رفتار های اخلاقی و اجتماعی امام رضا(ع)  ( صص138-140 ) شماره‌ی 5988

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > امامت امام رضا (عليه السلام) > فضل امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

مامون عباسی در روزهای دوشنبه و پنجشنبه در دیوان مظالم می نشست و حضرت رضا را در سمت راست خود قرار می داد. در یکی از این روزها به مامون گزارش دادند که مردی صوفی از اهل کوفه دست به دزدی زده است.مامون دستور داد او را احضار کنید مردی بود که در چهره اش آثار نیکی و عبادت هویدا بود مامون به او گفت: خجالت نمیکشی با این قیافه دست به این کار ناروا می زنی؟!آن مرد گفت: دزدی من از روی اضطرار بود و خداوند می فرماید. پس هرگاه کسی در ایام گرسنگی و سختی از روی اضطرار نه به قصد گناه چیزی از آنچه حرام شده مرتکب شود، حق بر او سخت نگیرد زیرا خدا بسیار بخشنده و مهربان است.من تهیدست بودم، حق مرا از بیت المال نیز ندادند لذا برای ادامه زندگی به این کار دست زدم مامون پرسید تو چه حقی در خمس و.... داری؟ پاسخ داد: خداوند فرموده است:«وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنتُمْ أَمَنْتُمْ بِاللَّهِ

متن

دفاع از یک مظلوم

مامون عباسی در روزهای دوشنبه و پنجشنبه در دیوان مظالم می نشست و حضرت رضا را در سمت راست خود قرار می داد. در یکی از این روزها به مامون گزارش دادند که مردی صوفی از اهل کوفه دست به دزدی زده است.

مامون دستور داد او را احضار کنید مردی بود که در چهره اش آثار نیکی و عبادت هویدا بود مامون به او گفت: خجالت نمیکشی با این قیافه دست به این کار ناروا می زنی؟!

آن مرد گفت: دزدی من از روی اضطرار بود و خداوند می فرماید. پس هرگاه کسی در ایام گرسنگی و سختی از روی اضطرار نه به قصد گناه چیزی از آنچه حرام شده مرتکب شود، حق بر او سخت نگیرد زیرا خدا بسیار بخشنده و مهربان است.

من تهیدست بودم، حق مرا از بیت المال نیز ندادند لذا برای ادامه زندگی به این کار دست زدم مامون پرسید تو چه حقی در خمس و.... داری؟ پاسخ داد: خداوند فرموده است:

«وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنتُمْ أَمَنْتُمْ بِاللَّهِ...».(۲)(  الانفال ٫ ۴۱)

ای مؤمنان بدانید که هر چه به شما غنیمت و فایده رسد خمس آن خاص خدا و رسول و خویشان او و یتیمان و فقیران و در راه سفر ماندگان است....

و من هم مسکین هستم و هم ابن السبیل مامون گفت: من با این سخنان بیهوده حدی از حدود خداوند را تعطیل نخواهم کرد. آن مرد گفت: تو ابتدا خودت را پاک کن آنگاه بر دیگران حد جاری نما!

 مامون سخت غضبناک شد رو به حضرت کرد و گفت: شما چه می گویید؟ حضرت فرمود او میگوید تو دزدی کرده ای و به دنبال دزدی تو بوده که او هم دزدی کرده است!

مأمون سخت خشمگین شد و به آن مرد گفت: به خدا سوگند! دست تو را خواهم برید وی گفت تو برده من هستی چگونه دست مولای خود را قطع میکنی؟ مأمون گفت وای بر تو از کجا من برده تو شده ام؟!

پاسخ داد: پدرت مادر تو را با اموال مسلمانان خریداری کرد بدون آن که حقشان را بدهد بنابراین تو بنده همه مسلمانان هستی که در جای جای این جهان زندگی میکنند مگر آن که تو را آزاد کنند من یکی از آن مسلمانان هستم و تو را آزاد نکرده ام، هیچ گاه نجس نمیتواند نجس دیگری را تطهیر کند کسی که حد بر اوست حق اجرای حد را بر دیگری ندارد مگر آن که از خود شروع کند، آیا نشنیده ای این سخن خداوند را که:

«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ...»(۱)( البقره ٫ ۴۴.)

آیا مردم را به نیکی امر میکنید و خود را فراموش میکنید.

مامون برای خلاصی از این مهلکه دوباره متوجه امام على بن موسى الرضاء شد و عرض کرد: شما چه میگویید؟ 

حضرت فرمود: خداوند به پیامبرش می فرماید:« قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ»(۱)(الانعام ٫ ۱۴۹. )

البالغة..... و منظور از حجت بالغة حجت و دلیلی است که جاهل نیز همانند عالم آن را در می یابد و درک میکند و اصلاً) دنیا و آخرت بر اساس حجت بر سر پا هستند و این مرد حجت آورده است و تو باید حجت و دلیل پاسخش را بدهی و یا تسلیم گردی.

 ابن سنان میگوید مامون دستور داد مرد متهم را آزاد کردند. اما در درون نسبت به امام رضا سخت غضبناک شد.( ۲)(مناقب شهر آشوب ۳۶۸٫۴ )( و کینه آن بزرگوار را به دل گرفت.)

مخاطب

میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان بلند و رمان