زندگانی امام رضا(ع)-خط سیر و حرکت امام رضا از مدینه تا توس  ( صص13-14 ، 14-15 ) شماره‌ی 6005

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > سفر امام رضا (عليه السلام) از مدينه تا مرو

خلاصه

چون حضرت رضا علیه السلام را دعوت به خراسان کردند در مدینه زن و بچه خود را جمع کرد و امر کرد مجلس عزاداری برای او تشکیل دادند و بین آنها دوازده هزار دینار تقسیم نمود و به آنها گفت که من از این سفر بر نمی گردم، آن گاه دست فرزندش یعنی امام محمد تقی را گرفت به مسجد پیغمبر برد و در کنار قبر رسول خدا و دایع امامت را به او سپرد و او را از جریان آینده مطلع و آگاه فرمود و حرکت نمود. سجستانی نقل میکند که من در مدینه بودم نامه هایی به دست حضرت رضا (ع) از خراسان می رسید. حضرت کنار قبر رسول خدا رفت تا جدش را وداع کند. هر بار که جدش را وداع می کرد باز میگشت و قبرش را می بوسید و با صدای بلند گریه می کرد. سجستانی گفت می رفتم نزدیک و عرض کردم: یابن رسول الله، چرا چنین گریه میکنی؟ فرمود: من از جوار جدم خارج می شوم و در شهر غربت خواهم مرد مرا در کنار هارون دفن میکنند و تو مرا آن جا زیارت كن.

متن

حرکت امام رضا (ع) به جانب توس

بحث فصل در این باره است که چرا حضرت رضا (ع) از مدینه منوره به جانب توس رفت. آیا حضرت با اراده خود خارج شد یا این که اجبار و اکراه در کار بود؟ این موضوع با خط سیر حرکت حضرت واضح و روشن می گردد که تمامی اینها جنبه سیاسی داشته است. چون حضرت رضا (ع) را دعوت به خراسان کردند در مدینه زن و بچه خود را جمع کرد و امر کرد مجلس عزاداری برای او تشکیل دادند و بین آنها دوازده هزار دینار تقسیم نمود و به آنها گفت که من از این سفر بر نمی گردم، آن گاه دست فرزندش یعنی امام محمد تقی را گرفت به مسجد پیغمبر برد و در کنار قبر رسول خدا و دایع امامت را به او سپرد و او را از جریان آینده مطلع و آگاه فرمود و حرکت نمود. (دلائل الائمه محمد بن جریر طبری، ص ۱۷۹، چاپ نجف و عمادزاده در کتابش در ص ۳۲۲) سجستانی نقل میکند که من در مدینه بودم نامه هایی به دست حضرت رضا (ع) از خراسان می رسید. حضرت کنار قبر رسول خدا رفت تا جدش را وداع کند. هر بار که جدش را وداع می کرد باز میگشت و قبرش را می بوسید و با صدای بلند گریه می کرد. سجستانی گفت می رفتم نزدیک و عرض کردم: یابن رسول الله، چرا چنین گریه میکنی؟ فرمود: من از جوار جدم خارج می شوم و در شهر غربت خواهم مرد مرا در کنار هارون دفن میکنند و تو مرا آن جا زیارت كن.

شرح مسافرت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) از مدینه به خراسان و قسمتی از گزارش مدینه و اوضاع حجاز

دو برادر محمدامین و مأمون فرزندان هارون بعد از مرگ پدر برای خلافت اختلاف شدیدی پیدا کردند محمد امین از بغداد، مأمون از توس برای مقام خلافت لشکر کشی کردند. سرانجام امین در بغداد به وسیله ایادی مأمون به قتل رسید. بعد از جدا نمودن سرامین به دست طاهر، سر او را با برد قضیب و خاتم خلافت توسط پسر عموی خود، حسین بن مصعب به نزد مأمون روانه نمود و فتح نامه نگاشته پیوست آن روانه داشت و در آن نامه گزارش خود و شرح و فتح بغداد و قتل امین را به تفصیل شرح داده، نیز از چگونگی سر او بر سر دروازه جهت رفع شبهه مردم اشعار داشته و آرامش و سکوت مردم و امن و استقامت بلاد را نگاشت. محمد بن حسین سر را برداشته و با سرعت تمام از بغداد به جانب مرو و توس برد. وقتی که سر را ابن حسین به مرو رسانید، مأمون امر کرد یک میلیون در هم به وی جایزه دهند ابی سعید گوید: ذوالریاستین را دیدم که سر محمد امین را بر روی سپری نهاده و به دست خود نزد مأمون برد. چون مأمون سر را دید به سجده شکر افتاد که بر برادر رقیب خودش پیروز گشته، سپس امر داد قتل امین را مابین سپاهیان اعلام دارند. فضل بن ضحاک دایی مأمون میباشد فتح نامه را بر آنها خواند و تمامی شادباش فتح گفتند.

 

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه