مقابله عباسیان با مأمون
اقدام مأمون در بیعت با امام رضا ل به ولایتعهدی خشم عباسیان را برانگیخت و بر آن شدند تا با یک اقدام شدید متقابل بار دیگر مأمون را خلع کنند و به او بفهمانند که به سادگی نمی تواند خلافت را از خاندان عباسی بیرون برد و در میان دشمنان آنها قرار دهد، بلکه آنانند که می توانند هر کسی را بخواهند از میان خود به خلافت برگزینند هر چند شایستگی خلافت را نداشته باشد.
بنابراین عباسیان در بغداد در اعتراض به عمل مأمون او را خلع نموده و با ابراهیم بن مهدی که به ابراهیم بن شکله = ابن شکله یا شیخ آوازخوانان و موسیقی دانان بغداد معروف بود به عنوان خلیفه دست بیعت دادند و او را «رضی» نامیدند. (زندگانی امام على بن موسى الرضا، ج ۲، ص ۲۸۲ به نقل از تاریخ یعقوبی)
عباسیان با این اقدام خلافت اسلامی را تحقیر کردند زیرا متفکرین و عقلا خلافت او را به تمسخر گرفته و به او اهانت می کردند.
دعبل خزاعی درباره او می گوید
این شکله در میان قوم خود فریادی زد یک عده کور و احمق گرد او جمع شدند. اگر ابراهیم عهده دار خلافت شود بعد از آن مخارج و زلزل نام دو تن از آوازخان باید برای این امر آماده شوند چگونه این گونه نباشد در حالی که فاسقی خلافت را از فاسقی به ارث می برد.
در زمان این شکله بودجه مرکزی تباه گردید و سربازان اطراف دربار جمع شدند و درخواست حقوق کردند. فرستاده او خارج شد و به آنها گفت که خلیفه پول ندارد. آدم شوخ طبعی گفت: به جای پول به خلیفه بگویید بیرون بیاید و سه مرتبه برای مردم این طرف و سه بار نیز برای مردم آن طرف آواز بخواند. (وفيات الاعيان، ج ۱، ص ۱۲۱ زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، صص ۲۸۴ - ۲۸۳)
نامه مأمون به عباسیان
پس از خلع مأمون در بغداد و انتخاب ابراهیم بن شکله به عنوان خلیفه از طرف عباسیان بین مأمون و عموها و نزدیکانش نامه هایی مبادله شد که در آن یکدیگر را لعن و نفرین کرده بودند. سرانجام مأمون نامه ای به عباسیان نوشت این نامه که در بخش های گذشته به قسمت هایی از آن اشاره شد با نام پروردگار عالمیان و حمد و ستایش خداوند، و درود بر محمد و آل او آغاز میشود سپس میگوید که مأمون از اهداف و مکنونات قلبی شما آگاه شد و می داند جز خود هیچ نمی بینید شما از حق و رسول خدا و کتاب مقدسش روی برگردانیدید و همچون امتهای گذشته شدید که با غرق شدن، زلزله، باد، صاعقه و سنگ به هلاکت رسیدند.
آنگاه می گوید: آیا در قرآن تدبر نمیکنید یقیناً بر دلهایتان قفل زده شده؟ به خدا سوگند؛ اگر کسی نبود که بگوید مأمون از روی نادانی پاسخ نداد هرگز به یاوه هایتان جواب نمی دادم زیرا شما عقلتان اندک اخلاقتان زشت و رأیتان سست و بی اراده است.
سپس به تشریح شخصیت حضرت محمد ، ازدواج او با حضرت خدیجه چگونگی رسالت آن حضرت ایمان آوردن حضرت خدیجه و امام علی ، نحوه رسالت پیامبر اکرم ، صدماتی که بر آن حضرت وارد شد تشریح حمایت های بی دریغ ابو طالب الله و سرانجام مرگ او که برای پیامبر مصیبتی بزرگ بود، و نیز داستان مهاجرت و ليلة المبیت می پردازد.
مأمون سپس در برابر ایثارگریهای حضرت خدیجه امام علی و حضرت حمزه به بغض و عداوت ابولهب عموی دیگر پیامبر اشاره میکند و تأکید می نماید که هیچ یک از مهاجرین مانند علی بن ابی طالب الله از رسول اکرم ا حمایت نکرد. او تنها دشمن سرسخت مشرکین و کشنده کافرین بود او به منزله هارون برای موسی بود. او صاحب ولایت در حدیث غدیر صاحب روز طائف و محبوب ترین خلق در نزد خدا و رسولش بود.
همه درهای منازل به مسجد به دستور پیامبر از بسته شد جز در خانه علی ، او صاحب پرچم در روز خیبر و پیروز در میدان نبرد با عمرو بن عبدود، او صاحب آیه و يطعمون الطعام على حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً، همسر فاطمه سیده زنان عالمیان، داماد خدیجه ، و فرزند ابو طالب و نفس رسول خدا در روز مباهله است. او کسی بود که ابوبکر و عمر قبل از دست زدن به هر کاری با او مشورت میکردند، و آنچه او تأیید می کرد انجام می دادند. او تنها هاشمی بود که در شو را شرکت کرد.
آنگاه به جانش قسم میخورد که اگر اصحابش میتوانستند راهی بیابند که او را کنار بزنند چنین میکردند همچنان که عباس را کنار زدند.
مأمون ادامه می دهد و اما در اینکه شما عباس را بر علی الله مقدم می دارید، بدانید! به خدا قسم اگر مردی از مردان شما یا غیر او یکی از صفات امیرالمؤمنین و فضائل او و آیه های تفسیر شده در قرآن را میداشت هر آینه شایسته برای خلافت بود و شما به خاطر آن صفت او را بر اصحاب رسول خدا ترجیح میدارید و چون ولایت امور مسلمین را بر عهده گرفت، جز به عبدالله بن عباس به احدی از بنی هاشم توجه نکرد، و آن نیز به خاطر بزرگداشت حق او صله رحم و اعتماد به او بود و این یکی از کارهای او بود. خدا او را ببخشد.
آنگاه ضمن برشمردن فضائل امام علی الله، از عباسیان چنین یاد می کند: «پس ما - عباسیان و آنها - امویان - یکی هستیم آن گونه که گمان کردید تا خدای متعال کار خلافت را به ما واگذار کرد. بنابراین ما آنها - علویان - را ترساندیم و بر آنها سخت گرفتیم و آنها را بیش از آنچه بنی امیه گشتند، گشتیم.
وای بر شما بنی امیه کسانی را کشتند که شمشیر کشیده بودند و ما - بنی عباس - همه را گشتیم. البته بزرگ هاشمیان خواهد پرسید که آنها را به چه گناهی گشتید؟ و یقیناً از آنهایی که در دجله و فرات انداختید و یا در بغداد و کوفه زنده زنده دفن کردید سئوال خواهند کرد. هیهات و هر کس به اندازه ذره ای کار نیک کرده باشد پاداش آن را خواهد دید و هر کس به اندازه ذره ای کار بد کرده باشد کیفر آن را خواهد دید. (سوره زلزال، آیات ۷ و ۸)
وی درباره خلع امین میگوید هیچ کس غیر از شما او را به اشتباه بیفکند، زیرا شما درباره من نزد او بدگویی کردید و او را واداشتید که پیمانها بشکند. شما به او دروغ گفتید و به وی خیانت کردید.
سپس درباره انتقال حکومت به امام رضا الله می گوید:
مأمون با او بیعت نکرد مگر از روی آگاهی و بصیرت که جز او کسی فاضل تر عفیف تر با تقوی تر و زاهدتر در روی زمین وجود ندارد و او مورد تأیید و رضایت خاص و عام می باشد و بیعت با او باعث خشنودی خداوند عزوجل بوده است. من بهترین کار را انجام دادم و اعتنایی به سرزنش دیگران ندارم و چنانچه بیعت من از روی طرفداری بود. پسرم عباس و دیگر فرزندانم در نظرم محبوب تر بودند در حالی که من اراده ای کردم و خواست خداوند چیزی دیگر بود و خواست خداوند بر اراده من پیشی گرفت
او گفت: اگر شیوه من بر عفو نمی بود هر آینه یکی از شماها را به خاطر حمایتتان از «امین» و گرویدنتان به این شکله زنده نمی گذاشتم.
او درباره بیعت برای فرزندش عباس میگوید او نوجوانی است ناپخته که هنوز به سن بلوغ نرسیده و جایز نبود که بین او و حضرت رضا ای که بهترین است، فرزندم را برگزینم.
و درباره امام رضا میگوید: من با علی بن موسی الرضا بیعت کردم زیرا او خود شایسته خلافت بود و به این دلیل او را برگزیدم من این کار را کردم زیرا خواستم خون شما را حفظ کنم و با ادامه دوستی بین ما و آنها از شما دفاع نمایم. من این راه را به منظو ر اکرام خاندان ابوطالب و کمک به آنها با کمی ،فی که به آنها داده شود برگزیدم.»
در ادامه می گوید: «و اگر شما مدعی هستید که من قصد دارم به آنها - علویان - حکومت را واگذارم، پس مطمئن باشید که من همواره به یاد شما اولادتان و فرزندان بعد از شما بوده ام در حالی که شما همیشه بی توجه و بی اعتنا در وادی حیرت سرگردان بوده اید و نمی دانید برای شما چه می خواهند و چه بلایی بر سرتان سایه افکنده است. شما به این اندازه رضایت دارید که شب شود و سوار باشید و صبح شود و خمار باشید. شما خود را با گناه تباه کرده اید. و به آن شادمانید. خدای شما بربط است. شما زن صفت و احمق اید هیچ یک از شما به فکر اصلاح نیست.... شما نماز را ضایع کردید و از شهوات پیروی نمودید، و در لذت فرو رفتید، بنابراین به هلاکت می رسید.
به خدا سوگند، آنچه امتها را مستحق عذاب کرده عیوب و نواقصی است که در حد زیاد آن در شما وجود دارد. گمان نمیکنم ابلیس نیز آنچه شما انجام میدهید، آن را دستور داده باشد.»
مأمون آنگاه میگوید اگر میمونها و خوکها بر شما امارت کنند، آنها را امیرالمؤمنین خواهید نامید. سوگند میخورم به جان خویش شما مجوس بودید و اسلام آوردید، مانند پدران و مادران ما در گذشته آنها مجوس بودند که مسلمان شدند و شما مسلمانید که مرتد شدید، پس مجوسی که مسلمان شود بهتر است از مسلمانی که به ارتداد گراید.
شما آن جماعت هستید که چون شری به شما رسید جزع و بی تابی می کنید و چون به خیری رسیدید از رسیدن آن خیر به دیگران مانع می شوید.
خود را برای خلاف سرزنش نمیکنید و به کار خوب امید ندارید مگر با ترس چگونه خلاف خود را سرزنش کند کسی که شب تا به صبح در گناه به سر می برد. و آخرین آرزوی او شکم و شهوت است. باکی ندارد اگر برای رسیدن به امیال نفسانی و شهوانی اش هزار پیغمبر مرسل و یا ملک مقرب کشته شوند بهترین کس برای او کسی است که معصیتی را برایش زینت دهد یا او را در کار زشتی یاری رساند.
شما باید از کارهای زشت و رسوا کننده خودداری کنید و گرنه شمشیر بالای سرتان گرفته خواهد شد و هیچ نیرویی جز به قدرت خداوند نیست و توکل من بر اوست و او برای من کافی است. ( بحار الانوار، ج ۲۹، صص ۲۱۴ - ۲۰۸)
مأمون در این نامه به چند نکته مهم اشاره کرده است:
۱ اعتراف به شخصیت والا و بی نظیر امام علی الله و اینکه او شایسته ترین فرد برای جانشینی پیامبر اکرم بوده است.
۲ عباسیان انسانهایی کوته نظر خوشگذران و جنایتکار بوده و در اداره حکومت ناتوان می باشند.
عباسیان بیش از بنی امیه نسبت به علویان ظلم و ستم نموده و آنان را به قتل رساندند.
ولایتعهدی امام رضا الله یک ترفند سیاسی برای پیشگیری از خطراتی که حکومت را تهدید می کرد بوده است.
۵ حکومت نهایی از آن عباسیان خواهد بود.