سلطان سریر ارتزاق  ( صص 63-62 ) شماره‌ی 6118

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره فردی ‌ عبادی > بزرگواری

خلاصه

جلودی را وارد کردند حضرت رضا والله بمأمون گفت: یا امیر المؤمنین این پیرمرد را بمن ببخش مأمون گفت آقا میشناسید این مرد را همان کسی است که نسبت بدختران پیامبر آن ستم را روا داشت و آنها را غارت نمود. جلودی میدید حضرت رضا با مأمون صحبت میکند خیال کرد از او بد گوئی مینماید بواسطه کارهائی که در مدینه انجام داده رو بمأمون نموده گفت: ترا بخدا و بخدمتی که برای هارون الرشید انجام داده ام مبادا سخن این شخص را در باره من بپذیری مأمون بحضرت رضا ( الله ) عرضکرد خودش نمیخواهد، ما هم قسم او را می پذیریم رو بجلودی نموده گفت نه بخدا سخن او را در باره تو نمی پذیرم او را نیز بدو رفیقش ملحق کنید جلاد پیش آمده گردن او را نیز زد.

متن

 اوج کرامت

جلودی در زمان خلافت هارون الرشید که محمد بن جعفر بن محمد در مدینه قیام کرده بود مأمور شد با سپاهی بمدینه رود و اگر بر محمد دست یافت او را بکشد و خانه های اولاد علی را غارت کند و هر چه زنان آنها از لباس و زینت آلات دارند بغنیمت بگیرد فقط یک جامه بر تن ایشان باقی بگذارد جلودی این کارها را کرد آن وقت موسی بن جعفر ال از دنیا رفته بود جلودی رفت بدرب خانه حضرت رضا ال با سپاهش حمله بخانه ایشان کرد این وضع را که حضرت رضا مشاهده کرد تمام زنان را داخل یک اطاق نمود و خودش جلو درب اطاق ایستاد جلودی گفت من باید وارد اطاق شوم و هر چه این زنان دارند بگیرم دستور امیر المؤمنین است حضرت رضا العلي فرمود: من هر چه دارند از آنها برای تو میگیرم. سوگند خورد که هر چه داشته باشند خواهم گرفت پیوسته آن جناب از جلودی تقاضا میکرد و قسم میخورد تا بالاخره او راضی شد حضرت رضا الموارد اطاق گردید هر چه داشتند از گوشواره و خلخال زینتی است که بپا میبندند و جامه از آنها گرفت و هر چه در خانه وجود داشت از کم و زیاد برداشت باو داد. امروز که جلودی را وارد کردند حضرت رضا والله بمأمون گفت: یا امیر المؤمنین این پیرمرد را بمن ببخش مأمون گفت آقا میشناسید این مرد را همان کسی است که نسبت بدختران پیامبر آن ستم را روا داشت و آنها را غارت نمود. جلودی میدید حضرت رضا با مأمون صحبت میکند خیال کرد از او بد گوئی مینماید بواسطه کارهائی که در مدینه انجام داده رو بمأمون نموده گفت: ترا بخدا و بخدمتی که برای هارون الرشید انجام داده ام مبادا سخن این شخص را در باره من بپذیری مأمون بحضرت رضا ( الله ) عرضکرد خودش نمیخواهد، ما هم قسم او را می پذیریم رو بجلودی نموده گفت نه بخدا سخن او را در باره تو نمی پذیرم او را نیز بدو رفیقش ملحق کنید جلاد پیش آمده گردن او را نیز زد.

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کار حجمی ، کار گرافیکی ، سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی