کرامات و مقامات عرفانی امام رضا(ع)  ( صص 29-24 ) شماره‌ی 6234

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > مبارزه با انحرافات و تهاجم فکری و فرهنگی دشمنان > نمونه هايی از مناظره حضرت با عالمان

خلاصه

مأمون پس از تحمیل مقام ولایتعهدی بر امام رضا در خراسان جلسات گسترده بحث و مناظره تشکیل داد و از اکابر علمای زمان اعم از مسلمان و غیر مسلمان به این جلسات دعوت کرد. بی شک پوشش ظاهری این دعوت اثبات و تبيين مقام والای امام در رشته های مختلف علوم و مکتب اسلام بود، اما در این که در زیر این پوشش ظاهری چه صورتی پنهان بود در میان محققان گفتگو است

متن

مناظرات کوبنده

مأمون پس از تحمیل مقام ولایتعهدی بر امام رضا در خراسان جلسات گسترده بحث و مناظره تشکیل داد و از اکابر علمای زمان اعم از مسلمان و غیر مسلمان به این جلسات دعوت کرد.

بی شک پوشش ظاهری این دعوت اثبات و تبيين مقام والای امام در رشته های مختلف علوم و مکتب اسلام بود، اما در این که در زیر این پوشش ظاهری چه صورتی پنهان بود در میان محققان گفتگو است

۱ - گروهی که با بدبینی این مسائل را می نگرند - و حق دارند که بدبین باشند چرا که اصل در تفسیر نگرشهای سیاسی

جباران بر بدبینی است - میگویند: مأمون هدفی جز این نداشت که به پندار خویش مقام امام را در انظار مردم مخصوصاً ایرانیان که سخت به اهل بیت عصمت علاقه داشتند و عشق می ورزیدند پایین بیاورد، به گمان این که امام تنها به مسائل ساده ای از قرآن و حدیث آشناست و از فنون علم و استدلال به هنگام مواجهه با دانشمندان بزرگ بی بهره است.

گروه فوق برای اثبات این مدعا به گفتار خود مأمون که در متون اسلامی آمده است استدلال میکنند؛ چنانکه در روایتی از «نوفلی یار نزدیک امام می خوانیم:

سلیمان مروزی عالم مشهور علم کلام، در خطه خراسان نزد مأمون آمد مأمون او را گرامی داشت و انعام فراوان داد، سپس به او گفت:

پسر عمویم علی بن موسی از حجاز نزد من آمده و او علم کلام (عقاید و دانشمندان این علم را دوست دارد، اگر مایلی روز ترویه روز هشتم ذی الحجة)، (انتخاب این روز شاید برای اجتماع گروه بیشتری از علماء بوده است) نزد ما بیا و با او به بحث و مناظره بنشین

سلیمان که به علم و دانش خود مغرور بود، گفت: «ای امیر مؤمنان من دوست ندارم از مثل او در مجلس تو در حضور جماعتی از بنی هاشم سؤال کنم مبادا از عهده برنیاید و مقامش پایین آید، من نمیتوانم سخن را با امثال او زیاد تعقیب کنم!

مأمون گفت: هدف من نیز چیزی جز این نیست که راه را بر او ببندی، چرا که من میدانم تو در علم و مناظره توانا هستی!(1) صدوق، عیون اخبار الرضاء (ع)، ج ۱، ص ۱۷۹ - مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۹ ص ۱۷۷)

شاهد دیگر حدیثی است که از خود امام علی بن موسى الرضاء نقل شده است. هنگامی که مأمون مجلس بحث و مناظره تشکیل می داد و شخصاً در مقابل مخالفان اهل بیت به بحث مینشست و امامت امیر مؤمنان علی و برتری او را بر تمام صحابه روشن می ساخت تا به امام على بن موسى الرضا تقرب جويد امام به افرادی از یارانش که مورد وثوق بودند چنین فرمود

فریب سخنان او را نخورید به خدا سوگند هیچ کس جز او مرا به قتل نمی رساند ولی چاره ای جز صبر ندارم تا دوران

زندگی ام به سر آید!(1) صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۸۵ - مجلسی، همان کتاب ص ۱۸۹)

البته مأمون حق داشت که این گونه با کمال صراحت از مکتب امیر مؤمنان علی دفاع کند زیرا از یک سو، شعار نخستین حکومت عباسیان شعار الرضا من آل محمد بود و به برکت آن توانسته بودند روی کار آیند و از سوی دیگر ستون فقرات لشگر و رجال حکومتش را ایرانیان تشکیل می دادند که عاشق مكتب اهل بیت بودند و برای حفظ آنها راهی جز این نداشت.

به هر حال تعبیرات امام در حدیث فوق به خوبی نشان می دهد که مأمون در برنامه هایش در مورد جلسات مناظره صداقتی نداشت چنانکه «ابوالصلت» پیشکار امام در این باره می گوید:

«... از آنجا که امام در میان مردم به علت فضائل و کمالات معنوی خود محبوبیت روز افزون می یافت، مأمون بر آن شد که علمای کلام را از هر نقطه کشور فراخواند تا در مباحثه امام را به عجز اندازد و بدین وسیله مقامش از نظر دانشمندان پایین بیاید و عامه مردم نیز پی به کمبودهایش ببرند، ولی امام دشمنان خود از یهودی، مسیحی، زردشتی برَهْمَن، صائبی منکر خدا و.... - همه را در بحث محکوم نمود.(1) صدوق همان کتاب ص ۲۳۹ - مجلسی همان کتاب، ص ۲۹۰)

جالب توجه آن که دربار مأمون پیوسته محل برگزاری این گونه مباحثات بود ولی پس از شهادت امام دیگر اثری از آن مجالس علمی و بحث های کلامی دیده نشد و این مسأله قابل دقت است. خود امام هم که از قصد مأمون آگاهی داشت می فرمود: هنگامی که من با اهل تورات به توراتشان با اهل انجیل به انجیلشان با اهل زبور به زبورشان با ستاره پرستان به شیوه عبرانیشان با مؤبدان به شیوه پارسی شان با رومیان به سبک خودشان و با اهل بحث و گفتگو به زبانهای خودشان استدلال کرده همه را به تصدیق خود وادار کنم، مأمون خود خواهد فهمید که راه خطا را برگزیده و یقیناً پشیمان خواهد شد.(2) مجلسی، همان کتاب، ص ۱۷۵)

و به این ترتیب نظر بدبینان در این زمینه کاملاً تقویت می شود.

 ۲ - اگر از این انگیزه صرف نظر کنیم، انگیزه دیگری که در اینجا جالب توجه میکند این است که مأمون میخواست مقام والای امام هشتم را تنها در بعد علمی منحصر کند، و تدریجاً او را از مسائل سیاسی کنار بزند و چنین نشان دهد که امام مرد عالمی است و پناهگاه امت اسلامی در مسائل علمی است ولی او کاری با مسائل سیاسی ندارد و به این ترتیب شعار تفکیک دین از سیاست را عملی کند

3- انگیزه دیگری که در اینجا به نظر می رسد این است که همیشه سیاستمداران شیاد و کهنه کار اصرار دارند در مقطع های مختلف، سرگرمیهایی برای توده مردم درست کنند تا افکار عمومی را به این وسیله از مسائل اصلی جامعه و ضعف های حکومت خود منحرف کنند او مایل بود که مسأله مناظره امام علی بن موسی الرضا با علمای بزرگ عصر و زمان خود نقل محافل و مجالس باشد و همه علاقمندان و عاشقان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت در جلسات خود به این مسائل بپردازند و از پیروزیهای امام در این مباحث سخن بگویند، و مأمون کارهای سیاسی خود را با خیال راحت دنبال کند و پوششی بر نقاط ضعف حکومتش باشد.

۴ - چهارمین انگیزه ای که در اینجا به نظر می رسد، این است که مأمون خود آدم بی فضلی نبود تمایل داشت به عنوان یک زمامدار عالم در جامعه اسلامی معرفی گردد، و عشق او را به علم و دانش آن هم در محیط ایران خصوصاً، و در محیط اسلام آن روز همگان باور کنند و این یک امتیاز برای حکومت او باشد و از این طریق گروهی را به خود متوجه سازد.

از آنجا که این جلسات بحث و مناظره به هر حال قطعاً جنبه سیاسی داشت و مسائل سیاسی معمولاً تک علتی نیستند، هیچ مانعی ندارد که بگوییم احتمالاً همه این انگیزه های چهارگانه برای مأمون مطرح بوده است.(1) سیره پیشوایان مهدی پیشوائی، ص ۵۲۶ – ۵۱۱)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی