شروط امام برای پذیرش ولیعهدی
امام - علیه السلام - برای پذیرفتن مقام ولیعهدی شروطی قایل شد که طی عادتی است که ما با واژه امیرالمونین پیدا کرده ایم چه ما این لقب را فقط بر حضرت علی - علیه السلام - اطلاق کرده حتی آن را بر دیگر امامان معصوم خود هرگز اطلاق نمیکنیم. غافل از آن که در عرف مسلمانان آن روزها هرگز چنین انحصاری برای اطلاق واژه امیرالمؤمنین وجود نداشت. به گفته دیگر قداستی را که ما اکنون برای این واژه قایل ایم هرگز در ذهن آنان مطرح نبود. آنان به مجرد آن که قدرت فرمانروایی را در دست کسی می یافتند او را امیر خود و امیر مسلمانان و مؤمنان خطاب میکردند. هر چند مانند خلفای بنی امیه و یا دیگران از پاکی و تقوا هم بهره ای نمی داشتند. آنها از مأمون چنین خواسته بود. امام هرگز کسی را بر مقامی نگمارد و نه کسی را عزل و نه نصب و نه سنتی را نقض کند و نه چیزی را از وضع موجود دگرگون سازد. و از دور مشاور در امر حکومت باشد. مأمون نیز به تمام این شروط پاسخ مثبت داد. بنابراین می بینیم که امام بر پاره ای از هدفهای مأمون خط بطلان میکشد. زیرا اتخاذ چنین موضع منفی دلیل گویایی بود بر امور زیر متهم ساختن مأمون به برانگیختن شبهه ها و ابهامهای بسیاری در ذهن مردم اعتراف نکردن به قانونی بودن روش حکومتی وی بلکه حکومت مأمون را با این شرایط به گونه ای معرفی کرد که مردم فهمیدند این حکومت شایستگی برای حضور مؤثر امام - علیه السلام - در آن ندارد. پ روش موجود هرگز نظر امام را به عنوان یک نظام حکومتی تأمین نمی کرد. مأمون بر خلاف نقشه هایی که در سر پرورانده بود. دیگر با قبول این شروط نمی توانست کارهایی را به دست امام انجام دهد. ت امام هرگز حاضر نبود تصمیمهای قدرت حاکمه را اجرا کند. نهایت پارسایی و زهد امام که با جعل این شروط به همگان آن را اثبات کرد. آنان که امام را به خاطر پذیرفتن ولیعهدی به دنیا دوستی متهم می کردند با توجه به این شروط متقاعد گردیدند که بالاتر از این حد درجه ای از زهد قابل تصور نیست امام نه تنها پیشنهاد خلافت و ولیعهدی را رد کرده بود بلکه پس از اجبار به پذیرفتن ولیعهدی با قبولاندن این شروط به مأمون خود را عملاً از صحنه سیاست به دور نگاه داشت.