ورود حضرت رضا (ع) به نیشابور
و حدیث زنجیر طلا یعنی سِلْسِلَةُ الذَّهَبُ
صاحب تاریخ نیشابور در کتاب خود می نویسد: در آن سفر که حضرت به درجه شهادت نائل گردید سوار بر قاطر سیاه و سفیدی بوده که بر روی آن مهدی آراسته به نقره خالص قرار داشت. در بین راه دو نفر از حدیث نویسان به نام ابو ذرعه و محمد بن اسلم توسی مهار استر آن جناب گرفته؛ عرض کردند ای خلاصه زاکیه فرزند ائمه طاهره یعنی ای بازمانده نژاد پسندیده تو را به حق اجداد ارجمندت قسم میدهم سایبان مهد را یک طرف فرما تا جمال مبارک شما را ببینم و حدیثی از اجداد خود بیان کن که یاد بودی برای ما باشد. احترام و استقبال شایانی که مردم این شهر از وجود حضرت ثامن الائمه نمودند هنوز بعد از حدود چهارده قرن مورد بحث و نقل زبان و قند بیان است و در جلوی درب مساجد و کتائب از طرف پیروان و شیعیان او آن خاطره یادآور می شود.
نقل از کتاب کشف الغمه زین و برگ آن مرکوب از نقره بود، در بازار نیشابور دو نفر از پیشوایان که حافظ حدیث بودند یعنی محمد بن اسلم توسی و ابو ذرعه خراسانی به حضور حضرت آمدند، عرض کردند: ای سید پسر سادات؛ ای امام فرزند ائمه ای سلاله طاهره مرضیه؛ ای خلاصه زاکیه نبویه؛ تو را قسم به حق پدران پاک و پاکیزه ات و گذشتگان بزرگوارت که به ما جمال مبارک و چهره درخشان و تابناک را بنمایان.
برقع از روی برانداز که تا خلق جهان به یکی روز دو خورشید ببیند عیان
و از برای ما حدیثی از پدران خود و از جد بزرگوارت بیان فرما تا از برای افتخار ما به یادگار بماند و ما حضرتت و آن حدیث را همیشه یادآور می شویم. حضرت جلوی استر خود را نگه داشته، پرده بالا رفت. دیده های مسلمین به طلعت تابناک و نور جمال مبارکش روشن شد.
بی پرده جمال کبریا ظاهر شد یا چهره مبارک رضا ظاهر شد
حضرت با صورتی نورانی و دو گیسوان نازنینش مانند رسول خدا (ص) بود و مردم تماشای مرکب مبارکش نمودند. به عضی از روی عشق و بی قراری جامه بر تن دریدند برخی به خاک افتادند خود را روی زمین می غلطانیدند و عده ای گردن میکشیدند که شاید دیگرباره به دیدار جمال مبارکش برخوردار شوند کسانی که نزدیک تر بودند، عنان و یال و زین و دست و پای استرش را می بوسیدند. ازدحام مردم به گونه ای بود که وقتی روز به نیمه رسید و هنگام زوال شد و از مشاهده این احوال اشک های مردمان از دیدگان آنها مانند جوی بر چهره و رخسار جاری شد، گریه شوق می نمودند علمای شهر و فقهای نیشابور فریاد می زدند: ای گروه مردم خاموش باشید و گوش دهید و یادگیرید. پیغمبر اکرم (ص) را درباره ذریه و عترتش آزار نرسانید تا برای شما حدیث فرماید. در این بین صداها افتاده مردم خاموش شدند.
حضرت حديث سلسلة الذهب یعنی حدیثی که با قلمدان طلا نوشته شده است تمام را برای آن جمعیت بدین گونه املاء فرمود و عده دواتهای نویسندگان بیست و چهار هزار دوات بود.
قال حضرت علی بن موسی الرضا (ع)
حدثنی ابی موسى جعفر الكاظم (ع) قال حدثني ابي جعفر بن محمد الصادق (ع) و قال حدثني ابي محمد بن على الباقر (ع) قال حدثني ابی علی ابن الحسين (ع) و قال حدثنی ابی حسین بن علی (ع) شهید ارض کربلا، قال حدثنی امیر المؤمنين على بن ابى طالب شهید ارض الكوفه، قال: حدثنی اخی و ابن عمی محمد رسول الله صلى الله عليه و آله، قال: حدثني جبرئیل، قال: سمعت ربّ العزّه سبحانه و تعالى يقول: كلمه لا اله الا الله حصنى و من دخل حصنى امن من عذابي صدق الله سبحانه و صدق جبرئیل و صدق رسول الله و الائمه عليهم السلام.
وقتی که راحله امام به راه افتاد حضرت فرمود: بشروطها و انا من شروطها.
در روایت دیگر است که حضرت خبر را با سلسله سند فرمودند و منتهی بدین جا نمود: قال الله تعالى: ولاية على بن ابی طالب (ع) حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی.