مأمون امام را می آزماید
مأمون به کرات در دیدار با شخصیتها و نیز مکاتبات خویش، از امام رضا به عنوان شخصیتی برجسته عالمی بی همتا و بی نظیر نام برده است او در نامه ای به عباسیان اشاره می کند. در انتخاب ولایتعهدی هیچ کسی را از جهت تقوی علم و توانمندی برتر از امام رضا برای احراز این مسئولیت نیافتم. با این حال گاهی در مجالس خصوصی و عمومی به عنوان آگاهی بیشتر نسبت به پاره ای از ابهامات ذهنی و امور شرعی و یا از باب آزمون امام الله سئوالاتی از امام می نموده است که به پاره ای از آنها اشاره میکنیم
شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا میگوید: تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی و همچنین پدرم از حمدان بن سلیمان نیشابوری و او از علی بن محمد بن جهم نقل می کند که گفت: در مجلس مأمون حضور داشتم و امام رضا الله نیز نزد او بود. مأمون با استفاده از قرآن مجید سئوالاتی را مطرح نمود و از امام خواست تا به آنها پاسخ دهد. امام ها نیز پاسخ هایی شایسته به آنها داد اما آنچه از سئوالات مأمون استنباط می شود، اینست که او قصد داشت با استفاده از آیات کریمه ثابت کند که انبیاء معصوم نیستند و امکان سرزدن خطا از آنها وجود دارد. مأمون سئوالات خود را اینگونه مطرح می کند:
مأمون: ای پسر رسول خدا آیا شما بر این عقیده نیستید که پیامبران معصومند؟ پس معنای این سخن پروردگار چیست که فرمود: پس آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و گمراه شد. (سوره طه، آیه ۱۲۱ )
امام پاسخ داد: خداوند تبارک و تعالی به آدم اله فرمود: گفتیم: ای آدم با همسرت در بهشت سکنی گزین و هرچه خواستید از میوه و غذاهای آن تناول کنید، ولی به این درخت نزدیک نشوید که در حق خود ستم خواهید کرد.(سوره بقره، آیه ۳۵) در حالی که به آنان نفرمود؛ از این درخت نخورید و نه از درختی که همجنس آن باشد. آن دو به آن درخت نزدیک نشدند، بلکه از میوه درختی غیر آن خوردند زیرا که شیطان آنان را وسوسه کرد و گفت پروردگار به این سبب شما را از آن درخت نهی کرد که فرشته میشوید و جاودانه خواهید شد و برایشان سوگند یاد کرد که: «من خیرخواه شمایم». (سوره اعراف، آیات ۲۰- ۱۹)
آدم و حوا که تا آن زمان هرگز کسی را ندیده بودند که به خدا سوگند دروغ بخورد، به شیطان و سوگند دروغینش اعتماد کردند و از آن درخت خوردند و این ماجرا زمانی رخ داد که آدم به پیامبری مبعوث نگشته بود. بنابراین عمل حضرت آدم نمی تواند از گناهان کبیره به شمار آید و مستحق عذاب باشد زیرا این سرپیچی از گناهان صغیره ای است که اگر پیامبران پیش از بعثت مرتکب آن شوند خداوند از آن میگذرد. هنگامی که خداوند آدم ه را به پیامبری برگزید، دیگر هیچ گناه صغیره و کبیره ای از او سر نزد و خداوند فرمود: پس آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و گمراه شد سپس پروردگارش او را برگزید و توبه اش را پذیرفت و هدایتش کرد (سوره طه، آیات ۱۲۲ - ۱۲۱) و در جایی دیگر می فرماید خدا آدم نوح، خاندان ابراهیم و عمران را بر جهانیان برگزید. (سوره آل عمران، آیه ۳۳)
مأمون پرسید معنای این سخن خداوند چیست که فرمود: چون خدا به آنها فرزندی صالح عطا کرد برای او شریکهایی از میان آنچه به آنها داده بود قرار دادند..... (سوره اعراف، آیه ۹۰)
امام الله فرمود: حوا چون فرزند یا فرزندانی برای آدم به دنیا آورد، همراه با آدم با خداوند پیمان بستند و گفتند: اگر به ما فرزند صالحی عطا کنی از سپاسگزاران خواهیم بود، پس چون خداوند فرزندان صالحی یک پسر و یک دختر به آنان عطا فرمود که خلقتی نیکو و به دور از آفت داشتند، خدا را در آنچه به آن دو داده بود شریک قرار دادند و مانند یک پدر و مادر خدا را سپاس نگزاردند سپس خدا فرمود: پس خداوند از آنچه شریک او قرار می دهند برتر است. ( سوره اعراف، آیه ۱۹۰)
مأمون با شنیدن این پاسخ ها گفت گواهی میدهم که شما به حق فرزند رسول خدایی. اینک درباره فرمایش خداوند درباره ابراهیم چه میگویی؟ آنجا که فرمود: هنگامی که شب او را فرا گرفت ستاره ای را دید و گفت: این پروردگار من است. و چون غروب کرد گفت: غروب کنندگان را دوست ندارم. ( سوره انعام، آیه ۷۶)
امام رضا الله فرمود: ابراهیم با سه گروه برخورد کرد. گروهی زهره، گروهی ماه و گروهی دیگر خورشید را می پرستیدند. این برخورد هنگامی رخ داد که ابراهیم از نهانگاه خود بیرون آمده بود و چون شب فرا رسید و زهره را دید بر طریق انکار و استخبار گفت: این پروردگار من است و چون افول کرد گفت: من افول کنندگان را دوست نمی دارم. زیرا اقول از صفات محدث است نه قدیم آنگاه چون ماه را دید که نور می افشاند بر طریق انکار و استخبار گفت: این پروردگار من است ( سوره انعام، آیه ۷۷) و چون ماه افول کرد گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند در گمراهی خواهم ماند. (همان) سپس چون صبح فرا رسید و خورشید نورافشانی کرد با دیدن آن گفت: این پروردگار من است این بزرگتر است.(سوره انعام، آیه ۷۸) این کلام بر وجه انکار و استخبار بوده است. سخن ابراهیم الله اخباری و در حقیقت اقرار به خدایی خورشید و ماه و زهره نبود. زیرا چون خورشید افول کرد به هر سه گروه گفت ای قوم من من از آنچه شریک خدا قرار می دهید بیزارم ( همان) همانا من با ایمان خالص روی به کسی آوردم که آسمانها و زمین را آفریده است، و من از مشرکان نیستم. (سوره انعام، آیه ۷۹)
ابراهیم علی با آنچه گفت میخواست بطلان دین آن سه گروه را آشکار سازد و به آنان ثابت کند که عبادت شایسته زهره ماه و خورشید نیست بلکه لایق آفریننده آنها و آفریننده آسمانها و زمین است.
احتجاج ابراهیم بر قومش از الهامات خداوند بر او بود همچنان که خداوند خود می فرماید: این حجت های ماست که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. (سوره انعام، آیه ۸۳)
مأمون گفت: خدا تو را خیر و برکت دهد اینک برایم درباره این کلام پروردگار که فرمود: .... موسى مشتی محکم بر او نواخت که بدان ضربت بمرد با خود گفت: این از کارهای شیطانی بود(سوره قصص، آیه ۱۵)... سخن بگو.
امام فرمود: موسی له بی خبر وارد یکی از شهرهای تحت سلطه فرعون شد. زمان ورود او بين مغرب و عشاء بود پس در آن شهر مشاهده کرد که دو نفر را که یکی از آنها از هواخواهان و دیگری از دشمنان موسی بودند با هم جدال می کنند. هوا خواه موسی از او یاری خواست او نیز به یاری او شتافت و به حکم خداوند ضربتی بر آن مرد زد و او را از پای در آورد. آنگاه موسی گفت: جدال این دو تن از کردار شیطان بود، نه آنچه موسی انجام داده بود و در ادامه گفتار خود آورد که شیطان دشمن گمراه کننده آشکار است.
مأمون پرسید: پس معنای این سخن موسی چیست که گفت پروردگارا! من به دست خود ستم کردم، پس مرا پنهان (سوره قصص، آیه ۱۶)
امام فرمود: او با آمدن به این شهر خود را در بد جایگاهی گرفتار ساخت پس گفت: خدایا مرا از چشم دشمنانت مخفی کن تا بر من دست نیابند و مرا نکشند. و در ادامه آیه آمده است که خدا خدا نیز او را آمرزید که او پنهان کننده مهربان است.(همان) موسی گفت: پرودگا را به سبب این نعمتی که به من داده ای نیرویی که با یک ضربت آن مرد را از پای در آوردم، هرگز پشتیبان بدکاران نخواهم بود(سوره قصص، آیه ۱۷) بلکه با این نیرو در راه تو تلاش میکنم تا خشنود گردی. پس موسی الله در آن شهر صبح کرد در حالی که ترسان و بیمناک بود ناگهان آن مرد دیروزی بار دیگر او را به دادخواهی فرا خواند موسی به او گفت تو سخت گمراهی (سوره قصص، آیه ۱۸) تو دیروز جنگیدی و امروز نیز سر جنگ داری اینک تو را ادب میکنم و بر او حمله ور شد، مرد پیشدستی کرد و فریاد زد: ای موسی آیا میخواهی آن کنی که دیروز کردی و یکی را کشتی می خواهی مرا نیز بکشی تو جز گردن کشی در زمین مقصودی نداری و نمی خواهی از مصلحان باشی. (سوره قصص، آیه ۱۹.)
مأمون گفت: خداوند تو را از جانب پیامبرانش پاداش نیک دهد! حال بگو معنای قول موسی به فرعون چه بود که گفت من آن کار را از روی بی خبری مرتکب شدم.( سوره شعراء، آیه ۲۰)
امام فرمود وقتی که موسی الله نزد فرعون ،آمد، فرعون به وی گفت و کاری که خواستی انجام دادی و حال ناسپاسی می کنی. (سوره شعراء، آیه ۱۹)
موسی پاسخ داد من آن کار را از روی بی خبری مرتکب شدم و چون از شما هراس داشتم گریختم آنگاه پروردگار به من حکمت عطا فرمود و مرا از پیامبران قرار داد. (سوره شعراء، آیات ۲۱ - ۲۰) خداوند عز وجل نیز به پیامبرش محمد فرمود: مگر یتیمت نیافت و در پناه خویش جای داد( سوره ضحی، آیه ۶) و نیز فرمود سرگشته ات یافت و به راهت آورد محتاجت یافت و بی نیازت کرد. (سوره ضحی آیات ۸-۷)
مأمون گفت: خداوند به تو برکت دهد اینک بگو معنای این سخن پروردگار چیست که فرمود: هنگامی که موسی به میقات ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت: عرض کرد پروردگارا! خودت را به من نشان بده تا تو را ببینم فرمود هرگز مرا نخواهی دید (سوره اعراف، آیه ۱۴۳).... چگونه موسی بن عمران نمی دانست که خداوند قابل دیدن نیست و از خدا چنین درخواستی را نمود؟
امام فرمود: قطعاً موسى بن عمران الله می دانست که خداوند بی نیاز از آن است که به چشم دیده شود اما وقتی که خداوند عزوجل با وی سخن گفت و نجوا کرد به سوی قوم خویش بازگشت و به آنان خبر داد که خداوند با وی سخن گفته و او را به خود نزدیک داشته است. قومش گفتند ما به تو ایمان نمی آوریم مگر اینکه خود صدایش را بشنویم آنگونه که تو شنیدی آن قوم هفتصد هزار نفر بودند موسی الله از میان آنان نهایتاً هفتاد نفر را برگزید تا آنان را به دیدار پروردگارشان برد موسی له به همراه آنان به سوی طور رفت و از خدا خواست تا با وی سخن بگوید و صدایش را جمع بشنوند. پس خدا با موسی سخن گفت و همگان آن را شنیدند زیرا خداوند آن صدا را در درخت زیتونی ایجاد کرد که همگان آن را می شنیدند. آن جمع گفتند ما آنچه را شنیدیم باور نداریم مگر آن که خدا را آشکا را ببینیم. چون چنین سخن بزرگی را گفتند و بنای سرکشی و استکبار نهادند، خداوند عزوجل صاعقه ای بر آنان فرستاد و صاعقه همه آنان را در بر گرفت و همگی در دم جان سپردند.
موسی گفت: خدایا اگر به سوی بنی اسرائیل باز گردم چه بگویم؟ آنان خواهند گفت: تو ایشان را بردی و کشتی زیرا آنچه ادعا کرده بودی دروغ بود. پس خداوند آنان را دوباره زنده و با موسی روانه شان کرد. آنان به موسی گفتند اگر تو خود از خدا درخواست می کردی که او را ببینی هر آینه خداوند خواسته ات را اجابت می نمود، آنگاه به سوی ما بازگرد و از چگونگی او ما را آگاه ساز.
موسی گفت: ای قوم خداوند به چشم دیده نمی شود و کیفیت و چگونگی ندارد، او فقط از طریق آیات و نشانه هایش شناخته می شود.
آن قوم گفتند هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر اینکه خواسته ما را اجابت کنی. پس موسی گفت: خدایا تو سخنان بنی اسرائیل را شنیدی و تو به صلاح آنها بیشتر آگاهی.
آنگاه خدا به موسی الا وحی کرد که ای موسی آنچه از تو خواسته اند از من بخواه من تو را به خاطر جهل و نادانی آنان بازخواست نمیکنم در این جا بود که موسی ها گفت: پروردگارا! خودت را به من بنمای تا به سوی تو بنگرم و خدا فرمود: مرا هرگز نخواهی دید. اما به کوه بنگر اگر بر جای خود بر قرار ماند تو نیز مرا خواهی دید. پس چون پروردگار برکوه تجلی کرد، آن را متلاشی ساخت و موسی بیهوش بیفتاد هنگامی که به هوش آمد گفت: تو منزهی، به درگاهت توبه کردم و از نخستین ایمان آورندگانم (سوره اعراف، آیه ۱۴۳) یعنی من از جهل قوم خود به شناخت خود از تو بازگشتم و من اولین کس از آنانم که ایمان آوردم، که تو دیدنی نیستی.
مأمون گفت: آفرین ای ابوالحسن اینک مرا از این کلام پروردگار آگاه کن که فرمود: آن زن (زلیخا) آهنگ او (یوسف) کرد، اگر یوسف برهان پروردگارش را ندیده بود، او نیز آهنگ وی می کرد. ( سوره یوسف، آیه ۲۴)
امام الله فرمود: آن زن به طرف یوسف آمد و اگر یوسف برهان پروردگارش را ندیده بود او نیز به سوی آن زن می شتافت، اما او معصوم بود و معصوم به فکر گناه نیست و مرتکب آن نمی شود. پدرم از پدرش امام صادق الله نقل کرد که فرمود: آن زن آهنگ انجام آن گناه را کرده بود و یوسف قصد آن داشت که آن کار را نکند.
مأمون گفت آفرین ای ابوالحسن اینک مرا از فرمایش خداوند عزوجل که فرمود: ذو النون را یاد کن هنگامی که غضبناک رفت (سوره انبیاء، آیه ۸۷) آگاه ساز.
امام فرمود: او یونس بن متی بود که قوم خویش را غضبناک رها کرد و رفت و چنین پنداشت که ما هرگز بر او تنگ نمیگیریم (همان) مثل قول خداوند عزوجل که فرمود: اما چون او را بیازماید و روزی را بر او تنگ گیرد میگوید پروردگارم مرا خوار کرده است. (سوره فجر، آیه ۱۶.) یعنی وقتی که روزی را بر او تنگ گرفتیم پس در تاریکی شب و تاریکی شکم ماهی بانگ برداشت جز تو معبودی نیست تو منزهی و من از ستمکاران بودم.( سوره انبیاء، آیه ۸۷) زیرا امکان چنین عبادتی را در شکم ماهی برایم میسر ساختی پس خداوند دعای او را اجابت کرد و فرمود: اگر تسبیح نمیگفت تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند. (سوره صافات آیات ۱۴۴ - ۱۴۳)
مأمون گفت خدا جزایت دهد ای ابوالحسن حال برایم بگو معنای این کلام خداوند چیست که فرمود: هنگامی که پیامبران ناامید شدند و گمان کردند که وعده نصرت خدا خلاف خواهد شد؟ ( سوره یوسف، آیه ۱۱۰)
امام رضا فرمود: خداوند می فرماید هنگامی که پیامبران از قومشان ناامید گشتند و آنان گمان کردند که پیامبران دروغ گفته اند یاری ما به پیامبران رسید.
مأمون گفت آفرین ای ابوالحسن اینک مرا از این سخن خداوند آگاه کن که به پیامبر فرمود تا خداوند گناه گذشته و آینده تو را بیامرزد. (سوره فتح، آیه ۲)
امام الله فرمود: هیچ کس در نزد مشرکان مکه گناهکارتر از رسول خدا نبود، زیرا آنان به جز خداوند سیصد و شصت بت را می پرستیدند و چون پیامبر به سوی آنان مبعوث شد و ایشان را به توحید دعوت کرد این امر بر آنان گران آمد و گفتند: آیا همه معبودها را یک معبود کرده است؟ واقعاً عجیب است. بزرگانشان راهی شدند و گفتند: بروید و بر پرستش خدایانتان پایدار باشید که مطلوب همه این است ما چنین سخنی را از آخرین دین نشنیده ایم و این جز دروغ چیزی نیست. (سوره ص آیات ۷-۵)
چون خداوند برای پیامبرش فتح مکه را میسر کرد به او فرمود: ای محمد! همانا ما پیروزی آشکاری برایت فراهم کردیم تا خدا گناه گذشته و آینده تو را بیامرزد،(سوره فتح، آیات ۱ و ۲) یعنی گناهانی که نزد مشرکان مکه داشتی به خاطر اینکه آنان را در گذشته به توحید فرا می خواندی و نیز گناهان آینده ات را می آمرزیم به سبب اینکه برخی از مشرکان مکه اسلام آورده و برخی دیگر از مکه خارج شده بودند و کسانی هم که در مکه مانده بودند، قدرت انکار توحید را نداشتند بدین ترتیب گناه پیامبرا پیش مشرکان مکه را با پیروزی آن حضرت برایشان آمرزید.
مأمون گفت خدا جزای نیکویت دهد ای ابوالحسن اکنون مرا از این سخن خداوند آگاه فرما که فرمود: خدا تو را ببخشاید چرا قبل از آن که راستگویان بر تو آشکار شوند و دروغگویان را بشناسی به آنها اجازه دادی؟ (سوره توبه، آیه ۴۳)
امام رضاء فرمود: این فرمایش از باب تو را قصد میکنم و ای همسایه تو بشنو - به در می گویم تا دیوار بشنود میباشد. خداوند پیامبر را خطاب کرد، ولی در حقیقت امت آن حضرت مورد نظر بوده است. مثل این کلام پروردگار است که می فرماید: به تو و آنان که پیش از تو بودند وحی شد که اگر شرک آوری اعمالت نابود میشود و از زیانکاران خواهی بود، (سوره زمر، آیه ۶۵) و نیز این کلام که فرمود اگر تو را ثابت قدم نمیکردیم نزدیک بود اندک تمایلی به آنها پیدا کنی (سوره اسراء، آیه ۷۴)
مأمون با شنیدن این پاسخ گفت درست میگویی ای فرزند رسول خدا.
صدوق می گوید این حدیث از طریق علی بن محمد جهم که در دشمنی با اهل بیت مشهور است روایت شده است. (سیره معصومان، ج ۵، صص ۱۸۱ - ۱۷۲)
با پایان گرفتن این جلسه پرسش و پاسخ امام ثابت نمود که شأن و مقام پیامبران خدا الله برتر از آن است که مرتکب خلافی شوند و عصمت آنها غیر قابل انکار می باشد.
مأمون که در برابر پاسخ های گویا و مستدل امام جز تحسین چاره ای نیافت، گفت: ای پسر رسول خدا، سینه من با پاسخهای منطقی ات شفا یافت و آنچه را که بر من نهان بود توضیح دادی خدا از طرف پیامبرانش و نیز از ناحیه اسلام به تو پاداش نیک دهد.
مأمون پس از ترک جلسه دست محمد بن جعفر عموی امام رضا را گرفت و از او پرسید برادرزاده ات را چگونه یافتی؟ گفت او عالمی است بی نظیر
مأمون گفت یقیناً برادرزاده ات از اهل بیت پیامبر [2] است؛ کسانی که پیامبر درباره شان فرموده است: «واقعاً پرهیزکاران اهل بیتم و نیکان فرزندانم، کودکانشان عاقل ترین مردم و بزرگانشان عالم ترین مردمند. چیزی یاد آنها ندهید زیرا آنان عالم تر از شما هستند. آنها شما را از راه هدایت خارج نمیکنند و شما را به گمراهی نمی کشانند.
