قدمگاه عشق  ( صص 59-57 ) شماره‌ی 6071

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > تلاش مأمون برای ترور شخصيت حضرت > نماز باران

خلاصه

بعد از اینکه امام به مقام ولایتعهدی رسید، تا مدتها باران نبارید. کسانی که مخالف تصمیم مأمون بودند، موضوع را به امام ربط دادند و شایع کردند که از وقتی که ایشان این مقام را قبول کرده خداوند باران رحمتش را قطع کرده است. آنهایی هم که شجاع تر بودند به خود خلیفه اعتراض میکردند و به او می گفتند که بر اثر انتخاب غلط او حالا همه باید تاوان پس بدهند کم کم این سخنان از طرف مردم عادی هم به گوش میرسید بالاخره «مأمون» در مقابل سرزنش اطرافیان و کنایه هایی که هر روز میشنید طاقت نیاورد. او که تمام سعی خودش را کرده بود تا از امام ها چهره ای دنیا طلب و عادی به مردم نشان دهد ناچار به سراغ امام رفت و از ایشان خواهش کرد که از خدا طلب باران کند

متن

 باران رحمت

بعد از اینکه امام به مقام ولایتعهدی رسید، تا مدتها باران نبارید. کسانی که مخالف تصمیم مأمون بودند، موضوع را به امام ربط دادند و شایع کردند که از وقتی که ایشان این مقام را قبول کرده خداوند باران رحمتش را قطع کرده است. آنهایی هم که شجاع تر بودند به خود خلیفه اعتراض میکردند و به او می گفتند که بر اثر انتخاب غلط او حالا همه باید تاوان پس بدهند کم کم این سخنان از طرف مردم عادی هم به گوش میرسید بالاخره «مأمون» در مقابل سرزنش اطرافیان و کنایه هایی که هر روز میشنید طاقت نیاورد. او که تمام سعی خودش را کرده بود تا از امام ها چهره ای دنیا طلب و عادی به مردم نشان دهد ناچار به سراغ امام رفت و از ایشان خواهش کرد که از خدا طلب باران کند. از قبل به مردم خبر دادند که علی بن موسی الا در روز دوشنبه در صحرا، دعای باران میخواند آن روز وقتی امام از سرایش بیرون آمد، مردم مشتاق ایستاده بودند بعضی ها نگران بودند و بعضی ها آمده بودند که از نزدیک جریان را ببینند و همه چیز را به تمسخر بگیرند. اما در نگاه بیشتر آدمهایی که به انتظار امام الله نشسته بودند، امید موج میزد امام الله به طرف صحرا حرکت کرد و جمعیت به دنبال ایشان به راه افتاد. آسمان صحرا صاف صاف بود. حتی لکه ابری سفید دیده نمی شد. اضطراب ها بیشتر شد. امام له لحظه ای طولانی زیر لب با پرورگار صحبت کرد و دعا خواند و خداوند را سپاس گفت آنگاه دست هایش را به طرف آسمان بلند کرد و با صدای بلند فرمود: «پروردگارا! ما اهل بیت را بزرگ داشتی و ما را مورد احترام مردم قرار دادی. آنها به ما توسل میجویند و از طریق ما فضل و رحمت تو را طلب میکنند و در انتظار نعمت و احسان تو هستند خداوندا اکنون باران رحمت خود را بر این مردم نازل کن و آنها را از نعمت خود بهره مند گردان از تو منزل ششم - اصطخر .. میخواهم باران خود را هنگامی که مردم به خانه های خود بازگشتند، فرو بفرستی!» مردم همچنان به آسمان نگاه میکردند تا آنجا که چشم می دید. هیچ ابری دیده نمیشد آنهایی که برای تمسخر آمده بودند، با صدای بلند میخندیدند و میگفتند: پس ابرهای رحمت کجا هستند؟ نکند بارانی که علی بن موسی ال برایش دعا کرده، از سقف آسمان می ریزد؟» تمسخر کنندگان همچنان میخندیدند که یکدفعه باد شروع به وزیدن کرد و در افق دور آسمان نوری ظاهر شد و رفت. یک نفر فریاد زد: «شما هم دیدید؟ آن دورها رعد و برقی زده شد». و لوله ای در جمعیت پیچید باد هر لحظه شدیدتر می شد. امام چشم از آسمان برداشت و به مردم فرمود تا باران شروع نشده، به خانه هایتان برگردید. مردم با عجله بلند شدند و به طرف خانه هایشان حرکت کردند؛ می رفتند در حالیکه تمسخر کنندگان جلوتر از آنها می دویدند و بادها جلوتر از همه آنها می وزیدند وقتی مردم به خانه هایشان رسیدند ابرهای بارانی تمام آسمان را پوشانده بودند آن روز، چنان بارانی آمد که همه کشتزارها، مزارع و باغ ها سیراب شدند

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کار گرافیکی ، سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی