دوم چگونه مردم پیامبر خود را میشناسند؟
در مباحث پیش برای اثبات ضرورت نبوت این برهان عقلی بیان شد باید مردم پیامبر معصومی داشته باشند تا قوانینی که آنان را به راه راست رهنمون می سازد پیامبرشان برای آنان بیان کند و آنان را از تاریکیهای نادانی و ستم بیرون ساخته، به جولا نگاه نور عقل و عدل ره نماید. چنین قانونگزاری باید انسانی از جنس خود مردم باشد به گونه ای که با آنان مباشرت داشته مردم نیز با او معاشرت کنند، تا همچون الگویی برای آنان باشد و مردم بتوانند به وی تأسی کرده، او را الگوی خویش قرار دهند. از این جهت پیامبر کاملاً نزد مردم شناخته شده است، چنانکه از حضرت رضا در مباحث پیشین گذشت که باید مردم پیامبر را بشناسند و به رسالت او اقرار کنند.
در این گفتار پس از بیان وجوب شناخت پیامبر و امکان آن، که بحث از وجوب شناخت پس از اثبات امکان آن معنادار میشود به کیفیت و چگونگی شناخت پیامبر پرداخته می شود .
راه شناخت هر چیزی از طریق شهود عرفانی یا به شیوه برهان عقلی یا از راه دلیل نقلی است (منظور از نقل همان روایات متواتر و یا خبر واحدی است که با قرائن قطعی بر صحت همراه باشد. ولی مهمترین این راهها همان شیوه برهان عقلی است. زیرا نقل نیز راهی یقین آور است ولی در مبحث نبوت عامه کارآیی ندارد گرچه برای اثبات نبوت پیامبری خاص میتواند سودمند باشد. زیرا در اثبات نبوت عامه هنوز اصل نبوت پیامبر ثابت نشده است تا بتوان از ناحیه ایشان به عنوان پیامبر خبری نقل کرد بلکه مورد بحث در نبوت عامه اثبات اساس نبوت است و هنوز نوبت به اثبات نبوت پیامبری شخص خاصی نرسیده است، کسی که پیش از او پیامبر دیگری بوده باشد که درباره نبوت این شخص خاص نیز خبری آورده باشد .
اما راه دیگر شناخت یعنی شهود عرفانی راهی است که پیمودن آن تنها برای شمار اندکی از انسانها میسر است و اکثر مردم از این نحوه شناخت بی بهره اند. چون میان مردم به ندرت اتفاق می افتد که کسی شاهد چیزی باشد که پیامبر آن را دیده است و برای کمتر کسی نبوت به نحو مکشوف بروز میکند، به گونه ای که پس از آن، از اقامه دلیل عقلی یا نقلی برای اثبات نبوت بی نیاز باشد. افزون بر آنکه برای انسانهای غیر معصوم میزان تشخیص کشف صحیح از مکاشفه باطل، همان عقل است؛ یعنی در نهایت عقل باید حکم کند که چه مشاهده ای الهی و چه مشاهده ای شیطانی است. همچنان که اعتبار بخشیدن به نقل قطعی نیز به عهده عقل است . زیرا حجیت خبر متواتر همچون حجیت مجربات است که با عقل ثابت شده است . از این جهت نقل متواتر و مجربات از جهت بداهت و حجیت هم ردیف قضایای اولیه عقلی نیستند. زیرا قضایا یا بدیهیات اولی همچون امتناع اجتماع نقیضین حجیت و بداهت ذاتی دارند ولی قضایای منقول متواتر و مجربات حجیت خود را وامدار عقل هستند. پس این قضایا از جهت حجیت در طول قضایای اولیه اند و در نهایت به این قضایا منتهی میشوند .
پس تنها معیار برای شناخت نبوت عقل است. شاید بدین جهت حضرت رضا در پاسخ ابن السکیت که از ایشان پرسید: امروز حجت خداوند بر مردم چیست چنین فرمود : العقل يعرف به الصادق على الله فيصدقه، و الكاذب على الله فيكذبه(1)؛ ۱. اصول کافی، ج ۱، ص ۲۵ ، کتاب عقل و جهل ، ح ۲۰ . ) امروز حجت خداوند بر مردم عقل است که به واسطه آن راستگو و دروغگو شناخته شده سپس اولی تصدیق و دومی تکذیب می شود.
از این رو باید چگونگی شناخت پیامبر را بوسیله طریق عقلانی بر رسید. گاه این شناخت از طریق اقامه برهان عقلی بر راستگویی پیامبر است، بدون آنکه واسطه ای در کار باشد یا از راه اقامه برهان بر صداقت وی همراه با وجود واسطه است؛ یعنی اساساً پیامبران دو شأن متمایز از یکدیگر دارند دعوت مردم به احکام دین و ادعای پیامبری .