علی بن محمد بن جهم میگوید صبح روز بعد به منزل امام رضا الله رفتم و آنچه مأمون گفته بود و پاسخ عمویش محمد بن جعفر را برایش نقل کردم پس امام اه خندید و فرمود: ای این جهم آنچه از او شنیدی تو را مغرور نکند زیرا او مرا می کشد و خدای متعال انتقام مرا از او می گیرد.( عيون اخبار الرضا، ج ۱، صص ۲۰۲ - ۱۹۵))
(96-105)
پاسخ حضرت رضا ه به پرسش مأمون در کلیات شریعت
نقل شده است که مأمون وزیر خود فضل بن سهل ذوالریاستین را با این پیام به سوی حضرت رضا فرستاد که من دوست دارم کلیاتی از حلال و حرام و واجبات و مستحبات را برایم فراهم سازی چرا که تو حجت خدایی بر خلق او و بنیاد و سرچشمه دانشی. پس امام رضا الله دوات و کاغذی حاضر ساخته و به فضل گفت: بنویس
بسم الله الرحمن الرحیم اقرار به وحدانیت خدای یکتا و بی نیاز ما را کافی است، نه همسری گرفته و نه فرزندی دارد پاینده است و بسیار شنوا و بینا قائم است و باقی و نور دانایی است که جهل در او راه ندارد توانایی است عاری از عجز و درماندگی توانگری است از احتیاج به به دور، دادگری است که بیداد نکند همه چیز را آفریده و چیزی همانند او نیست. نه او را مانندی است نه ضدی و نه شریکی دارد و نه همتایی و آنکه محمد بنده و فرستاده و امین خدا و برگزیده و منتخب از خلق او است. او سرور و سالار پیمبران مرسل و ختم کننده انبیای إلهى و بهترین خلق عالم است نه پیامبری پس از او آید و نه آئینش تغییر و تبدیل گردد، و اینکه تمام آنچه محمد آورده حق آشکار بوده است و پیامبر [اسلام] و تمام رسولان و پیامبران و پیشوایان خداوند که پیش از او بوده اند - را تصدیق میکنیم و کتاب صادقش را باور داریم که باطل کاهش افزایش و نادرستی از پیش آن و از پس آن در حال و آینده) بدان راه نیابد، زیرا فرو فرستاده ای است از سوی خدای با حکمت و ستوده (سوره فصلت، آیه ۴۲)، و اینکه این کتاب در بردارنده همه کتب آسمانی است و آن از آغاز تا انجامش حق و درست است، به تمام آن محکم و متشابه خاص و عام، وعده و وعید بشارت و زنهار) و ناسخ و منسوخ احکام موقت و دائمی و به تمام اخبارش که هیچیک از مخلوقین مانند آن نتواند آورد، ایمان داریم.
راهنما و حجت بر اهل ایمان و سرپرست مسلمانان پس از پیامبر و بیان کننده قرآن و دانای به احکام آن برادر و جانشین و وصی او که نسبتش به پیامبر همچون نسبت هارون است به موسی - عَلَى بْن أبي طالب است. همو که امیرالمؤمنین و پیشوای پرهیزگاران و جلودار جماعتِ پیشانی سفید؛ و دست و پا درخشان پادشاه اهل ایمان و بهترین و برترین اوصیای پس از پیامبران است و پس از وی حسن و حسین ما یکی پس از دیگری تا امروز خاندان رسولند و سزاوارترین آنان در هر دوره و عصری به امامتند و ایشان همان دستاویز محکم خدا برای خلق و پیشوایان هدایت و حجت بر مردمند تا روزی که خداوند وارث زمین و اهل آن شود و او بهترین وارثان است و اینکه هر کس که با ایشان مخالفت کند گمراه و گمراه کننده و دور از حق و هدایت است و ایشان همان کسانند که اساس گفتارشان قرآن و تفسیر و تعبیر آن است و آنچه بگویند و بر زبان آورند همان گفته پیامبر همراه با توضیح آن میباشد. کسی که بمیرد در حالی که نه ایشان را به نام و نشان شناخته باشد و نه پیروی آنان را کرده باشد به مرگ جاهلیت مرده است و اینکه آئین و دین ایشان پرهیزگاری و پاکدامنی و راستی و خوبی و کوشش و بازگرداندن امانت به صاحبش - خواه نیکوکار باشد و خواه فاجر گناهکار ، و طول سجده و شب زنده داری و دوری گزیدن از محرمات و انتظار فرج با صبر و پایداری و خوش صحبتی و خوش همسایگی و احسان و بی آزاری و گشاده رویی و خیرخواهی و مهربانی با مؤمنان است.
و وضوء - آنطور که خدا در کتابش دستور داده که دو شستن و دو مسح است شستن روی و دو دست و مسح کردن سر و روی دو پا میباشد و در شستن یکبار واجب است و دوبار تکمیل می نماید و هر کس بر دو بار بیافزاید گناه کرده و ثوابی هم نبرده و چیزهایی که موجب بطلان وضو میگردد عبارتند از ۱ خروج باد از معده ۲ بول؛ ۳ غائط ۴ خواب ۵ جنابت و هر کس که مسح دو پا را بر روی کفش انجام دهد بیشک خدا و پیامبر و قرآن را مخالفت نموده و نیز وضویش از او کفایت نکند یعنی وضویش باطل است چرا که امير المؤمنین الله در مورد مسح کردن بر روی کفش با دیگران مخالفت کرده، او داستان از این قرار است که عمر به او گفت من خود دیدم که رسول خدا بر روی کفش مسح می کرد و حضرت علی الله فرمود: این را تو پیش از نزول سوره مائده یا پس از آن دیدی؟» گفت: نمیدانم و حضرت فرمود ولی من بر این مطلب نیک واقفم که رسول خدا از زمانی که سوره مائده نازل شد بر کفش بر خود مسح نکرد.
