پیدایش واقفیه
پیدایش مرام واقعی در رهگذر تاریخ در طول قرنهای نخستین فرقه های کلامی را با نظریات مختلف و عقاید مختلف بوجود آورد بسیاری از این دستجات خود را به اهل بیت منتقل میکرده و مدعی محبت و دوستی آنان می شدند. تا جایی که کار بالا گرفت و برخی از گروههای گمراه و منحرف پاره ای از صفات آفریدگار جهان را به اهل بیت نسبت داده و درباره ایشان غلو کردند و به عنوان (غلات) معروف شدند در حالی که اهل بیت از آنان بیزاری میجستند و آنها را آشکارا تکفیر می فرمودند.
گروه دیگری نیز براین گمان باطل بودند که خدای متعال کار بندگان را از قبیل رزق و روزی زندگی و مرگ را به اهل بیت سپرده است.
در صورتی که اهل بیت از این فرقه که به مفوضه) شهرت پیدا کرده بودند نیز بیزاری جسته و انحراف این نظریات را اعلام کردند.
بعضی فرقه های دیگر در مورد برخی از ائمه و شخصیت برجسته آنان دچار انحراف شدند و به این توهم غلط افتادند که آنها نمی میرند بلکه مانند عیسی بن مریم به آسمان عروج میکنند یکی از این فرقه ها (واقفیه) است که در زمان امام رضا و پس از شهادت امام موسی بن جعفر بوجود آمد و عقیده این فرقه گمراه از این قرار بود که
امام موسی بن جعفر نمرده بلکه مانند عیسی بن مریم به آسمان رفته و همان مهدی موعود است و بزودی بار دیگر به عالم خواهد آمد و بعد از وی هیچ امامی وجود نخواهد داشت. به همین جهت امامت امام رضاء و جانشین شدن آن حضرت پدر بزرگوارش را نپذیرفتند.
به گواهی تاریخ این فرقه و امثال آن که مدعی وابستگی به اهل بیت شده اند از طرف برخی از مغرضین مورد تأئید قرار گرفته اند و بیماردلان به افکار و اندیشه های انحرافی آنان صحه گذاشته و در صدد نشر و پخش آنها برآمدند تا بلکه چهره زیبای راه واقعی اهل بیت را مخدوش سازند و چنین وانمود کنند که پایه و اساس مکتب اهل بیت و پیروان مخلص ایشان همین عقاید و افکار انحرافی است. این چرندیات تا به امروز بر کسانی که نسبت به حقیقت امر آگاهی ندارند عرضه شده است در حالی که اهل بیت از آنان تبری جسته اند و مسلمانانی که به روش اهل بیت عمل می نمایند از این چرندیات و گزافه گویی ها بیزارند.
همچنین این کوردلان گمراه میان راه و رسم اهل بیت و مکتب فکری و فقاهتی آنان از یکسو و میان این خرافات از طرف دیگر امتیازی قایل نبودند.
و همین امر سبب گردید که دشمنان اسلام به این خرافات آب و رنگ بدهند و با گسترش اختلافات شکاف و جدایی مسلمین را روز به روز عمیق تر نمایند.
نکته قابل توجهی که از تاریخ این فرقه ها شرایط موقعیت و انگیزه های نهان و آشکار از آنها زمان پیدایش آنان و تحلیل بنیادهای فکری و اعتقادیشان بدست می آید، ضعف و سستی و انحراف و گمراهی و انگیزه های پنهانی و مغرضانه ای است که در پیدایش شان نقش داشته است. با توجه به حقایق یاد شده دوری این فرقه ها از مكتب اهل بیت و روش اصیل قرآنیشان و همچنین مسلمانانی که وابسته به مكتب اهل بیت و ملتزم به آن میباشند و نیز کسانی که در خط راستین اهل بیت حرکت میکنند یعنی شیعیان دوازده امامی به آسانی قابل درک و تشخیص است. موضع امام رضا همانند موضع امام صادق و امام کاظم روشن و آشکار است.
