نماز باران
در آغاز ولایت عهدی امام (ع) مدتی باران نبارید. خشک سالی مردم را نگران و ناراحت کرده و برخی را به وحشت انداخته بود. مأمون به قصد تحقیر امام در چشم مردم و بی هیچ ایمانی از ایشان درخواست کرد تا دعا کند و از خدا بخواهد که باران ببارد. امام (ع) قبول کرد و فرمود: مردم سه روز روزه بگیرند. پس از آن به نماز خواهم ایستاد. روز دوشنبه بود مردم به دنبال مولایشان راه افتادند. جمعیتی انبوه روانه ی بیابان شد؛ عده ای از منافقان هم همراه شدند تا در دلهای مردم یأس و عدم اعتماد به دعای امام (ع) ایجاد کنند. آقا بر منبر ایستاد، دست به دعا برداشت و فرمود: «پروردگارا تو حق ما اهل بیت را بر مردم بزرگ و با اهمیت شمردی و همان گونه که دستور داده ای آنها به ما توسل نموده امیدوار فضل و رحمت تو هستند و چشم به احسان و نعمت تو دارند. پروردگارا باران رحمتت را بباران و در این عنایت تأخیر مفرما خیلی طول نکشید که باد وزید آسمان ابری شد و صدای رعد همه را شادمان کرد درهای رحمت از آسمان گشوده شد و سیل باران زمین را سیراب و منافقین را رسوا کرد.