زندگانی امام علی ابن موسی الرضا- مناقب الرضا  ( ص202 ) شماره‌ی 6200

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > اصحاب و راويان امام > اصحاب راستين > اباصلت

خلاصه

ابوصلت گوید: زندان بر من سخت گذشت تا شبی بیدار ماندم و خدا را خواندم به حق محمد و آل محمد - صلوات الله عليهم اجمعين و سوگند دادم خداوند را به حق آن انوار مطهره که در کار من گشایشی عطا فرماید و مرا از زندان نجات دهد پس دعای من تمام نشده بود که ابو جعفر حضرت محمد بن على - عليه السلام - بر من وارد شد در زندان فرمود: ای اباصلت سینه ات تنگ شده است؟ عرض کردم : به خدا قسم آری؟فرمود : برخیز پس حضرت دست زد به کند و زنجیرها که بر من بود پس همه باز شدند دست مرا گرفت و از زندان بیرون آورد در حالی که پاسبانان و غلامان مرا می دیدند و قدرت سخن گفتن نداشتند به اعجاز آن حضرت چون مرا از زندان بیرون آورد فرمود که تو در امان خدائی تو هرگز مأمون را نخواهی دید و او هم ترا نخواهد دید چنان شد که حضرت فرمود.

متن

مأمون درخواست کرد از ابوصلت دعائی که حضرت رضا علیه السلام به تو تعلیم نمود بیاموز به من

مأمون به ابوصلت گفت : به من بیاموز آن دعایی که خواندی و آب قبر فرو نشست؟

ابوصلت گوید گفتم در جواب مأمون به خدا سوگند که در همین ساعت فراموش کردم و حقیقه راست میگفتم. 

مأمون امر کرد مرا به زندان بردند باور نکردند و یکسال در زندان ماندم و مأمون دفن کرد حضرت رضا - علیه السلام - را.

ابوصلت گوید: زندان بر من سخت گذشت تا شبی بیدار ماندم و خدا را خواندم به حق محمد و آل محمد - صلوات الله عليهم اجمعين و سوگند دادم خداوند را به حق آن انوار مطهره که در کار من گشایشی عطا فرماید و مرا از زندان نجات دهد پس دعای من تمام نشده بود که ابو جعفر حضرت محمد بن على - عليه السلام - بر من وارد شد در زندان فرمود: ای اباصلت سینه ات تنگ شده است؟

عرض کردم : به خدا قسم آری؟

فرمود : برخیز پس حضرت دست زد به کند و زنجیرها که بر من بود پس همه باز شدند دست مرا گرفت و از زندان بیرون آورد در حالی که پاسبانان و غلامان مرا می دیدند و قدرت سخن گفتن نداشتند به اعجاز آن حضرت چون مرا از زندان بیرون آورد فرمود که تو در امان خدائی تو هرگز مأمون را نخواهی دید و او هم ترا نخواهد دید چنان شد که حضرت فرمود. (۱)(عيون اخبار الرضا - عليه السلام ، باب ۴۳، ج ۲، ص ۲۴۷)

این رضا کیست که دلها همه خوشنود از او است        این رضا کیست که بر درد دل خلق دواست

      ساکن کوی رضا باش که این ابر کرم                            سایه رحمت او بر سر سلطان و گداست

        در دبستان رضا درس فضیلت آموز                    که دبستان رضا مکتب تسلیم و رضا است

      دامن ضامن آهو مده از دست که او                        دوست را ضامن و فریادرس روز جزاست

مخاطب

جوان ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی