شکرگزاری
چرا در ارتباط انسان با خدا به شکرگزاری توجه بسیاری شده است؟
شکر نعمت و روح سپاسگزاری ویژگی مردان بزرگ خداست و از این رو زمانی که خداوند حکمت را به لقمان عطا کرد او را به شکرگزاری این نعمت توصیه کرد(5).(لقمان، ۱۲) امام رضا بسیاری از اوقات این شعر را میخواندند: «هرگاه در خیر و نعمتی قرار گرفتی، مبادا غرور و غفلت تو را فرا گیرد؛ ولی برای شکر بگو: اللهم سلم و تم؛ خدایا ما را در آن نعمت سالم بدار و آن را برای ما کامل گردان(6).»(عيون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۷۸)
حضرت رضا یاران خود را نیز به شکرگزاری به خصوص در سجده توصیه میفرمودند ایشان به سلیمان بن حفص مروزی نامه ای نوشتند و او را به انجام دادن سجده شکر چنین سفارش فرمودند: در سجده شکر صد بار بگو شکراً شكراً و اگر خواستی بگو: عفواً عفواً(1).(كتاب من لا يحضره الفقيه، ج۱، ص۳۳۲)
که هله نعمت فزون شد شكر كو مركب شکر از بخسبد حركوا
شكر منعم واجب آید در خرد ور نه بگشاید در خشم ابد
هین کرم بینید و این خود کس کند کز چنین نعمت به شکری بس کند
سر ببخشد شکر خواهد سجده ای پا ببخشد شکر خواهد قعده ای(2)(مثنوی معنوی، ج ۳، ابیات ۲۶۷۰ تا ۲۶۷۳)
حضرت رضا می فرمودند: سجده بعد از نماز فریضه سپاسگزاری خداوند است که بنده اش را موفق به عبادت کرد. سه مرتبه باید گفت: شكرا لله راوی گوید گفتم: معنی شکراً الله چیست؟ ایشان فرمودند یعنی شکر میکنم خداوندی را که مرا توفیق عبادت و بندگی داد و من توانستم فرائض او را به جای آورم شکر موجب زیاد شدن ثواب است و اگر ثواب عبادت با نوافل کامل نشود با سجده شکر کامل می شود.
در سپاسگزاری و شکر چند نکته نهفته است:
۱. شكر جامع جميع فضایل است؛ از جمله اعتراف به اینکه ما خود هیچ نداریم و تلاش در نگه داشتن آن نعمت و مانع زوال آن شدن به وسیله اقامه نماز صورت میگیرد که مظهر شکر خداست؛
2. فایده شکر فقط به خود شاکر عاید میشود همچنان که ضرر کفران هم به خود کفران کننده عاید میشود نه به خدا(3).(و من يشكر فانما يشكر لنفسه ومن كفر فان الله غنى حميد؛ لقمان، ۱۲) چون خدا غنی مطلق است و احتیاج به شکر کسی ندارد و چون حمید و محمود است چه شکرش بگزارند و چه نگزارند پس کفران هم به او ضرر نمی رساند؛ (تفسير الميزان، ج ۱۶، ص ۲۱۵)
3. شکر نعمت سبب نمو نعمت میشود شکرگزاری نفعش باز هم به انسان باز میگردد؛ زیرا شکر سبب افزونی نعمت است و خداوند می فرماید که اگر شکر کنید بر نعمت شما خواهم افزود(5).(ابراهیم، ۷)