350 پرسش در محضر علی ابن موسی الرضا(ع)  ( صص 56، 72-66 ) شماره‌ی 5996

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > توحيد > خالقيت و آفرينش خدا

خلاصه

محمد بن عرفه گوید به حضرت رضا عرض کردم: خداوند اشیاء را به قدرت آفرید یا بدون قدرت؟ حضرت فرمود لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْقُدْرَةِ لِأَنَّكَ إِذَا قُلْتَ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْقُدْرَةِ فَكَأَنَّكَ قَدْ جَعَلْتَ الْقُدْرَةَ شَيْئاً غَيْرَهُ وَ جَعَلْتَهَا آلَةً لَهُ بِهَا خَلَقَ الْأَشْيَاءَ وَهَذَا شِرْكٌ وَإِذَا قُلْتَ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِقُدْرَة فَإِنَّمَا تَصِفُهُ أَنَّهُ جَعَلَهَا بِاقْتِدَارٍ عَلَيْهَا وَ قُدْرَة وَلَكِنْ لَيْسَ هُوَ يضَعِيفَ وَلَا عَاجِرَ وَلَا مُحْتَاجِ إِلَى غَيْرِه. جایز نیست که گفته شود خداوند اشیاء را با قدرت آفریده است زیرا اگر این طور گفته شود معنی آن چنین است که قدرت را چیزی غیر از خداوند فرض کنی و قدرت را وسیله ای برای آفرینش موجودات ،بدانی و این عقیده شرک است. و اگر بگوئی که خداوند به قدرت ذاتی خود موجودات و کائنات را خلق کرد در این صورت قدرت را جزء ذات حق دانسته ای و پروردگار را مقتدر و صاحب قدرت وصف کرده ای خداوندی که هرگز ضعیف و ناتوان نیست و به غیر خود نیازی ندارد

متن

خلقت اشیاء با قدرت یا بدون قدرت؟

محمد بن عرفه گوید به حضرت رضا عرض کردم: خداوند اشیاء را به قدرت آفرید یا بدون قدرت؟

حضرت فرمود لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْقُدْرَةِ لِأَنَّكَ إِذَا قُلْتَ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْقُدْرَةِ فَكَأَنَّكَ قَدْ جَعَلْتَ الْقُدْرَةَ شَيْئاً غَيْرَهُ وَ جَعَلْتَهَا آلَةً لَهُ بِهَا خَلَقَ الْأَشْيَاءَ وَهَذَا شِرْكٌ وَإِذَا قُلْتَ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِقُدْرَة فَإِنَّمَا تَصِفُهُ أَنَّهُ جَعَلَهَا بِاقْتِدَارٍ عَلَيْهَا وَ قُدْرَة وَلَكِنْ لَيْسَ هُوَ يضَعِيفَ وَلَا عَاجِرَ وَلَا مُحْتَاجِ إِلَى غَيْرِه.

جایز نیست که گفته شود خداوند اشیاء را با قدرت آفریده است زیرا اگر این طور گفته شود معنی آن چنین است که قدرت را چیزی غیر از خداوند فرض کنی و قدرت را وسیله ای برای آفرینش موجودات ،بدانی و این عقیده شرک است.

 و اگر بگوئی که خداوند به قدرت ذاتی خود موجودات و کائنات را خلق کرد در این صورت قدرت را جزء ذات حق دانسته ای و  پروردگار را مقتدر و صاحب قدرت وصف کرده ای خداوندی که هرگز ضعیف و ناتوان نیست و به غیر خود نیازی ندارد.(ر.ک: عیون اخبار الرضا ۱۱۷:۱ ح ۷؛ التوحيد : ١٣٠ ح ١٢؛ بحار ١٣٦:٤ ح ٣.)

صص56

علت آفرینش مخلوقات به صورتهای مختلف

 حسن بن على بن فضال گوید خدمت حضرت رضا لعرض کردم چرا خداوند متعال مخلوقات را به صور مختلف و انواع گوناگون آفرید و آنان را به یک صورت و هیئت خلق نکرد؟ فرمود:

لِئَلَّا يَقَعَ فِي الْأَوْهَامِ أَنَّهُ عَاجِرٌ وَ لَا يَقَعُ صُورَةٌ فِي وَهُم مُلْحِد إِلَّا وَ قَدْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهَا خَلْقاً لِئَلَّا يَقُولَ قَائِلٌ هَلْ يَقْدِرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَخْلُقَ صُورَةَ كَذَا وَكَذَا لِأَنَّهُ لَا يَقُولُ مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً إِلَّا وَ هُوَ مَوْجُودُ فِي خَلْقِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي فَيَعْلَمُ بِالنَّظَرِ إِلَى أنواع خَلْقِهِ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير.

برای اینکه مردم خیال نکنند خداوند عاجز است و قدرت ندارد مخلوقات خود را به صور گوناگون بیافریند و ملحدین و کافرین مردم را در شک و و هم گرفتار نکنند از این رو مردم با دیدن مخلوقات پروردگار متوجه میگردند که خداوند بر هر چیزی قادر و توانا است».(ر.ک: علل الشرایع ١٤:١ ١٣؛ عيون اخبار الرضا ل٢: ٧٥ ١.)

دلیل اقرار به خداوند متعال

فضل بن شاذان نیشابوری گوید: حضرت رضا فرمود:

اگر سائلی بپرسد و بگوید خبر ده به من آیا ممکن است حکیم بنده اش را بدون علت و بدون قصد به فعلی از افعال مکلف کند؟ به او گفته می شود:

لَا يَجُوزُ ذَلِكَ لِأَنَّهُ حَكِيمٌ غَيْرُ عَابِتْ وَ لَا جَاهِل.

امکان ندارد زیرا او حکیم بوده و کار بیهوده و جاهلانه نمی نماید.

اگر سائل بگوید حق تعالی برای چه خلق را مکلف نموده؟

در جواب گفته میشود به خاطر علتهایی چند (قبل لعلل).

اگر سائل بگوید خبر ده به من آیا آن علت ها معروف و موجود هستند یا غیر معروف و غیر موجود میباشند؟

در جواب گفته می شود:

بَلْ هِيَ مَعْرُوفَةٌ مَوْجُودَةٌ عِنْدَ أَهْلِهَا.

آن علتها شناخته شده و نزد اهلش موجود میباشند. اگر سائل بگوید آیا شما آنها را میشناسید و می دانید یا نمی دانید؟ در جوابش گفته می شود:

مِنْهَا مَا نَعْرِفُهُ وَ مِنْهَا مَا لَا نَعْرِفُهُ.

برخی را شناخته و بعضی را نمی شناسیم.

اگر سائل بگوید اولین واجب از واجبات چیست؟

در جواب گفته می شود:

الْإِقْرَارُ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ حُجَّتِهِ وَ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ.

اقرار به خدا و رسول خدا و حجت خدا و نیز اقرار به آنچه رسول از نزد خدا آورده است.

اگر سائل بگوید چرا خلائق مأمورند به اقرار به خدا و رسول و حجت خدا و به آنچه رسول از نزد خدا آورده است؟

در جواب گفته می شود:

لعِلل كَثِيرَة مِنْهَا أَنَّ مَنْ لَمْ يُقِرَّ بِاللَّهِ لَمْ يَتَجَنَّبْ مَعَاصِيهِ وَ لَمْ يَنْتَهِ عَنِ ارْتِكَابِ الْكَبَائِرِ وَ لَمْ يُرَاقِبْ أَحَداً فِيمَا يَشْتَهِي وَ يَسْتَلِدُّ مِنَ الْفَسَادِ وَ الظُّلْم ..

به خاطر علتهای بسیار از جمله آن که کسی که اقرار به خدا نکند از معاصی او اجتناب نخواهد نمود و از ارتکاب کبائر خود را باز نداشته و در اتیان به فساد و ظلم مراعات احدی را نمی نماید و وقتی مردم این منکرات را بجا آورند و هر کسی مشتهیات نفسانی خود را تأمین نمود بدون این که مراعات احدی را نماید فساد بین مردم پدید آمده برخی بر بعضی جهیده در نتیجه فروج غصب شده و اموال به ناحق در تصرف دیگران واقع میشود، خون ها ریخته گردد و نوامیس اسیر شوند بعضی برخی را به ناحق می کشند به ناچار دنیا خراب شده و خلائق هلاک گشته و زراعت و نسل تباه می گردد.

و از جمله آن که خداوند عزّ و جلّ حکیم بوده و حکیم متصف به حکمت نمی شود مگر آن که جلوی فساد را گرفته و به صلاح امر کرده و از ظلم زجر و از فواحش نهی کند و واضح است که منع از فساد و امر به صلاح و نهی از فواحش تحقق نمی یابد مگر بعد از اقرار به خدا و معرفت حاصل کردن به امر و ناهی، حال اگر مردم را به حال خود گذارده و از آنها اقرار به خدا مطالبه نشود یا معرفت به آمر و ناهی بر آنها واجب و لازم نگردد، امر به صلاح و نهی از فساد اساساً ثابت نمیگردد زیرا آمر و ناهی نمی باشد تا امر و نهی صورت گیرد .

و از جمله آن که ما مردم را این طور یافته ایم که گاهی مرتکب فساد شده و با انجام امور باطنی و مستور از خلائق ایجاد تباهی می نمایند حال اگر اقرار به خدا و ترس از او و ایمان به غیب نباشد احدی را نمی یابیم که وقتی با شهوتش تنها و خالی ماند مراعات دیگران را کرده و معصیت را ترک نموده و متعرض هتک حرمت سائرین نگشته و کبائر را مرتکب نشود در نتیجه بین جميع خلائق هلاکت پیدا می شود. پس قوام خلق و صلاح آنها ممکن نیست مگر به این که ایشان به علیم خبیری که از سر و اخفی مطلع بوده و به صلاح امر و از فساد نهی مینماید و هیچ امر نهانی از او پنهان نیست اقرار کنند تا بدین وسیله از انواع و انحاء فساد منزجر گردند» اگر سائلی بگوید برای چه بر خلائق واجب شده که اقرار نموده و معرفت پیدا کنند حق تعالی واحد واحد است؟ چرا جایز نیست که بیش از یک خدا فرض شود؟

در جواب گفته می شود

فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ فَلِمَ وَجَبَ عَلَيْهِمُ الْإِقْرَارُ وَ الْمَعْرِفَةُ بِأَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ أَحَدٌ قِيلَ لِعِلَلَ مِنْهَا أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَجِبْ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ لَجَازَ لَهُمْ أَنْ يَتَوَهَّمُوا مُدَبِّرَيْنِ أَوْ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ .

چند علت دارد:

از جمله آن که اگر این معنا بر آنها واجب نمی بود جایز بود که تو هم کنند دو مدبر یا بیشتر وجود دارد و وقتی این توهم جایز شد هرگز به صانع خودشان هدایت نشده و او را از غیرش نمی توانند ممتاز کنند زیرا هر شخصی این تردید برایش هست که آن کسی را که عبادت میکند احتمالاً غیر از خالقش باشد یا آن خدایی را که اطاعت میکند غیر از خدایی است که به او امر نموده در نتیجه هیچ انسانی حقیقتاً به صانع خود هدایت نشده و خالق خود را واقعاً اطاعت نکرده است و نیز نه امر آمر و نه نهی ناهی نزد کسی ثابت و محقق می گردد زیرا آمر و ناهی را نشناخته و از غیرشان تشخیص نمی دهد.

 از جمله آن که اگر دو تا بودن معبود و خدا جایز باشد هیچ یک از آن دو سزاوارتر از دیگری به این که مردم عبادت و اطاعتش را بکنند نیست و اگر اطاعت احد الشریکین را جایز دانسته دون دیگری بسا آن دیگری الله تعالی بوده در نتیجه لازم می آید که خدا را اطاعت نکرده باشیم و آن مستلزم کفر به خدا و به جمیع کتب آسمانی و رسل و انبیاء عظام بوده و نیز لازم می آید هر باطلی را اثبات کرده و هر حقی را ترک نماییم چنانچه لازم می آید هر حرامی را حلال و هر حلالی را حرام نماییم و نیز در هر معصیتی داخل و از هر طاعتی خارج گردیم و همچنین لازمه آن این است که هر فسادی را مباح و هر حقی را باطل نماییم.

از جمله آن که اگر جایز باشد که خدا بیش از یکی فرض شود ممکن است شیطان ادعاء کند من خدایی دیگر بوده و تمام حکم هایی که صادر میکنم ضد حکمهای آن خدای دیگر است و نیز میتواند بندگان را به خودش دعوت کرده و از خدای واقعی منصرف نماید و این مستلزم بالاترین کفر و شدیدترین نفاق می باشد. 

اگر سائل بگوید چرا بر خلائق واجب است اقرار کنند مثل خدا موجودی نمی باشد؟

در جواب گفته می شود:

لِعِلَلَ مِنْهَا لِأَنْ يَكُونُوا قَاصِدِينَ نَحْوَهُ بِالْعِبَادَةِ وَالطَّاعَةِ دُونَ غَيْرِهِ غَيْرَ مُشَبَّهُ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ ....

چند علت دارد:

از جمله آن که مردم قصد کنند فقط او را عبادت و اطاعت کنند نه دیگری را در حالی که پروردگار و صانع و رازقشان به هیچ موجودی شباهت ندارد.

 از جمله آن که اگر ندانند موجودی شبیه او نیست شاید پروردگار و صانعشان بتهایی بوده که پدرانشان نصب کرده اند یا خورشید و ماه و آتشهای افروخته باشد و بدیهی است این معنا مستلزم فساد و ترک تمام طاعات و ارتکاب جمیع معاصی میباشد. 

از جمله آن که اگر بر خلائق واجب نباشد اقرار به این که هیچ موجودی شبیه او نیست باید جایز باشد که آنچه بر مخلوقین جاری می گردد بر او نیز جاری شود از قبیل عجز جهل، تغيير زوال، فناء دروغ و دشمنی و کسی که اتصافش به این صفات جایز باشد از فناء و زوالش در امان نبوده و به عدلش وثوق و اطمینانی نیست و قول و امر و نهی و وعده و وعید و ثواب و عقابش محقق نخواهد بود در نتیجه بین خلائق فساد روی داده و ربوبیت بدین ترتیب باطل می گردد. 

اگر سائلی بگوید چرا خداوند به بندگان امر و آنها را نهی نموده است؟

در جواب گفته می شود:

لِأَنَّهُ لَا يَكُونُ بَقَاؤُهُمْ وَ صَلَاحُهُمْ إِلَّا بِالْأَمْرِ وَ النَّهْي وَ الْمَنْعِ عَن الْفَسَادِ وَ التَّعْاصُبِ.

زیرا بقاء و صلاح آنها صورت نگرفته مگر به واسطه امر و نهی و منع نمودن از فساد و غصب.

اگر سائلی بگوید چرا خلائق خدا را عبادت می کنند؟

در جواب گفته می شود:

لِئَلَّا يَكُونُوا نَاسِينَ لِذِكْرِهِ وَ لَا تَارِكِينَ لِأَدَبِهِ وَ لَا لَاهِينَ عَنْ أَمْرِهِ وَ نَهْيهِ إِذَا كَانَ فِيهِ صَلَاحُهُمْ وَ فَسَادُهُمْ وَقِوَامُهُمْ فَلَوْ تُرَكُوا بغير تَعَبُّد لَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ وَ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ.

برای این که ذکر او از یادشان نرفته و تارک مراسم ادب نشده و نسبت به امر و نهی او مرتكب لهو نشوند حال اگر بدون انجام مراسم عبودیت به حال خود واگذارده شوند روزگار دراز بر آنها بگذرد و دلهایشان سخت و قسی گردد.(ر.ک: علل الشرایع ۱: ۲۵۱ ح ۹؛ عيون اخبار الرضا ١٩٩:٢.)

صص72-66 

مخاطب

میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب معارفی