از آن حضرت پرسیدند درباره تفویض چه می فرمایید؟ در جواب فرمود:
«همانا خدای متعال کاردین خود را به پیامبرش واگذار کرده و فرموده است آنچه پیامبر بر شما عرضه کرد بپذیرید و از آنچه بازتان داشت چشم پوشی کنید.»(سوره حشر - آیه ۷)
امام راجع به خلقت و روزی موجودات چنین فرموده است
خدای متعال می فرماید تنها خدا خالق و آفریننده هر موجودی است. ( سوره رعد - آیه ۱۶) و نیز او می فرماید خدای متعال تنها مقامی است که شما را آفریده، شما را روزی داده سپس شما را می میراند آنگاه زنده تان میکند. (سوره روم - آیه ۴۰) بگو آیا از کسانی که به گمان شما شریک خدایند کسی قادر به چنین کارهایی است؟ (عيون اخبار الرضا ٫ شيخ صدوق جلد ۲ ص ۲۰۲)
پاک و منزه است خدای متعال از این که برای او شریک قایل شوند.
ابو هاشم جعفری در روایتی چنین گفت: از حضرت علی بن موسى الرضا راجع به غلات و مفوضه پرسیدم؟ حضرت در پاسخ فرمود: غلات کافرند و مفوضه مشرک می باشند کسی که با آنها نشست و برخاست کند و دامان آنها شود یا با آنها بخورد و بیاشامد به دیدارشان برود از آنان زن بگیرد به آنها زن بدهد، ایشان را در دامان خود بگیرد، آنان را برامانتی امین بگرداند سخنانشان را گواهی کند و بالاخره به اندازه یک حرف به ایشان کمک نماید از ولایت خدای متعال و ولایت پیامبر و ولایت اهل بیت خارج شده است». (همان مدرک ص ۲۰۲)
تاریخ حقایقی از فرقه واقفیه را برای ما فاش ساخته است. چه این که ادعای بی اساس زنده بون حضرت موسی بن جعفر و مهدی بودن آن حضرت ناشی از مال دوستی و ثروت پرستی آنان بوده است و برای نگهداری اندوخته های فراوانی که از بیت المال در اختیار داشتند به این شیوه نامشروع متوسل گردیده اند. روایات فراوانی وجود دارد که اموال بسیاری برای موسی بن جعفر از طرف یاران و پیروانشان می آمد و به دلیل تفتیش و تجسس دستگاه عباسی آن اموال را نزد اصحاب خویش ذخیره میکردند تا در کار نشر و گسترش دعوت خود هزینه نمایند.
شیخ صدوق (ره) در مقام تفسیر این روایت چنین میگوید
موسی بن جعفر به دنبال ثروت اندوزی نبودند ولی در زمان هارون الرشید که دشمنان آن حضرت را محاصره کرده بودند مبالغی نزدش جمع شد و آن حضرت نتوانست آنها را تقسیم کند لذا این اموال زیاد شد علاوه بر این امام هفتم در صدد بود سعایت آنهایی را که به هارون الرشید میگفتند اموالی برای موسی بن جعفر حمل میشود و ایشان درصدد شورش بر ضد خلیفه است را خنثی سازد. اگر این دو مشکل وجود نمیداشت تمام آنچه نزد یاران حضرت گرد آمده بود تقسیم میکرد. نکته جالب این است که این اموال جزء بیت المال نبود و به فقیران تعلق نداشت بلکه اموالی بود که به رسم تحفه و هدیه از سوی دوستداران حضرت به ایشان پیشکش شده بود. (عيون اخبار الرضا ٫ شيخ صدوق ٫ ص ۱۱۴)
هنگامی که موسی بن جعفر به شهادت رسید حب مال بر دسته ای از هواداران حضرت چیره شد حرص و طمع چشم واقع بین آنها را کور کرد و آنها را به دام شیطان انداخت و آنها بدعت خود را آشکار ساختند.
از یونس بن عبد الرحمن نقل شده که گفت وقتی امام موسی بن جعفر به شهادت رسید هیچ یک از وکلای حضرت نبود مگر این که مال فراوانی نزدش جمع شده بود همین امر باعث شد تا آنها مرگ امام را انکار کنند. به طوری که پیش زیاد قندی هفتاد هزار دینار و نزد علی بن ابی حمزه سی هزار دینار گرد آمده بود. یونس افزود:
من که این وضع را مشاهده کردم و حق برایم آشکار شد، امامت امام رضا را شناختم زبان به سخن گشودم و مردم را به آن حضرت دعوت نمودم او همچنین گفت:
زیاد قندی و علی بن ابی حمزه مرا خواستند و به من اظهار داشتند چرا مردم را به علی بن موسی الرضا دعوت میکنی؟ اگر در جستجوی مال و ثروتی ما تو را بی نیاز میکنیم و ده هزار دینار برای من تضمین کردند و گفتند زبان فرو بند و این مبلغ را دریافت نما من خطاب به آن دو گفتم
ما خود از امام صادق و امام باقر روایت کرده ایم که فرمودند: «هرگاه بدعتها آشکار گردد بر شخص دانشمند و آگاه واجب است که علم و دانش خود را آشکار کند و در صورتیکه چنین نکند نور ایمان از وی گرفته میشود
من هرگز جهاد در راه تحقق حدود الهی را رها نمیکنم در نتیجه آن دو مرا ناسزا گفتند و آشکار ابنای دشمنی با من را گذاشتند. (عيون اخبار الرضا ٫ شيخ صدوق ٫ جلد ۱ ص ۱۱۳-۱۱۲) امام رضا پس از شهادت پدرش امام کاظم با بعضی از این افراد مکاتبه نمودند ولی آنان پاسخ حضرت را ندادند. ( عيون اخبار الرضا ٫ شيخ صدوق ٫ جلد ۱ ٫ ص ۱۱۶-۱۱۲)
موضع امام رضا در برابر این افراد و سردسته های آنها روشن و آشکار بود. در همین خصوص از ابراهیم بن یحیی بن بلاد روایت شده که به نقل از صفوان گفت:
امام رضاء الله فرمود: حمزه بن بزیع بدبخت چه کار بدی کرد به حضرت عرض کردم این حمزه که دارد میآید؟ حضرت در ادامه سخنان خود افزود: «گمان میکند پدرم زنده است. اینان امروز دچار شک و تردید هستند و فردا جز بر کفر و زندقه از دنیا نمی روند. در این جا راوی که صفوان است گفت چون خود من هم زمانی دچار شک و تردید بودم اما در این که چگونه بر کفر وزندقه از دنیا میروند توجیه نبودم. البته مدتی نگذشت که راجع به یکی از آنها نقل شد که هنگام مرگ به خدائی که وی را میراند کافر شد. صفوان اضافه کرد: این نقل گواه راستی حدیث رضوی می باشد. (۱)
امام رضا در یک نامه که برای بزنطی مرقوم فرموده است پرده از روی واقعیت دعوت واقفیها و انگیزه های ایشان بر میدارد در آن نامه آمده است: «اما ابن سراج آنچه باعث مخالفتش با ما و خروجش از اطاعت ما گردید این بود که به مال فراوانی از پدرم تجاوز کرد و آن را انکار کرد در حالی که همه مسلمانان، امانتها را به من بازگرداندند. وقتی شهادت پدرم روی داد. ابن سراج و علی بن ابی حمزه و یاران او کناره گیری از من را غنیمت شمردند و از پذیرش امامتم تعلل کردند. به جان عزیزم سوگند که تعلل ابن سراج برای بالا کشیدن اموال پدرم بود اما پسر ابی حمزه او بی شک دچار تأویلی شد که بدرستی نشناخته بود و دانشش را نداشت و این را به مردم القاء کرد. بعد هم سخنش این بود که خودش را به دروغ نسبت دهد و بطلان نظر خود را اعلام کند حضرت رضا به یاران خود فرمود
پسر ابی حمزه از اظهارات پدران من چشم پوشی نکرده است، در حقیقت پسر ابی حمزه گرفتار چیزی گردید که از آن دوری جست بنابراین آشکار می شود که طمع مال و بدطینتی پنهان وضعف عقیده و تزلزل ایمان مهمترین عامل در ورای این نظریات و ادعاها بوده است جای شگفتی است که این گروهها در نزد بعضی از فرق شیعه، پیرو اهل بیت شمرده میشوند در حالی که اینان علیه عقیده پیشوایان اهل بیت سر به شورش برداشته اند و موضع ائمه در برابر اینان آشکار است به همین جهت باید میان آنها و میان راه درست ائمه اهل بیت که به آن دعوت نموده اند و پیروان راستین ایشان که همواره در عقیده احکام، اندیشه و افکار خویش آن راه را پیموده اند، مرزبندی کرد.