زندگانی چهارده معصوم(ع)  ( صص ۴۰۵-۴۰۶ ) شماره‌ی 6473

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > مواضع سياسی امام
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران امين > مواضع سياسی امام

خلاصه

پس از هارون بر سر خلافت بین امین و مأمون اختلافی سخت روی داد هارون امین را برای خلافت بعد از خود تعیین کرده بود و از او تعهد گرفته بود که پس از او مأمون خلیفه شود و نیز حکومت ایالت خراسان در زمان خلافت امین در دست مأمون باشد؛ ولی امین پس از هارون در سال ۱۹۴ هجری مأمون را از ولیعهدی خود عزل و فرزند خود موسی را نامزد این مقام کرد. بالاخره پس از درگیریهای خونینی که میان امین و مأمون رخ داد، امین در سال ۱۹۸ هجری کشته شد و مأمون به خلافت رسید. امام رضا در طول این مدت از درگیریهای دربار خلافت و اشتغال آنان به یکدیگر استفاده کرد و به ارشاد و تعلیم و تربیت پیروان پرداخت.

متن

امام در زمان امین

پس از هارون بر سر خلافت بین امین و مأمون اختلافی سخت روی داد هارون امین را برای خلافت بعد از خود تعیین کرده بود و از او تعهد گرفته بود که پس از او مأمون خلیفه شود و نیز حکومت ایالت خراسان در زمان خلافت امین در دست مأمون باشد؛ ولی امین پس از هارون در سال ۱۹۴ هجری مأمون را از ولیعهدی خود عزل و فرزند خود موسی را نامزد این مقام کرد. (تاریخ ابن اثیر، ج ۶، ص ۲۲۷) بالاخره پس از درگیریهای خونینی که میان امین و مأمون رخ داد، امین در سال ۱۹۸ هجری کشته شد و مأمون به خلافت رسید.

امام رضا در طول این مدت از درگیریهای دربار خلافت و اشتغال آنان به یکدیگر استفاده کرد و به ارشاد و تعلیم و تربیت پیروان پرداخت.

امام در زمان مأمون

مأمون در میان خلفای بنی عباس از همه داناتر و مکارتر بود درس خوانده بود و از فقه وعلوم دیگر آگاهی داشت؛ چنانکه با برخی از دانشمندان به بحث و مناظره می نشست. البته آگاهی او از علوم روز نیز وسیله ای بود برای پیشبرد سیاستهای ضد انسانی او، وگرنه هرگز به دین و اسلام پای بند نبود؛ در عیاشی و فسق و فجور و اعمال شنیع دیگر از سایر خلفا هیچ کم نداشت نهایت آنکه از دیگر خلفا محتاط تر رفتار میکرد و با سالوس و ریا بیشتر عوام فریبی مینمود و برای استحکام پایه های حکومت خودگاه با فقها نیز همنشین میشد و از مسائل و مباحث دینی نیز سخن میگفت.

همنشینی و صمیمت و همدمی مأمون با قاضی یحیی بن اکثم که مردی رذل و کثیف وفاجر بود بهترین گواه بی دینی و فسق و رذیلت مأمون است؛ یحیی بن اکثم مردی بود که بهشنیع ترین اعمال در جامعه شهرت داشت چنانکه قلم از شرح رذالتهای او شرم دارد و مأمون چنین کسی را چنان همدم خویش ساخته بود که رفیق مسجد و گرمابه و گلستان یکدیگر محسوب میشدند و اسفبارتر آنکه او را به مقام قاضی القضاة امت اسلامی منصوب نمود و در امور مملکتی نیز با او رایزنی و مشورت داشت!! ( رجوع شود به تواریخی که خلافت مأمون و شرح زندگی یحیی بن اکثم را نوشته اند؛ از جمله مروج الذهب مسعودی و تاریخ ابن خلكان. )

 

در زمان مأمون علم و دانش به ظاهر ترویج میشد و دانشمندان به مرکز خلافت دعوت می شدند و تشویق هایی که مأمون برای دانشمندان و دانش پژوهان فراهم می آورد زمینه جذب اهل دانش به سوی او گردید و مجالس درس و بحث و مناظره ترتیب می یافت و بحث و گفتگوی علمی بازاری پر رونق داشت.

علاوه بر این مأمون میکوشید با برخی کارها شیعیان و طرفداران امام را نیز به خود علاقمند سازد؛ مثلاً از شایسته تر بودن امیر مؤمنان علی برای جانشینی پیامبر سخن میگفت و دشنام و لعن به معاویه را رسمی کرد و فدک را که از فاطمه زهرا غصب شده بود به علویان بازگرداند و با علویان در ظاهر انعطاف و علاقه نشان می داد ( الامام الرضا، محمد جواد فضل الله، ص ۹۱؛ به نقل از تاریخ الخلفاء سیوطی ص ۲۸۴ و ۳۰۸ )

 

اصولاً مأمون با توجه به رفتار هارون و جنایات او و اثر سوء آن در روحیه مردم میخواست زمینه های انقلاب و شورش را از بین ببرد و آنها را راضی نگهدارد تا بتواند بر مرکب خلافت سوار باشد، از این رو باید گفت وضع زمان ایجاب میکرد که به جبران کمبودها و نارضایتی ها بپردازد و وانمود کند که در صدد اصلاح امور است و با خلفای دیگر تفاوت دارد.....

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه