نظر علویان و افکار عمومی در موارد مختلف به جایگاه و مقام امام رضاء لا اعتراف می کند آمده که مأمون به محمد بن جعفر چنین گفته: ای عم این پسر برادرت از اهل بيت النبوة و معدن الرسالة است...» و هنگامی که این سخن مامون را به اطلاع امام السلام رساندند، ایشان فرمودند: يَا ابْنَ الْجَهم لَا يَغْرَّنَّكَ مَا سَمِعْتَهُ مِنْهُ فَإِنَّهُ سَيَغْتَالُني والله ينتقم لى منه» (طبرسی، ۲:۱۴۰۳ ۴۳۲ ). یا ابن الجهم باید که مغرور نگردی به آنچه از او شنیدی پس به درستی که مأمون در پی اذیت من است اما خدای تبارك و تعالی انتقام من از او خواهد کشید.» در کتاب احتجاج شیخ طبرسی ماجرایی نقل است که امام رضا میان مدعیان تشیع و شیعیان واقعی تمایز قائل میشوند و به عبارتی ضمن اینکه ویژگی پیروان اهل بیت الله را بیان می کنند مبنایی برای معرفی کسانی که به دروغ خود را محب اهل بیت و طرفدار ایشان معرفی میکنند ارائه مینمایند. این جریان در زمان اقامت امام رضا ام در خراسان اتفاق افتاده و نقل شده که گروهی از شیعیان به  زیارت حضرت آمده اما حدود دوماه اجازه شرفیابی پیدا نکردند و سرانجام پس از مراجعات فراوان امام رضا هم به آنان اجازه دادند و در ابتدای مجلس نکاتی را فرمودند که بسیار قابل تامل و در حکم شاخص برای شناسایی شیعیان واقعی است. امام رضا در دلیل نپذیرفتن ایشان و ویژگی شیعیان واقعی این چنین فرمودند شما مدعی تشیع هستید اما: در عمل به احکام شریعت رعایت حقوق مومنان سستی می ورزید؛ تقیه میکنید در جایی که تقیه واجب نیست و تقیه نمی نمایید در جایی که تقیه واجب است. من منکر ادعای تشیع شما نیستم اما باید قول و فعل شما با هم هماهنگ باشد زیرا در غیر این صورت موجب هلاکت در قیامت خواهد بود. (طبرسی، ۴۴۱٫۲:۱۴۰۳).  جلب عواطف و احساسات عمومی در جهت تثبیت جایگاه خلافت مأمون پس از اینکه برای حضرت رضا سلام بیعت گرفت دستور داد خبر آن را منتشر نمایند و سکه به اسم ایشان زده شود و در منابر به نام حضرت خطبه خواند مأمون بدین منظور جشن های باشکوهی برگزار نمود و اتفاق فراوان به مردم کرد. شیخ صدوق، ۱۳۷۸: ۲٫ ۱۵۰) مأمون از پذیرفتن ولایت عهدی توسط آن جناب خرسند شد و در روز پنج شنبه ای بود که در این باره مجلسی برای نزدیکان خود ترتیب داد و فضل بن سهل از آن مجلس بیرون آمده به همگان اعلام کرد که مأمون تصمیم گرفته ولیعهدی خود را به علی بن موسی واگذار کند و او را رضا نامیده و دستور داد لباس سبز بپوشند و لباس سیاه که تا آن روز شعار بنی عباس بود از تن بیرون آرند و همگی برای پنجشنبه آینده برای بیعت کردن با حضرت رضا سلام به مجلس مأمون حاضر شوند و به اندازه حقوق یک سال خود را نیز از مأمون بگیرند چون روز موعود رسید طبقات مختلف مردم از سرلشکران و پرده داران و قاضیان و دیگر مردم لباس سبز پوشیده به جانب قصر مأمون حرکت کردند مأمون در مجلس نشست و برای حضرت رضا السلام دو عدد تشک و پشتی بزرگ گذاردند به طوری که به پشتی و فرش مأمون متصل می شد و حضرت را با لباس سبز بر آن نشاندند و عمامه نیز بر سر آن حضرت بود. مفید، ۱۴۱۳: ۲۶۱٫۲) و (اربلی، ۱۳۸۱: ۲۷۷٫۲)   تخریب وجهه امام رضا السلام از این بعد که ایشان در پی دستیابی به حکومت بوده اند و کناره گیری حضرت از امور دنیوی (حکومت) از این جهت بوده که فرصت آن وجود نداشته است. برخی از حضرت ایراد گرفته که قبول ولایت عهدی و اظهارات ایشان مبنی بر بی میلی به دنیا و بی اهمیتی به آن چگونه سازگار است شیخ صدوق، ۱۳۸۰ ۷۶۷٫۱ اهمیت این مطلب از آنجایی است که امام رضا سلام خودشان این مسئله را به مأمون خاطر نشان میفرمایند که از اهدافش در پیشنهاد ولایت عهدی اینست که مردم با خود بگویند میان قول و فعل امام معصوم السلام فاصله است و زمانی که دنیا به آنان روی کند ایشان از قبول آن فروگذار نیستند. شیخ صدوق، ۱۴۰٫۲:۱۳۷۸) به خلافت و اقداماتش جنبه مقدس دهد و مشروعیت آن را تحکیم بخشد و در ضمن آن هر گونه حرکت اعتراضی و قیام علیه دستگاه خلافت را نامشروع جلوه دهد. کلیه فعالیتها و تحرکات امام السلام را زیر نظر داشته باشد و کنترل کند.بعد از آوردن امام رضا علام به مرو هشام بن ابراهیم با تحریک و تطمیع از طرف فضل بن سهل مامور جاسوسی از حضرت شد مأمون او را دربان حضرت رضا کرد کسی که او اجازه می داد می توانست خدمت حضرت برسد و بر آن جناب سخت گرفت به طوری که بعضی از غلامان حضرت نمی توانستند خدمتش برسند هر حرفی که ایشان در خانه خود میزد هشام به مأمون و ذوالریاستین گزارش می داد. (مجلسی، ۱۳۹٫۴۹:۱۴۰۳) امام رضا السلام در قالب برگزاری جلسات علمی و مناظره به بیان اصول دینی و مذهبی و گسترش معارف حقه اهل بیت می پرداختند و هنگامی که مأمون از این مطلب مطلع شد، احساس خطر کرده و تصمیم به تعطیل نمودن این جلسات گرفت. مأمون محمد بن عمرو طوسی حاجب خود را مأمور کرد که مردم را از شرکت در این مجالس مانع شود و آن حضرت را احضار کرد و چون چشمش به ایشان افتاد پرخاش نموده و بی احترامی کرد امام السلام در حالتی از پیش مأمون بیرون آمدند که وی را نفرین نمودند شیخ صدوق (۱۳۷۸ : ۱۷۲٫۲) در قالب برگزاری جلسات مناظره شخصیت علمی و دینی امام اسلام را زیر سوال ببرد و وجهه ایشان را نزد مسلمانان و خاصه علویان خراب کند تا در این ضمن بتواند حضرت را به همین بهانه از ولایت عهدی عزل نماید زمانی که امام رضا هم در خراسان تشریف داشتند مأمون از سلیمان المروزی از متکلمان خراسان دعوت میکند تا در مجلس مناظره ای با حضور امام رضاء السلام شرکت کند و با وجود اینکه وی اظهار کراهت میکند مأمون به وی اصرار نموده و به صراحت بیان میکند که هدف واقعی از برگزاری این مناظره خوار و خفیف ساختن امام است طبرسی، ۱۴۰۳: ۴۰۱٫۲) نقل شده روزی مأمون برخی از دانشمندان و متکلمان آن روزگار را گرد خود آورد و از امام درخواست نمود که در مجلسی برای مناظره با آنان حاضر شود. امام رضا هم از نیات مأمون از برگزاری چنین جلساتی آگاهی داشتند و به حسن بن نوفلی در این مورد چنین فرمودند که بنای مأمون در تشکیل چنین جلساتی رفع شبهات و اثبات حقایق بر گمراهان نیست بلکه وی قصد امتحان دارد و هنگامی پشیمان میشود که إذا سمع احتجاجي على أهل التَّوْرَاةِ بتوراتهم و على أهل الإنجيل بِإِنجِيلِهِمْ وَعَلَى أَهْلِ الزَّبُورِ بزَبُورِهِمْ وَعَلَى الصَّابِئِينَ بِعِبر انيتهم وعلى الهر ابدة بفارسيتهمْ وَعَلَى أَهْلِ الرُّومِ بِرُومِيَّتِهِمْ وَعَلَى أهل المقالات بلُغَاتِهِمْ فَإِذَا قَطَعْتُ كُلَّ صِنْفِ وَ دَحَضْتُ حُجَّتَهُ وَ تَرَكَ مَقَالَتَهُ وَ رَجَعَ إِلَى قَوْلى هر چند که ظاهر این مطلب و مباحثات پیرامون آن در رابطه با مسائل علمی و اعتقادی است اما به امر حقایق دیگری در آن نهفته است. آنجا که امام در انتهای همین کلام میفرمایند. علَمَ الْمَأْمُونُ أَنَّ الَّذِي هُوَ بِسَبيلِهِ لَيْسَ بِمُسْتَحَقِّ لَهُ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَكُونُ النَّدَامَةُ مِنْهُ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ العظيم » (طبرسی، ۱۴۰۳ : ۴۱۶٫۲) و (شیخ صدوق (۱۳۷۸ : ۱٫ ۱۵۶) و (شیخ صدوق، ۱۳۹۸: ۴۲۰). همانطور که از کلام امام سلام بر می آید حضرت در ورای این مباحثات به نوعی عدم صلاحیت مأمون را به عنوان حاکم مسلمانان خاطر نشان میفرمایند و در ادامه خواهیم گفت که مأمون با زیرکی این مطلب را دریافت و پس از مدتی تصمیم به تعطیلی این جلسات گرفت زیرا به هر حال ضمن اعتراف و اذعان مخالفان اهل بیت به علم و کمالات ،امام گسترش فضائل اهل بیت در میان عوام و خواص بنیان خلافت عباسی در معرض تهدید قرار گرفت. . البته کراهت سلیمان از این باب بوده که اینکه وی می تواند امام را در مناظره شکست دهد و در نتیجه و جهه امام سلام در نزد بیروان و اطرافیان زیر سوال می رود. همین مطلب نشان می دهد که ثبات واقعی مأمون حتی در نزد خواص و متفکران جامعه آن روز پوشیده مانده بوده است. مانند: رأس الجالوت و جائليق و رؤساء صابتين و هر بذ أكبر و أصحاب زردشت و نسطاس الرومی و متکلمین دیگر. . آن حضرت فرمود که: ندامت مامون و پشیمانی از این حرکت ناموزون در هنگامی خواهد بود که استماع احتجاج ما بر یهود و أهل تورات به تورات آن طایفه عاقبت نا محمود و به أهل انجیل به انجیل ایشان و بر اهل زبور به زبور آن جماعت و بر گروه صائبین به غير انيت ایشان و بر هر ایده به فارسیت آن قوم و بر اهل روم به رومیت ایشان و بر اهل هر مقالات به لغات آن مردم تکلم نمایم پس هر گاه که قطع کلام و لجاجت و ابرام هر صنف آن نام نمائیم و حجت آن طایفه يك يك را شکسته مقطوع و ملزم گردانیم به نوعی که هر يك از اصناف - أهل مقالات از مقالات خود برگشته رجعت به قول من نمایند. د. آن دم مأمون نادم گشته می داند که آن موضع و مکان که سبیل سلوک در آنست او نه مستحق آنت در آن وقت اظهار ندامت و خجالت نمايد و لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم (عقاری مازندرانی، بی تا : ۹۷٫۴-۹۶)

 جمع بندی