غسل های واجب غسل از جنابت احتلام و حیض است و غسل کسی که مرده ای را شسته است و غسل های مستحب غسل روز جمعه و غسل دو عید قربان و فطر غسل ورود به مکه و مدینه غسل زیارت، غسل إحرام و روز عرفه غسل شب اول، نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان است.
نمازهای واجب نماز ظهر چهار رکعت نماز عصر چهار رکعت نماز مغرب سه رکعت و نماز عشاء آخر چهار رکعت و نماز صبح دو رکعت است پس این ها هفده رکعت می شود. و نمازهای مستحبی یا نوافل سی و چهار رکعتند هشت رکعت آن پیش از ظهر هشت رکعت پس از آن و چهار رکعت پس از مغرب و دو رکعت نماز نشسته که یک رکعت محسوب می شود - پس از عشاء آخر و هشت رکعت در سحر و نماز و تر که سه رکعت است و دو رکعت پس از وتر (یعنی نافله صبح است. نماز در اول وقت باید خوانده شود. و فضیلت یک رکعت نماز جماعت همچون دو هزار رکعت نماز فرادی میباشد (یعنی: یک رکعت نماز جماعت بر دو هزار رکعت نماز فرادی مزیت و برتری دارد و نباید پشت سر فرد تبهکار نماز بخوانی و جز به افراد امامی مذهب اقتدا نشود نه در پوست حیوانات مرده نماز بخوان و نه پوست حیوانات درنده و تقصیر و شکسته شدن نماز برای مسافر در چهار فرسخ رفتن و چهار فرسخ برگشتن است که دوازده میل میشود و چون نماز را شکسته خواندی باید افطار کنی و قنوت در چهار نماز است در نماز صبح مغرب و عشاء، و نماز جمعه و نماز ظهر و تمام قنوتها پیش از رکوع و پس از قرائت حمد و سوره] است.
و نماز بر میت پنج تکبیر است و سلام ندارد زیرا سلام در نمازی است که رکوع و سجود داشته باشد و نماز میت عاری از رکوع و سجود است و باید قبر میت چهار گوش و مسطح باشد نه برجسته و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم همراه سوره حمد در نماز است.
وحد نصاب] پرداخت زکات واجب در هر دویست سکه نقره، پنج سکه است و در کمتر از آن زکاتی واجب نیست و زکات در بیشتر از چهل سکه طلا یک سکه است. و کمتر از حد نصاب غلات چهارگانه (گندم، جو، خرما و مویز زکاتی ندارد و پرداخت زکات جز با گذشت یکسال وارد ماه دوازدهم سال) واجب نمیگردد و زکات جز به افراد امامی مذهب و شیعه دوازده امامی داده نمی شود و نیز زکات هر بیست سکه طلا، نیم سکه است.
و پرداخت یک پنجم از تمام منفعت برده شده از مال یک مرتبه واجب می شود و زکات واجب گندم، جو، خرما و مویز و هر چه از حبوبات که از زمین می روید چون مقدارش به پنج وسق برسد در صورتی که آبیاری آن بی زحمت باشد یعنی از آب باران یا رودخانه مشروب شود یک دهم است و اگر آبیاری آن توأم با زحمت باشد یعنی حمل آب توسط گاو با شتر صورت پذیرد برای تهیدست و توانگر یک بیستم است. و زکات سایر حبوبات یک یا دو مشت است، چرا که خداوند هیچکس را جز در حد توانش و نیز هیچ بنده ای را بیش از طاقتش تکلیف نکند و هر یک وسق شصت صاع و هر یک صاع شش رطل است، و هر یک رطل چهار مد است و هر یک مد دو رطل و ربع بنابر) رطل عراقی است و حضرت صادق فرموده: یک صاع نه رطل عراقی و شش رطل مدنی است». و پرداخت زکات قطره بر هر فردی چه کودک و چه بزرگ چه آزاد و چه برده واجب است، و حد نصاب آن از گندم نیم صاع و از خرما و مویز یک صاع میباشد و جایز نیست به غیر شیعه امامی داده شود.چون از صدقات واجب است.
بیشترین دوره ایام حیض معمولاً ده روز و کمترش سه روز می باشد، و زن مستحاضه باید به خود پنبه بردارد و غسل کند و نماز گزارد و زن حائض نه نماز گزارد و نه آن را قضا کند و روزه ماه رمضان نگیرد ولی آن را قضا نماید.
در ماه رمضان با رؤیت هلال روزه گرفته شود و با رؤیت هلال افطار گردد و نماز تراویح همان هزار رکعت نماز مستحبی در شبهای ماه رمضان است که دیگران آن را به جماعت می خوانند. نباید به جماعت خوانده شود و روزه سه روز در هر ماه - در هر دهه یک روز - پنجشنبه دهه اول و چهارشنبه دهه وسط و پنجشنبه دهه آخر مستحب است و روزه ماه شعبان بسیار نیکو و مستحب است و رسول خدا فرموده: شعبان ماه من و ماه رمضان ماه خداست و روزه های قضا شده ماه رمضان را اگر متفرقاً هم به جای آوری از تو کفایت می کند.
و حج خانه خدا بر کسی که مستطیع بوده و راهی به ادای آن داشته باشد، واجب است. مراد از راه توشه و مرکب میباشد و حج برای غیر اهل مکه حج تمتع است، و آن حج قران و افرادی که معمول اهل سنت میباشد درست نیست و احرام پیش از رسیدن به میقات جایز و روا نیست، خداوند فرموده: «وَأَتَّمُوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِله :(سوره بقره، آیه ۱۹۶) حج و عمره را برای تقرب به] خدا؛ تمام به جای آرید و جایز نیست گوسفند اخته را قربانی کرد، زیرا که آن ناقص است ولی موجوء بز نر اخته شده مانعی ندارد.
و جهاد به دستور و در رکاب امام عادل واجب میشود و هر کس به خاطر حفظ مال و مرکب و جانش بجنگد تا کشته شود شهید است و کشتن هیچ یک از کافران در روزگار تقیه جایز نیست مگر اینکه آن فرد قاتل یا ماجراجو و شورشی باشد و این در صورتی است که هیچ هراسی از کشته شدن خود نداشته باشد و نیز خوردن مال مخالفان و دیگران روا نیست. و تقیه نمودن در جای خود واجب است و هر کس که برای دفع ستم از خود از روی تقیه سوگندی دروغ بخورد کفاره ای ندارد.
و طلاق قانونی در اسلام همان است که خدای جلیل و عزیز فرموده، و بر اساس سنت پیامبر است و طلاق عاری از سنت صحیح نیست و طلاقی که مخالف قرآن باشد طلاق نیست، همچنان که ازدواج مخالف سنت ازدواج نیست و بیش از چهار زن آزاد را به زوجیت مگیر و اگر مردی همسرش را بیش از سه بار طبق سنت - طلاق دهد تا زمانی که آن زن شوهری به عقد دائم اختیار نکند دیگر بدان مرد باز نمی گردد و چنان که او در گذشت یا طلاق داد خود محلل واقع شده و آن زن بر شوهر اول حلال میشود و می تواند به عقد دائم او درآید و امیرالمؤمنین الله فرموده از ازدواج با زنی که در یک مجلس سه بار طلاق داده شده است، اجتناب کنید زیرا اینان شوهر دارند! عقیده مخالفان این است که می توان در یک مجلس سه بار همسر را طلاق داد
و صلوات فرستادن بر پیامبر در همه جا هنگام وزیدن : باد و عطسه کردن و غیر اینها مستحب می باشد.
و دوستی با دوستان خدا و دوستان ایشان و دشمنی با دشمنان خدا و بیزاری از آنان و سر کرده و امرایشان واجب است.
و نیکی به پدر و مادر واجب است پس اگر آن دو مشرک بودند فرمانشان را مبر، ولی به طریق خوش و نیکو با آن دو معاشرت کن چرا که خداوند می فرماید: «اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ * وَ إِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْها» : (سوره لقمان، آیات ۱۳ و ۱۴) «مرا و پدر و مادرت را سپاس دار؛ بازگشت همه به سوی من است و اگر آن دو بر تو سخت گیرند و بکوشند که چیزی را با من شریک گیری که بدان دانش نداری پس فرمان ایشان مبر و امیر المؤمنين الله درباره فرمانبری از گذشتگان فرموده: «برای خدایی آنان نه روزه گرفتند و نه نماز گزاردند، بلکه آن افراد ایشان را دستور به نافرمانی خدای عزیز و جلیل دادند و آنان نیز اطاعت کردند. سپس افزود: از رسول خدا شنیدم که می فرمود: «هر کس که مخلوقی را جز در طاعت خداوند عزیز و جلیل فرمان برد کافر شده و معبودی جز خدا را برگزیده است.
و ذبح بره تو دلی همان ذبح مادر آنست و عمل مکروه پیامبران به حرمت نبوتشان به آنان بخشیده شده است.
و قوانین ارث بر اساس دستورات خداوند بوده و غول ندارد و هیچ یک از اقوام با وجود پدر و مادر و فرزند متوفی ارث نمیبرند مگر شوهر یا زوجه و افرادی که در کتاب خدا] برخوردار از سهمند سزاوارتر از کسانی هستند که سهمی ندارند و عصبه» از دین خدا نیست.
و عقیقه نمودن برای فرزند چه پسر و چه دختر و تراشیدن موی سر و نامگذاریش در روز هفتم تولدش انجام میشود و در همان روز هفتم نیز هموزن موی سرش طلا یا نقره صدقه داده شود.
افعال بندگان مخلوق است اما به خلق تقدیری یعنی مختار بودن ایشان خواست خداست و اینکه کاری را به فعلیت برسانند یا نه نه خلق تکوینی
نه قائل به جبر باش و نه معتقد به تفویض و خداوند عزیز و جلیل نه فرد بی تقصیر را به جرم فرد تقصیر کار مؤاخذه کند و نه فرزندان و کودکان را به گناه پدران عذاب نماید، با اینکه خود فرموده است: «وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَاخْری» و هیچکس بار گناه دیگری را بر ندارد - انعام ۱۶۴»، و نیز فرموده: «أَنْ لَيْسَ لِلإِنْسانِ إِلَّا ما سعى»(سوره نجم، آیه ۳۹) : «اینکه برای آدمی جز آنچه به کوشش خود کرده بهره ای نیست و خداوند می آمرزد و ستم نمیکند و همو اطاعت کسی که می داند بر بندگان ستم میکند و گمراهشان می سازد را برایشان واجب نساخته است.
و از میان بندگان خود آن کس را که میداند بدو کافر میگردد و پیروی شیطان می کند هرگز برای رسالت و مأموریت خود انتخاب نکرده و برنگزیند.
و بی شک اسلام غیر از ایمان است و هر مؤمنی مسلمان است اما . هر مسلمانی مؤمن نیست و دزد هنگام دزدی مؤمن نیست و همچنین شارب خمر هنگام نوشیدن مسکر، و قاتل نفس محترمه نیز هنگام کشتن و اصحاب حدود افراد مستحق کيفر حد نه مؤمنند و نه کافر بلکه فقط مسلمانند و بیشک خداوند هیچ فرد مؤمنی که بدو بشارت به بهشت و جاودانگی در آن را داده است به دوزخ داخل نمیکند و افرادی که به جهت نفاق یا فسق یا گناه کبیره مستوجب دوزخ شده باشند نه با اهل ایمان مبعوث گردند و نه از اهل ایمان محسوب شوند و دوزخ جز کافران را در بر نگیرد و هر گناهی که به جهت آن صاحب و عاملش دوزخی گردد آن فسق است و هر کس که شرک آورد یا کفر ورزد، یا نفاق کند یا مرتکب گناه کبیره شود نیز دوزخی است و شفاعت برای شفاعت خواهان جایز و رواست. و امر به معروف سفارش به نیکی و کارهای پسندیده و نهی از منکر بازداشتن از کارهای ناپسند به زبان واجب است.
و ایمان انجام واجبات و پرهیز و دوری از محرمات است. ایمان شناخت و معرفت به دل، و اعتراف به زبان و عمل با اعضا و جوارح است.
و تکبیر در روز عید قربان بعد از ده نماز است که ابتدای آن عقب نماز ظهر در روز عید قربان دهم ماه ذی حجه است و تکبیر در روز عید فطر بعد از پنج نماز است که ابتدای آنها بعد از نماز مغرب شب عید است.
و زن پس از زایمان تا بیست روز ترک نماز میکند نه بیشتر پس اگر پیش از این ایام پاک شد نماز بخواند، وگرنه تا بیست روز صبر کند سپس غسل کرده و نماز گزارد و چون زن مستحاضه عمل کند.
و نیز اعتقاد داشتن به عذاب قبر و منکر و نکیر و زنده شدن پس از مرگ و حساب و میزان و صراط و بیزاری از سرکردگان گمراهی و پیروانشان و دوست داشتن دوستان خدا و حرمت خمر نوشیدنی مست کننده چه اندک و چه بسیار آن ، و هر چه بسیار آن مست کند؛ اندک آن نیز حرام است و ممنوعیت خوردن گوشت هر حیوان درنده ای که دارای دندان نیش است و هر صاحب چنگالی از پرندگان و نیز ممنوعیت و حرمت خوردن اسپرز (طحال) زیرا که آن خونی بسته و منجمد است و حرمت خوردن جری یک نوع ماهی)، و ماهی مرده روی آب و مارماهی و زمیر و به طور کلی هر نوع ماهی که فاقد فلس است و از میان پرندگان آن دسته که چینه دان ندارند و از تخم پرندگان آنکه دو طرفش با هم تفاوت دارد حلال و آنکه دو سویش با هم یکسان است خوردنش حرام است و اعتقاد داشتن به اجتناب از گناهان کبیره ای همچون قتل نفس محترمه ای که خدا آن را حرام ساخته و نوشیدن مست کننده و فراهم کردن نارضایتی والدین و گریز از میدان جنگ و خوردن مال یتیم از راه ستم و زور و خوردن مردار و خون و گوشت خوک و خوردن مال یتیم از راه ستم و زور و خوردن مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که هنگام کشتن نام غیر خدا بر آن خوانده شود در غیر حال ضرورت و ناچاری و خوردن مال ریوی و مال حرام پس از دانستن آن و قمار و کم فروشی در ترازو یا پیمانه و تهمت به زنان پاکدامن و ،زنا، و عمل قوم لوط، و شهادت دروغ دادن و ناامیدی از رحمت خداوند و آسودگی از عقوبت او، و قطع امید از رحمت پروردگار و یاری ستمگران و اعتماد و پشت گرمی بدیشان و سوگند به دروغ خوردن و عدم پرداخت بدهی به مردم با داشتن مال و تکبر و اسراف (زیاده روی و تبذیر بيهوده ریخت و پاش کردن و خیانت و دغلی و کتمان شهادت و سرگرمی هایی همچون آواز و موسیقی و تار زدن که یاد خدا را از دل می زداید و اصرار و پافشاری بر گناهان صغیره که تمامشان معصیت است، اینها اصول احکام دین بودند. وَالحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً.(تحف العقول، صص ۳۹۰-۱۹۸)
(224-231)