بوستان چهارم
گفتاری از علی بن موسی الرضا درباره نبوت
در این بخش مبحث نبوت در دو فصل جداگانه بررسی می شود فصل نخست درباره ضرورت نبوت و فصل دوم درباره چگونگی اثبات نبوت از طرف کسانی که مدعی نبوت هستند .
فصل یکم.
ضرورت نبوت
در مبحث توحید ربوبی گذشت که خداوند سبحان رب العالمين و مالك مدبر جهانیان است و هیچ ربی جز او نیست. از این جهت هیچ چیزی را در جهان به حال خود رها نمیکند او مدبر همه موجودات است و هیچ کس جز خدا، عهده دار تدبیر موجودات نیست و انسان از موجوداتی است که تحت تدبیر خداست . او قطعاً نیازمند کسی است که تدبیر امور او را در دست گیرد.
تدبیر هر موجودی بر حسب نوع موجودیت او تحقق می یابد، به گونه ای که موجودی که زندگی او بر اساس تفکر و اختیار است باید از طریق معرفت و تزکیه تدبیر شود. از این رو انسان باید مدبری داشته باشد که به وی شناخت ارزانی دارد و او را تزکیه کند. اعطای اندک آگاهی به انسان درباره معرفت و تزکیه، نمی تواند تدبیر او را کفایت کند. زیرا انسان با بسیاری از موجودات آسمانی و زمینی در ارتباط است و به حقیقت آنها جاهل بهترین نشان جهل او به حقیقت اشیا، اختلاف اندیشه های انسانها درباره این حقایق است حتی بر فرض آگاهی از بعضی از حقایق این علم وسیله ای برای به خدمت در آوردن انسان دیگری و نیز استعمار انسان دیگر و ستم روا داشتن به او به کار گرفته میشود. چنان که در جوامعی که از نورانیت و درخشش نور وحی تهی هستند و به پناهگاه نبوت پناهنده نیستند، این گونه دشمنی فراوان یافت میشود همان جوامعی که در آشوب و آشفتگی به سر میبرند . چنان که خدای متعالی به این مطلب اشاره میکند: رسلاً مبشرین و منذرين لئلا يكون للناس على الله حجة بعد الرسل و كان الله عزيزاً حكيماً؛ (1) سوره نساء، آیه ۱۶۵ . ) زیرا اگر عقل آدمی با همان علم اندک خود برای هدایت انسانها کفایت می کرد، به گونه ای که آنها را به سمت نظام معقول که از هرگونه ستم و تباهی در امان است، راهنمایی می کرد حجت خداوند بر مردم تمام بود و مردم نیز علیه خداوند دلیلی در دست نداشتند در اینصورت دیگر به وجود پیامبران بشارت دهنده و ترساننده نیازی نبود. زیرا حجت عقل برای هدایت آدمیان بس بود اما خدای متعالی در موارد متعددی در قرآن با بانگ رسا به این مطلب اشاره میکند که عقل به سان چراغی روشنگر است که مسیر را روشن میکند و خودش راه نیست؛ اگر عقل به تنهایی با فطرت سلیم و پاک خود بیندیشد، قطعاً انسان را به پذیرش نبوت پیامبران دعوت می کند و اصل نبوت را درك ، به ضرورت آن اعتراف میکند. در این باره خدای متعالی می فرماید :
«و ما كنا معذبين حتى نبعث رسولاً » (1) ۱. سوره اسراء، آیه ۱۵ . )، نيز «و لو أنا أهلكناهم بعذاب من قبله لقالوا ربنا لولا أرسلت الينا رسولاً فنتبع اياتك من قبل أن نذل و نخزی»(2) ۲ . سوره طه، آیه ۱۳۴ . ) و نيز «إنما أنت منذر و لكل قوم هاد .. »(3) . سوره رعد ، آیه ۷. )
حضرت رضا نیز در این باره میفرماید: فإن قال قائل : لم أمر الخلق بالإقرار بالله و برسله و بحججه و بما جاء من عند الله عزوجل ؟ قيل : لعلل كثيرة، منها ، أن من لم يقر بالله عز وجل، لم يجتنب معاصيه و لم ينته عن ارتكاب الكبائر ولم يراقب أحداً فيما يشتهى و يستلذ عن الفساد والظلم، وإذا فعل الناس هذه الأشياء و ارتكب كل إنسان ما يشتهي و يهواه من غير مراقبة لأحد، كان في ذلك فساد الخلق أجمعين و وثوب بعضهم على بعض، فغضبوا الفروج و الأموال و أباحوا الدماء و النساء و قتل بعضهم بعضاً من غير حق و لا جرم. فيكون في ذلك خراب الدنيا و هلاك الخلق و فساد الحرث والنسل .
و منها ، أن الله عز وجل حكيم، و لايكون الحكيم و لا يوصف بالحكمة إلا الذي يحظر الفساد و يأمر بالصلاح و يزجر عن الظلم وينهى عن الفواحش، و لا يكون حظر الفساد والأمر بالصلاح والنهي عن الفواحش إلا بعد الإقرار بالله عزوجل و معرفة الأمر و الناهي، و لو ترك الناس بغير إقرار بالله عزوجل و لا معرفته، لم يثبت أمر بصلاح و لا نهي عن فساد، إذ لا آمر و لا ناهي .
و منها ، أنا وجدنا الخلق قد يفسدون بأمور باطنة مستورة عن الخلق، فلولا الإقرار بالله و خشيته بالغيب، لم يكن أحد إذا خلا بشهوته و إرادته يراقب أحداً في ترك معصية و انتهاك حرمة وارتكاب كبيرة، إذا كان فعله ذلك مستوراً عن الخلق غير مراقب لأحد، فكان يكون في ذلك خلاف الخلق أجمعين . فلم يكن قوام الخلق وصلاحهم إلا بالإقرار منهم بعليم خبير يعلم السر وأخفى ، آمر بالصلاح، ناه عن الفساد ولا تخفى عليه خافية ليكون في ذلك انزجار لهم عما يخلون به من أنواع الفساد"؛(1) ۱. مسند امام رضا ، ج ۱، ص ۴۵ . ) اگر برای کسی این سؤال مطرح شود که چرا به انسانها امر شده به الوهیت خداوند و رسالت پیامبران و حجت های الهی و آنچه را از سوی خدای متعالی رسیده است ، (باید) گواهی کنند؟ در پاسخ باید گفت این مسئله علل بسیاری دارد که از آن جمله است: کسی که به خدای عزوجل اقرار نکند از گناه او اجتناب نمی ورزد و از ارتکاب گناهان کبیره پرهیز نمیکند و در مورد فسادها و ظلم هایی که به سمت آنها تمایل دارد و از آنها لذت میبرد از هیچ کس پروایی ندارد و اگر انسانی چنین افعالی را انجام دهد و بدون پروا از کسی هر عملی را که می خواهد، مرتکب گردد، میان همه مردم فساد رواج می یابد و ستمکاران بر دیگران ظلم میکنند و ناموس و اموال مردم به ناحق غصب میشود و خون آدمیان و زنان آنان مباح می شود و بعضی به ناحق و بدون جرم برخی دیگر را میکشند در چنین شرایطی دنیا ویران می گردد و مردم نابود و نسل آدمیان و کشتزارهای آنان تباه می شود .
یکی دیگر از دلایل اقرار به خدا و پیامبران آن است که خدای عزوجل حکیم است و تنها کسی را حکیم گویند و به حکمت. می ستایند که انسان را از فساد باز دارد و به صلاح فرمان دهد خدای حکیم انسانها را از ستم باز داشته، آنها را از ارتکاب اعمال زشت برحذر می دارد اما این منع از تبهکاری و امر به درستکاری و نهی از فحشا تنها در صورتی محقق میشود که انسان به الوهیت خدای والا اقرار کند و آمر و ناهی را به خوبی بشناسد .
اگر مردم بدون اقرار به خداوند و شناخت او به حال خود رها شوند، هیچ امری به صلاح و هیچ نهیی از فساد پابرجا نمی ماند. زیرا نه امر کننده ای لحاظ ، نه نهی کننده ای شناخت شده است . دلیل دیگر بر لزوم اقرار به خدا و پیامبران آن است که بعضی از مردم مرتکب اعمال زشت باطنی و مخفی میشوند اعمالی که در عین حال که تبهکاری است از دیده انسانهای دیگر پوشیده است. پس اگر اقرار به خداوند و ترس از او در نهان آدمی نباشد، کسی نیست تا انسان با پروا از او و مراقبت از حضور در برابر دیدگان او در خلوت خود که همراه با دنیایی از شهوات و تمایلات نفسانی است، معصیت و هتك حرمت را ترك كند و مخفیانه گناهان کبیره انجام ندهد. زیرا اگر این افعال را پوشیده از دیدگاه مردم انجام دهد بدون آنکه از کسی پروایی داشته باشد، مثل آن است که خلاف همه مردم عمل میکند. از این رو پایداری جامعه و صلاح مردم آنان تنها در گرو اقرار به خداوندی است علیم و خبیر؛ او از نهان و آشکار آدمیان آگاه است، مردم را به صلاح امر و از فساد نهی میکند خداوندی که هیچ چیزی بر او پوشیده نیست و بدین سان مردم از ارتکاب انواع تبهکاریهای نهانی که از چشم آنان پوشیده است باز داشته میشوند.
عللی که حضرت رضا برای ضرورت اقرار به خداوند و پیامبران بر شمرده اند یکسان نیست. زیرا محتوای بعضی این است که نبود وحی و نبوت، تباهی مردم و کشتزارها و نسلهای آدمیان را به دنبال دارد و طبیعتاً ویرانی دنیا را به بار می آورد. چنان که خداوند سبحان میفرماید : ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت أيدى الناس »(1) ۱. سوره روم، آیه ۴۱ . )؛ در این صورت ممکن است عده ای گمان کنند که برای جلوگیری از فساد و در امان ماندن از تباهی وضع يك سلسله قوانين اعتباری کفایت می کند، در حالی که لازم این امنیت و صیانت پذیرش نبوت و هدایت پیامبران است.
محتوای بعضی دیگر این است که پیامد نبود نبوت حکیم نبودن خداوند است . زیرا اقتضای حکمت آن است که خداوند حکیم مردم را از هرگونه فساد باز دارد، و به انواع صلاح فرمان دهد و آنان را به سوی آنچه خیر کثیر را در بر بردارد، هدایت کند؛ یعنی مردم را به سوی خیری که هر کمالی را در بر دارد رهنمون باشد.
این استدلال حضرت برای نبوت در حقیقت دلیل تمامی بر مطلب است. در عين حال بعضی از عللی که ایشان برای ضرورت اقرار به خدا و پیامبران آورده اند، اشاره به این دارد که با توجه به ویژگی نبوت که اعلام میکند: هر سخنی و هر عملی که از انسان سر میزند پنهانی باشد یا آشکارا خداوند از آن باخبر است. حال اگر نبوتی در کار نباشد فساد باطنی و تباهی مخفیانه ای که از دیدگان خلق پنهان و از حریم قوانین بشری بیرون است شیوع پیدا میکند و مانع می شود که انسان به کمال عالی خود برسد که در حقیقت هدف اعلای حقیقت خلقت انسان است کمالی که رسیدن به برکات بی نهایت و فنا ناپذیر است .
حضرت رضا ها می فرمایند : إنّه أوحى الله سبحانه إلى نبي من الأنبياء إذا اطعت رضيت، و إذا رضيت باركت وليس لبركتي نهاية، وإذا عصيت غضبت ، و إذا غضبت لعنت و لعنتي تبلغ السابع من الورى؛ (1) ۱. مسند امام رضا ، ج ۱، ص ۴۸ . ) خداوند سبحان به یکی از پیامبرانش چنین وحی فرمود اگر تو از من طاعت کنی من از تو خشنود می گردم و هنگامی که از تو راضی باشم برکتم را به تو ارزانی میدارم و بدان که برکت من پایانی ندارد؛ اما اگر نافرمانی مرا کنی بر تو خشمگین میشوم و هنگامی که غضبم بر تو چیره شود، تو را لعنت میکنم و از رحمت خود دور میسازم و بدان که لعنت من تا هفتمین گروه از آفریدگان می رسد .
از آنجا که انسان موجودی است که همواره در مسیر ملاقات خداوند و به سوی او در تلاش فراوان است و سرانجام نیز او را ملاقات خواهد کرد، باید راهی و راهبری داشته باشد که آن رهبر در همان مسیر مستقر باشد رهبری که خود سالك آن راه باشد و مردم را نیز به پیمودن همان راه دعوت کند. چون بدون داشتن راه سلوك به سوی خداوند ممکن نیست نیز بدون داشتن راهنمایی که خود در متن همان راه در حرکت بوده همچون الگویی برای مردم باشد رسیدن به خداوند سبحان شدنی نیست. نیز از آن جهت که خداوند سبحان را با چشم سر نمی توان دید و گفت و گو با او از طریق زبان میسور نیست باید پیام آوری میان خداوند و خلق او باشد که از هر جهت در کلیه مراحل رسالت خود معصوم و از خطا پیراسته است .
مراحل رسالت بدین شرح است: دریافت وحی؛ در حقیقت پیامبر، وحی را از خداوند حکیم و علیم دریافت میکند و در این مرحله برای بطلان وحی یا شک در وحی و امثال آنها هیچ مجالی نیست .
مرحله دیگر رسالت ضبط مطالبی است که از طریق وحی دریافت شده است ، بدین گونه که پیامبر آن مطالب را بدون هیچ فراموشی نزد خود حفظ کند. زیرا پیامبر از سوی خداوند در این راه استوار گردیده توفیق صواب یافته است ؛ سنقرئك
فلا تنسى . »(1) ۱ . سوره اعلی ، آیه ۶ . )
مرحله دیگر رسالت همان املا و آشکار کردن وحی دریافت شده و ابلاغ آن به مردم، بدون هیچ کاستی و افزودن است. پیامبر در این مرحله نباید نسبت به ابلاغ آنچه از غیب دریافت داشته است ذره ای بخل ورزد بلکه همه آنچه را دریافت میکند، به مردم تحویل میدهد زیرا او از سوی خدای متعالی تأیید می شود. از این رو خداوند سبحان می فرماید:
ما ينطق عن الهوى * إن هو إلا وحي يوحى »(2) ۲. سوره نجم ، آیه ۳ - ۴ . ) و «و ما هو على الغيب بضنين . »(3) سوره تکویر، آیه ۲۴ . )
مرحله دیگر رسالت پیامبر همان سیره عملی ایشان است که از هر خطایی در امان است، همچنان که در سیره علمی نیز از هر لغزشی ایمن است. چون پیامبر از طرف خداوند تزکیه گردیده است ؛ إنّك لعلى خلق عظيم .»(1) ۱ . سورة قلم، آیه ۴ . ) بدین سان پیامبر در هر دو جنبه عقل نظری و عملی از هرگونه خطا و لغزشی معصوم ا است و اگر از مقام کامل عصمت برخوردار نباشد شایسته آن نیست که رحمت عالمیان و پیشوا و الگوی آدمیان باشد .
حضرت رضا با اشاره به این مطلب میفرماید : فإن قال قائل : فلم وجب عليهم معرفة الرسل و الإقرار بهم والإذعان لهم بالطاعة؟ قيل : لأنه لما إن لم يكن في خلقهم و قواهم ما يكملون به مصالحهم، و كان الصانع متعالياً عن أن يرى و كان ضعفهم و عجزهم عن إدراكه ظاهراً ؛ لم يكن بد لهم من رسول بينه و بينهم معصوم يودي إليهم أمره ونهيه و أدبه و يقفهم على ما يكون به إحراز منافعهم و مضارهم . فلولم يجب عليهم معرفته و طاعته، لم يكن لهم في مجيء الرسول منفعة و لا سد حاجة، ولكان يكون إتيانه عبثاً لغير منفعة و لا صلاح، و ليس هذا من صفة الحكيم الذي أتقن كل شيء »(2) ۲ . مسند امام رضا ، ج ۱، ص ۵۰) ؛ اگر کسی بپرسد که چرا شناخت پیامبران و اقرار به رسالت ایشان و اعتراف به اطاعت از ایشان بر مردم واجب است؟ در پاسخ باید گفت : از آنجا که مردم در آفرینش و توانمندی خویش عامل کمال بخش مصالح خود را ندارند و خداوند والا صانع آنان و برتر از آن است که با چشم دیده شود و ناتوانی مردم نیز از درك او به دیده حس روشن است بنابراین گریزی نیست که میان آنان و خدای متعالی پیامبری معصوم از خطا واسطه شود تا امر و نهی و آداب الهی را به آنان برساند و آنان را از آنچه مایه احراز سود و ضررهایشان است، آگاه سازد.
اما اگر شناخت و اطاعت این پیام آور بر مردم واجب نباشد، آمدن رسول و اجرای رسالت او هیچ سودی ندارد افزون بر آنکه نیاز آنان نیز برطرف نمی شود، به گونه ای که اگر اطاعت پیامبر واجب نباشد و مردم هم از او اطاعت نکنند، وجود پیامبر بیهوده می شود و هیچ منفعتی در آن یافت نمی گردد. از خداوند حکیمی که هر چیز را بر اساس حکمت استوار کرده است بعید است که رسولی نفرستد یا شناخت و طاعت او را بر مردم واجب نسازد. در اینجا میبینیم که حضرت رضا پیامبر را به عصمت مطلق که شامل عصمت در همه مراحل رسالت و شئون آن : دریافت و حفظ و ابلاغ و ... می ستاید. این همان برهانی است که بر اصل نبوت و ضرورت آن بیان میشود این برهان به پیامبری خاص یا مکانی محدود یا زمانی مشخص اختصاص ندارد.
امام صادق پس از استدلال بر این مطلب می فرماید : ثم ثبت ذلك في كل دهر و زمان مما أتت به الرسل والأنبياء من الدلائل والبراهين، لكيلا تخلوا أرض الله من حجة يكون معه علم يدل على صدق مقالته و جواز عدالته (1) ۱. اصول کافی، ج ۱، ص ۱۶۸ ، باب الإضطرار إلى الحجة ، ح 1 . )؛ براهینی هست که ضرورت نبوت را در هر زمانی که پیامبران ظهور کرده اند ثابت میکند؛ یعنی نباید زمین در هر روزگاری از حجت الهی تهی باشد حجتی که وجودش به علمی آراسته شده که نشان دهنده راستی ادعای اوست نیز عدالت وی را روشن می سازد.
باید توجه شود که این دلایل صرفاً برای اثبات نبوت و ضرورت آن به نحو عام کارآیی دارد اما نبوت خاص را که در حقیقت وصف شخصی برای یک پیامبر است، نمی توان از طریق برهان فلسفی ثابت کرد زیرا برهان فلسفی تنها در امور کلی معنا دار است. چون این براهین از مقدمات ضروری و ذاتی و کلی و دائمی تشکیل شده اند و چنین برهانی با این خصوصیات برای اثبات امور شخصی و جزئی کارآمد نیست .
در فصل دوم این مبحث به لطف الهی به بررسی مباحث زیر می پردازیم:
۱ . ادامه مبحث نبوت و عصمت و اعجاز و ضرورت این امور
۲. بايد يك انسان الهی میان انسانها باشد تا آنان را به کمال نهایی ایشان رهنمون سازد. این انسان باید از هر کاستی که برای امر رسالت و هدایت مردم مضر است معصوم باشد افزون بر آنکه باید معجزه ای داشته باشد تا با آن بتواند راستی ادعای خود را ثابت کند.
3. معجزه با نظام علت و معلول تباینی ندارد .
۴. میان معجزه و راستی ادعای پیامبر ارتباط ضروری وجود دارد و محال است به دست انسانی که به دروغ ادعای نبوت میکند، معجزه ای ظهور کند.
۵. ویژگی معجزه آن است که در مقابل هیچ عمل خارق العاده دیگر مغلوب نمی شود. همچنین مطالب دیگری که فروع این مباحث است .