در ماجرای ولایت عهدی امام رضا السلام در کنار تمام تحلیل ها و اظهار نظرها سخنی از امام سلام در كتاب عيون اخبار الرضا نقل شده که به خوبی گویای حقیقت امر ولایت عهدی پذیرش و اقدامات امام رضا السلام در این مورد است. در آن کتاب چنین آمده است: بار خدایا تو مرا از اینکه خود را با دست خویش به هلاکت اندازم نهی فرموده ای، او مرا مجبور کرده است به گونه ای که اگر ولایت عهدی او را نپذیریم در خطر کشته شدن قرار گیرم من نیز همان گونه که یوسف و دانیال له مجبور شدند تا ولایت و حکومت را از ظالم زمان خود قبول نمایند به این کار مجبور شده ام خداوندا، حکومتی نیست جز حکومت تو و من ولایتی ندارم جز آنچه از طرف تو به من اعطا شود. مرا در اقامه دین و احیاء سنت پیامبرت محمد لله موفق فرما زیرا توئی مولی و یاور من و چه خوب مولی و یاوری هستی سپس حضرت رضا سلام با گریه و حزن و اندوه ولایت عهدی را از مأمون قبول کردند مشروط بر این که کسی را عزل و نصب نکنند هیچ آداب و رسوم و سنتی را تغییر ندهند و فقط دورادور کارها را نظارت نموده و اظهار نظر فرمایند شیخ صدوق، ۱۳۷۲: ۱٫ ۳۷). در این میان آنچه بیش از همه جلب توجه میکند بحث اضطرار امام در قبول این مسوولیت بوده است زیرا همانطور که پیش از این بحث شد اولا مأمون با سوء نیت و بنا به مصالح سیاسی به این امر اقدام کرد تا پایه های خلافتش را مستحکم سازد و ثانیا مأمون در این زمینه حقی نداشت زیرا (همانطور که امام به وی فرمودند وی و خاندانش اساسا غاصب حق خلافت بودند و این مقام به آنها تعلق نداشت؛ ثالثا وی امام را تهدید به قتل نمود. در هر حال هر چند که امام السلام ناچار به قبول ولایت عهدی شدند و بحث اضطرار بسیار پررنگ است اما باید توجه داشت که امام در مقابل مأمون موضع انفعالی اتخاذ نفرمودند و سیاستهای امام در مقابل مأمون به گونه ای طراحی شد که تمام برنامه ها و اقدامات وی را بی اثر نمود اگر بخواهیم اقدامات و مواضع امام در مقابل مأمون را به طور خلاصه ذکر نماییم نوعی مبارزه منفی و مقابله از همان ابتدای طرح پیشنهاد و حتی بعد از قبول آن به چشم میخورد که محل تامل میباشد. در ادامه به صورت اجمالی این اقدامات امام برشمرده شده است. امام در مدینه به نامه یا نامه های مأمون پاسخ ندادند. به رغم اینکه مأمون دستور داده بود ایشان خانواده شان را همراه خود ببرند، حضرت هیچ یک از اعضای خانواده را همراه نبردند و به گونه ای خاص با خانواده خدا حافظی کردند که بر عدم بازگشت و نارضایتی حضرت از مسافرت دلالت داشت. بیان صریح حق ولایت امام معصوم سلام در مسیر راه (نیشابور) و حتی در ملاقات با مأمون امام در خراسان هم همچنان از قبول ولایت عهدی سر باز می زدند.  استدلالات منطقی امام در برابر اصرار مأمون و تصریح ایشان به اینکه حکومت حق مأمون و خاندانش نیست و وی در ارائه این پیشنهاد صداقت ندارد. پس از پذیرش ولایت عهدی امام رضا سلام به یاران نزدیک و حتی شخص مأمون سرانجام این امر را بیان نمودند. طرح شرط عدم دخالت در عزل و نصب و سایر امور حکومتی به نظر می رسد مأمون مجبور به پذیرش شرط امام رضا السلام شد زیرا امام سلام پیش از این به صراحت و قاطعیت موضع منفی خود را اعلام کرده بودند و عملا مأمون شکست خورده و ناکام بود و در پی چاره و راهکاری بود. با مطرح شدن شروط از سوی امام رضا ع مأمون بلافاصله شروط را پذیرفت و خرسند شد که به اهداف خود رسیده است. اما در این مسئله تاملات و فرضیاتی وجود دارد که قابل بررسی است. اگر امام ولایت عهدی را تحت هیچ شرایطی قبول نمیکردند احتمال داشت مأمون ایشان را به شهادت برساند و با زیرکی و فریب افکار عمومی شهادت ایشان را منتسب به افراد دیگر کرده و خود را بری الذمه کند و حتی با این ادعا که قصد واگذاری خلافت به امام را داشته به ادعای خونخواهی ایشان برخیزد و از جریان خونخواهی علویان علیه گروهی خاص استفاده نماید. در ضمن به دلایل بی شماری شهادت امام رضا در آن مقطع کمکی به جریان حرکت ائمه اطهار نمی کرد. اگر امام ولایت عهدی را بدون هیچ شرطی قبول میکردند مأمون به اهداف خود می رسید و قبول ولایت عهدی امام هیچ فایده ای برای ایشان و پیروانشان نداشت زیرا مأمون عملا از دخالت امام در امور حکومتی ممانعت میکرد و حتی برفرض محال اگر مأمون هم متمایل به مشارکت امام در ساختار حکومت بود اولا ساختار حکومت و بدنه خلافت عباسیان بر دشمنی با اهل بیت و علویان سامان یافته بود و همین مطلب دخالت امام را در زمان مأمون و حتی پس از آن غیر ممکن می ساخت؛ ثانيا بدون ایجاد زمینه مساعد برای حکومت معصوم علام مردم آمادگی و تحمل حکومت و عدالت امام معصوم ام را نداشتند زیرا به واسطه انحرافات فراوانی که از زمان امویان و عباسیان در جامعه و حکومت های مسلمانان اتفاق افتاده بود میان اسلام اصیل و اسلام موجود فاصله فراوانی وجود داشت.  قبول ولایت عهدی با طرح شروط طرح شرط در ضمن قبول ولایت عهدی پس از انکار فراوان بر چند مطلب مهم دلالت دارد از یک سو امام نارضایتی خود را اعلام کردند و از سوی دیگر عدم مشروعیت حکومت مأمون را رسما اعلام فرمودند. همچنین حضور ظاهری امام یا در دستگاه خلافت عباسی سبب شد تا موقتا فشار علیه علویان برداشته شود و فراغتی برای آنان حاصل شود و در ضمن فرصتهایی که در این میان پیش می آمد مانند جلسات مناظره مانند نماز عید) مجالی برای امام السلام  به عنوان نمونه به این منبع بنگرید که امام در مجلس ولایت عهدی به دعبل خبر شهادتشان را می دهند: (اربلی، ۸۲٫۳:۱۳۸۱) ۲. در مورد جزییات نماز عید امام رضا هم در زمان مامون به این منبع مراجعه کنید (شیخ طبرسی، ۱۳۹۰: ۳۳۶). به منظور نشر معارف اهل بیت و رفع شبهات جهان اسلام و دفاع از اسلام در برابر سایر ادیان و نیز انجام امر به معروف و نهی از منکر پدید آمد و این فرصت کم سابقه ای برای ائمه بود که از زمان حضرت علی اسلام به بعد چنین شرایطی از سوی حکومت فراهم نشده بود. عین اینکه به صورت رسمی در هیچ مسئله حکومتی دخالت نمی کردند اما بنا به اصل امر به معروف و نهی از منکر بسیاری از انحرافات و اشکالات را بدون هیچ ملاحظه ای بیان می کردند که برخی معتقدند (اربلی (۱۳۸۱: ۱۰۹٫۳) شیخ مفید، ۱۴۱۳: ۲۶۹٫۲) یکی از عواملی که مأمون تصمیم به شهادت امام رضا سلام گرفت همین انتقادات امام از وی بود. با توجه به ظاهر سازیهای مأمون در ارادت به امیر المومنین علی اسلام زمینه مساعدی مهیا شده بود که فضایل اهل بیت در جلسات مناظره و یا در قالبهای دیگر منتشر شود و علاوه بر این احادیث فراوانی در موضوعات مختلف از امام رضا سلام روایت شده است که اگر همه اینها را در کنار شاگردان امام رضا و نقش آنان در گسترش احادیث احکام و مذهب تشیع بگذاریم مجموعه غنی از معارف شیعه را تشکیل میدهد. مأمون با ولایت عهدی امام رضا الا به این موضوع که حکومت حق اهل بیت بوده اعتراف نمود و شرایط به گونه ای رقم خورد که وی به ظلم و جنایات پیشینیانش در حق خاندان پیامبر و غاصب بودن عباسیان اذعان کرد. در مجموع بر اساس آنچه گفته شد به طور قطع مأمون در سیاست بهره برداری و سوء استفاده از ولایت عهدی امام رضا به نتیجه نرسید و از آنجایی که احساس کرد حضور و فعالیتهای امام رضا السلام ممکن است خلافتش را تهدید کند امام رضا السلام را محدود نمود و ایشان را تحت فشار قرار داد. حدیثی روایت شده است که از شرایط سخت ولایت عهدی امام اسلام حکایت دارد. حضرت رضا م در روز جمعه از مسجد جامع مراجعت کرد در حالتی که عرق بر جبین مبارکش نشسته و غبار او را فرو گرفته بود و دست خود را بلند کرد و گفت: «اللهم ان كان فرجي مما انا فيه بالموت فعجله لى الساعه پروردگارا در این هائله که واقع شده ام گشایش آن به مرگ خواهد شد پس تعجیل فرما در مرگ من در این ساعت پس از آن آن جناب مهموم و محزون بود تا وفات کرد. شیخ صدوق، ۱۳۷۸: ۱۵٫۲). مسلم است که حضرت بنا به ضرورت و نیز بنا به مصالح عالیه ای که برای پیشبرد مسیر اهل بیت اقتضا میکرد در این مسیر قدم نهادند و از این طریق ضمن مقهور کردن دشمنان، معارف ائمه معصوم را گسترش دادند. امام در مقابل حکومت مأمون موضع منفی اتخاذ کردند زیرا طبیعتا نظر امام درباره حکومت نامشروع مأمون مثبت نیست زیرا با وجود امام معصوم اعلام هیچ فرد دیگری حق اعمال ولایت و حاکمیت که شاخه ای از حق ولایت است را ندارد و این حق نه تنها حق فردی امام از حیث کمالات و شایستگیهای انسانی است بلکه شان امامت این طور اقتضا میکند که فقط معصوم بنا به نص صریح در جایگاه خلافت و حکومت قرار گیرد، از این رو در نزد قاطبه یاران نزدیک و شیعیان واقعی امام روشن است که قبول ولایت عهدی از سوی امام اقرار ضمنی به مشروع بودن خلافت وقت نیست و دلایلی نظیر اجبار ضرورت و مصلحت مطرح است زیرا به واسطه اقدامات و اظهارات امام رضا ام حقیقت ماجرای ولایت عهدی بر آنان روشن شده است. اما امام رضا سلام به منظور بیان صریح عدم مشروعیت حکومت و شخص مأمون شرط عدم مداخله در امور سیاسی و حکومتی را مطرح میفرمایند که از یک سو در امور حاکم طاغوت مشارکت نکنند و در ظلم و اعمال ناحق وی دخیل نباشند و از سوی دیگر این سوال در افکار عمومی مطرح شود که دلیل طرح چنین شرطی از سوی امام چه بوده است و به نظر میرسد کندوکاو در یافتن پاسخ این پرسش حقایق زیادی را بر سائلین آشکار می ساخت.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه