350 پرسش در محضر علی ابن موسی الرضا(ع)  ( صص 36-16، 53-49 ) شماره‌ی 5717

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > توحيد

خلاصه

محمد بن عبد الله خراسانی خادم حضرت رضا گوید: یکی از زنادقه به حضرت رضا گفت چرا خداوند خود را از مخلوقات پوشیده است؟ حضرت فرمود: إِنَّ الْحِجَابَ عَنِ الْخَلْقِ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِمْ فَأَمَّا هُوَ فَلَا تَحْفَي عَلَيْهِ خافِيَةٌ فِي آنَاءِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ. پوشیدن خداوند خود را از مردم برای کثرت گناهان آنها میباشد و بر خداوند در ایام شب و روز هیچ چیزی پوشیده نیست و او همه اعمال و افعال بندگان خود را می داند.

متن

1. توحید و معرفت خداوند

چرا خداوند با چشم ظاهر دیده نمیشود؟

محمد بن عبد الله خراسانی خادم حضرت رضا گوید: 

یکی از زنادقه(زندیق کسی که در باطن کافر باشد و تظاهر به ایمان کند، ملحد، بی دین مرتد. نک فرهنگ فارسی عمید، ص ٧٤١).) به حضرت رضا گفت چرا خداوند خود را از مخلوقات پوشیده است؟ حضرت فرمود:

 إِنَّ الْحِجَابَ عَنِ الْخَلْقِ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِمْ فَأَمَّا هُوَ فَلَا تَحْفَي عَلَيْهِ خافِيَةٌ فِي آنَاءِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ.

 پوشیدن خداوند خود را از مردم برای کثرت گناهان آنها میباشد و بر خداوند در ایام شب و روز هیچ چیزی پوشیده نیست و او همه اعمال و افعال بندگان خود را می داند.

گفت: پس چرا خداوند با چشم ظاهر دیده نمی شود؟ فرمود: 

قَالَ لِلْفَرْقِ بَيْنَهُ وَبَيْنَ خَلْقِهِ الَّذِينَ تُدْرِكُهُمْ حَاسَةُ الْأَبْصَارِ ثُمَّ هُوَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصَارُ أَوْ يُحِيطَ بِهِ وَهُمْ أَوْ يَصْبِطَهُ عَقْلُ. برای فرق بین او و بندگانش که با حواس ظاهری قابل درک هستند علاوه بر این خداوند اجل است از اینکه دیدگان او را دریابند و یا گمان و خیال او را احاطه کنند و یا با عقل بتوان او را دریافت».

ص16

وی گفت: خداوند را برایم تعریف کن امام فرمود: خداوند را نمیتوان به حقیقت تعریف کرد پرسید چرا نمی توان پروردگار را وصف کرد؟ فرمود:

لِأَنَّهُ كُلَّ مَحْدُود مُتَنَاهُ إِلَى حَدَّ فَإِذَا احْتَمَلَ التَّحْدِيدُ احْتَمَلَ الزِّيَادَةُ وَ إِذَا احْتَمَلَ الزِّيَادَةُ احْتَمَلَ النُّقْصَانُ فَهُوَ غَيْرُ مَحْدُودِ وَ لا مُتَزايد وَ لَا مُتَجَزِّى وَ لَا مُتَوَهَّم.

برای اینکه هر محدودی به حدی پایان پیدا می کند، هر گاه احتمال تحدید رفت احتمال زیادی میرود و هر گاه احتمال زیادی رفت احتمال نقصان می رود.( ر. ك: علل الشرايع ١١٩:١؛ بحار ٣٠٤:٣ ح ١ مسند الامام الرضا ء ۲۷:۱.)

ابطال دیدن خدا

صفوان بن یحیی گوید: ابو قره(ظاهراً او موسى بن طارق یمانی ابوقره زبیدی باشد وی از رجال عامه و صاحب منصب قضاء بوده و از راویان ابن جریج متوفی به سال ۱۵۰ قمری می باشد. (ر.ك: الجرح والتعديل ١٤٨٨ رقم ٦٦٩؛ ميزان الاعتدال ٢٠٧:٥ رقم ۸۸۸۲؛ تهذیب التهذيب ٥٦٧:٥؛ تهذيب الكمال ٢٩: ٨٠ رقم ٦٢٦٨).) محدث، رفیق شبرمه، از من درخواست کرد که او را خدمت حضرت رضا ببرم، پس از اینکه برای او از آن جناب اذن ورود خواستم و اجازه فرمودند ابو قره خدمت رسید و از مسائل حلال و حرام و احکام دینی پرسش هایی فرمود تا سخن را به مبحث توحید کشانید گفت قربانت گردم، نحوه کلام خداوند با موسی را توضیح فرمایید؟

امام فرمود:

ص17

اللَّهُ أَعْلَمُ بِأَيِّ لِسَان كَلَّمَهُ بِالسُّرْيَانِيَّةِ أَمْ بِالْعِبْرَانِيَّة. 

خدا و رسول او داناترند که به چه زبانی با او سخن راند به زبان سریانی یا عبرانی

 أبو قره با اشاره به زبان خود گفت فقط از این زبان از شما سؤال می کنم! حضرت فرمود:

سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا تَقُولُ وَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ يُسْبِهَ خَلْقَهُ أَوْ يَتَكَلَّمَ مَا هُمْ بِهِ مُتَكَلِّمُونَ وَلَكِنَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَي لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَلَا كَمِثْلِهِ قَائِلٌ وَ لَا فَاعِلٌ.

 سبحان الله از این طرز تفکر و پناه بر خدا در شباهت او به خلق یا تکلم حضرت حق همچون سخنرانان، و لیکن تبارک و تعالی هیچ چیزی مانند او نیست؛ نه گوینده و نه عمل کننده ای».

پرسید پس چگونه بوده؟ فرمود:

كَلَامُ الْخَالِقِ لِمَخْلُوقَ لَيْسَ كَكَلَامِ الْمَخْلُوقِ لِمَخْلُوقِ وَ لَا يَلْفَظُ بِشَقِّ فَم وَ لِسَان وَلَكِنْ يَقُولُ لَهُ كُنْ فَكَانَ بِمَشِيَّتِهِ مَا خَاطَبَ بِهِ مُوسَى مِنَ الْأَمْرِ وَ النَّهْي مِنْ غَيْرِ تَرَدُّد فِي نَفَسٍ.

کلام آفریننده به مخلوق همچون کلام مخلوق با مخلوق نیست و نه با حرکت لب و زبان بلکه به او میفرماید: «بشو»، و کلام حضرت حق با موسی بنا بر مشیت او از امر و نهی بود بدون آنکه ترددی در نفس پیش آید.

أبو قره پرسید نظر شما درباره کتب آسمانی] چیست؟ فرمود:

التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَالزَّبُورُ وَالْفُرْقَانُ وَ كُلُّ كِتَابٍ أُنْزِلَ كَانَ كَلَامَ اللَّهِ أَنْزَلَهُ لِلْعَالَمِينَ نُوراً وَ هُدًى وَهِيَ كُلُّهَا مُحْدَثَةٌ وَهِيَ

ص18

غَيْرُ اللَّهِ حَيْثُ يَقُولُ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً وَقَالَ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرِ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثَ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ وَ اللَّهُ أَحْدَثَ الْكُتُبَ كُلَّهَا الَّتِي أَنْزَلَهَا.

تورات و انجیل و زبور و فرقان و هر کتابی که نازل شده همه و همه کلام خداوند است که آنها را برای روشنایی و هدایت جهانیان نازل فرموده و همه آنها محدث (پدیده) میباشند و آن غیر خود خداوند است آنجا که فرماید یا آنان را یاد کرد و پندی پدید آورد طه ۱۱۳» و نیز آنان را هیچ یاد کرد و پند تازه ای از پروردگارشان نیاید مگر اینکه آن را بشنوند در حالی که بازی می کنند انبیاء ، و خود خداوند سبب تمام کتابهایی میباشد که نازل فرموده است.

أبو قره گفت: آیا آنها فنا و نابود نمی شوند؟ فرمود: 

أَجْمَعَ الْمُسْلِمُونَ عَلَي أَنَّ مَا سِوَى اللَّهِ فَان وَ مَا سِوَيِ اللَّهِ فِعْلُ اللَّهِ وَ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ وَالزَّبُورُ وَالْفُرْقَانَ .

اجماع مسلمین است که هر چه جز خدا نابود می شود، و همه چیز جز خدا فعل او است و تورات و انجیل و زبور و فرقان نیز فعل اویند، آیا نشنیده ای مردم میگویند: «رب قرآن» و خود قرآن روز قیامت میگوید یا رب آن فلانی است حال این که رب او را از خودش بهتر میشناسد روزش عطشان و شبش بیدار بود شفاعت مرا در باره او بپذیر و همچنان است کار تورات و انجیل و زبور و همه آنها محدث (پدیده و مخلوقند محدث پدید آورنده) آنها کسی است که هیچ کس مانند او نیست و مایه هدایت برای عاقلان است پس کسی که میپندارد پیوسته با او بوده اند در اصل

ص19

می گوید که خداوند نخست قدیم و یکتا نیست و کلام پیوسته با او بوده و ابتدایی ندارد و معبود نیست.

 أبو قره گفت: ما روایت شده ایم که تمام آن کتب روز قیامت می آیند در حالی که همه مردمان در زمین بلندی در صفی واحد در برابر رب العالمین ایستاده اند و نظاره میکنند تا همه آن کتاب ها از صحنه قیامت مراجعت به حضرت حق کنند زیرا آنها از خدا هستند و جزئی از او میباشند پس به سوی حضرت حق میروند.

حضرت رضا فرمود:

فَهَكَذَا قَالَتِ النَّصَارَي فِي الْمَسِيحِ إِنَّهُ رُوحُهُ جُزْءٌ مِنْهُ وَ يَرْجِعُ فِيهِ وَ كَذَلِكَ قَالَتِ الْمَجُوسُ فِي النَّارِ وَ السَّمْسِ إِنَّهُمَا جُزْءٌ مِنْهُ تَرْجِعُ فِيهِ تَعَالَي رَبُّنَا أَنْ يَكُونَ مُتَجَزِّياً أَوْ مُحْتَلِفاً وَ إِنَّمَا يَحْتَلِفُ وَ يَأْتَلِفُ الْمُتَجَنِّى لِأَنَّ كُلَّ مُتَجَةٌ مُتَوَهَّمْ وَ الْكَثْرَةُ وَالْقِلَّةُ مَخْلُوقَةٌ دَالَّةٌ عَلَى خَالِقِ خَلَقَهَا.

این مانند عقیده نصاری درباره مسیح است که او روح او است و جزئی از او میباشد و در او باز میگردد و همین گونه مجوس در باره آتش و خورشید معتقدند آن دو جزئی از خدا بوده و در آن مراجعت میکنند. پروردگار ما بسی برتر از آن است که جزء جزء شود یا مختلف باشد و تنها گوناگونی و تألیف از صفات متجزی است زیرا هر جزء جزء شده ای در توهم آید و کثرت و قلت مخلوقی است که دلالت بر خالقی میکند که آن را آفریده است.

 ابو قره گفت برای ما روایت شده که خداوند موضوع سخن گفتن و رؤیت خود را به دو تن از پیغمبران خود اختصاص داد با موسی بن عمران سخن گفت و محمد الله را به رؤیت خود مخصوص گردانید.

ص20

امام رضا فرمود:

فَمَنِ الْمُبَلِّغُ عَنِ اللَّهِ إِلَى الثَّقَلَيْنِ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً وَ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ أَلَيْسَ مُحَمَّد.

 اگر چنین است که محمد خداوند را رویت کرده است پس آن کسی که از طرف خداوند به جن و انس ابلاغ کرد و فرمود: لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَرُ( سوره انعام، آیه۱۰۳.) دیدگان خداوند را درک نمی کنند، وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلماً (سوره طه، آیه ۱۱۰)، و از جهت علم هم نمیتوانند خداوند را دریابند، لیس كَمِثْلِهِ شَيْءٌ "(سوره شوری، آیه ۱۱) و هیچ چیزی مانند او نیست، کدام است آیا این محمد نیست؟».

ابو قره گفت مطلب همین است که شما بیان فرمودید.

حضرت رضا بار دیگر فرمود: كَيْفَ يَجِيءُ رَجُلٌ إِلَى الْخَلْقِ جَمِيعاً فَيُحْبِرُهُمْ أَنَّهُ جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ أَنَّهُ يَدْعُوهُمْ إِلَى اللَّهِ بِأَمْرِ اللَّهِ فَيَقُولُ لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً وَ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ثُمَّ يَقُولُ أَنَا رَأَيْتُهُ بِعَيْنِي وَ أَحَطتُ بِهِ عِلْماً وَ هُوَ عَلَى صُورَةِ الْبَشَرِ أَمَا تَسْتَحُونَ مَا قَدَرَتِ الزَّنَادِقَةُ أَنْ تَرْمِيَهُ بِهَذَا أَنْ يَكُونَ يَأْتِي مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِشَيْءٍ ثُمَّ يَأْتِي بِخِلَافِهِ مِنْ وَجْهِ آخر.

چگونه ممکن است مردی به سوی تمام مخلوق آید و به ایشان گوید که از جانب خدا آمده و آنان را به فرمان خدا به سوی خدا خوانده و بگوید دیده ها خدا را در نیابند و علمشان به او احاطه

ص21

نکند و چیزی مانندش نیست سپس همین مرد بگوید من به چشمم خدا را دیدم و به او احاطه علمی پیدا کردم و او به شکل انسان است؟! آیا حیا نمیکنید زنادقه نتوانستند چنین نسبتی به او دهند که او چیزی از جانب خدا آورد آنگاه از راه دیگر خلاف آن را گوید.

ابو قره گفت: مگر در قرآن نیامده که «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةٌ أُخري بدرستی او را در فرود آمدن دیگری دید - نجم: ۱۳».

امام رضا فرمود:

إِنَّ بَعْدَ هَذِهِ الْآيَةِ مَا يَدُلُّ عَلَى مَا رَأَي حَيْثُ قَالَ مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ ما رأي يَقُولُ مَا كَذَبَ فُؤَادُ مُحَمَّد مَا رَأَتْ عَيْنَاهُ ثُمَّ أَخْبَرَ بِمَا رأي فَقَالَ لَقَدْ رَأَي مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرِي فَآيَاتُ اللَّهِ غَيْرُ اللَّهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً فَإِذَا رَأَتْهُ الْأَبْصَارُ فَقَدْ أحَاطَتْ بِهِ الْعِلْمَ وَ وَقَعَتِ الْمَعْرِفَة.

بعد از این آیه مطلبی هست که دلالت میکند بر آن چیزی که پیغمبر مشاهده کرد و آن آیه «مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى دل آنچه را دید دروغ نشمرد(سوره نجم، آیه ۱۱.) میباشد می فرماید دل محمد ﷺ تکذیب نکرد آنچه را که با دو چشمش مشاهده کرد سپس اطلاع داد به آنچه محمد دید و آن اینست که فرمود: لَقَدْ رَأَى مِنْ ءَايَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى پیغمبر از آیات بسیار بزرگ پروردگارش دید.(همان آیه ۱۸)

پس حضرت رسول الله آیات خداوند را مشاهده کردند و آیات خداوند غیر از او می باشند.

ص22

پروردگار فرموده: «وَلَا تُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا(سوره طه، آیه ۱۱۰)؛ مردم احاطه علمی به خدا پیدا نکنند، پس هر گاه با چشم ظاهری بتوان خداوند را دید احاطه علمی نیز امکان پذیر است و شناخت واقعی حاصل می گردد.

ابو قره گفت: آیا روایات را تکذیب می کنید؟

امام رضا الله فرمود:

إِذَا كَانَتِ الرِّوَايَاتُ مُخالِفَةً لِلْقُرْآنِ كَذَّبْتُهَا وَ مَا أَجْمَعَ الْمُسْلِمُونَ عَلَيْهِ أَنَّهُ لَا يُحَاطُ بِهِ عِلْماً وَلا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَلَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٍ. هر گاه روایات با مخالفت قرآن مواجه شدند من آن اخبار را تکذیب میکنم زیرا مسلمین اجماع کرده اند که با علم و دانش نمی توان خداوند را دریافت و با دیدگان ظاهر نمی توان او را دید و خداوند را به هیچ چیزی نمی توان مانند کرد.

و او از آن حضرت در باره این آیه پرسید: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ، لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا؛ "(سوره اسراء، آیه ۱) پاک است آن که بنده خود را شبی از مسجد الحرام به مسجد الأقصى برد. حضرت فرمود:

قَدْ أَحْبَرَ اللَّهُ تَعَالَي أَنَّهُ أَسْرَى بِهِ ثُمَّ أَخْبَرَ أَنَّهُ لِمَ أَسْرَى بِهِ فَقَالَ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا فَآيَاتُ اللَّهِ غَيْرُ اللَّهِ فَقَدْ أَعْذَرَ وَ بَيَّنَ لِمَ فَعَلَ بِهِ ذَلِكَ وَ مَا رَآهُ وَ قَالَ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ فَأَحْبَرَ أَنَّهُ غَيْرُ اللَّهِ.

خداوند خبر فرموده که او را برده سپس علت آن را فرموده که: «تا برخی از نشانه های خویش را به او بنماییم پس آیات خدا غیر از

ص23

خدا است، پس عذر خود واضح بیان داشته که چرا این کار را انجام داده و چرا نشان داده و فرموده پس به کدام سخن پس از سخن خدای و آیات او ایمان می آورند؟ جائیه: ٦، پس خبر داده که آن غیر خدا است.

أبو قره :گفت پس خدا کجاست؟! حضرت فرمود:

 الْأَيْنُ مَكَانُ وَ هَذِهِ مَسْأَلَهُ شَاهِدِ مِنْ غَائِبِ فَاللَّهُ تَعَالَي لَيْسَ بِغَائِبِ وَ لَا يَقْدَمُهُ قَادِمٌ وَ هُوَ بِكُلِّ مَكَانَ مَوْجُودٌ مُدَبِّرٌ صَانِعُ 3 حَافِظُ مُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ.

«کجا» مکان است و این پرسش حاضر از غایب است و خداوند متعال غایب نیست و هیچ کس بر او وارد نشده و او به هر مکانی موجود، مدبر، صانع حافظ نگه دارنده آسمانها و زمین است».

أبو قره گفت مگر او جدای از همه بالای آسمان نیست؟

فرمود:

هُوَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلهُ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهُ وَ هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَ هُوَ الَّذِي اسْتَوِي إِلَى السَّمَاءِ وَ هِيَ دُخانٌ وَ هُوَ الَّذِي اسْتَوِي إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاواتِ وَ هُوَ الَّذِي اسْتَوِي عَلَى الْعَرْشِ قَدْ كَانَ وَ لَا خَلْقَ وَ هُوَ كَمَا كَانَ إِذْ لَا خَلْقَ لَمْ يَنْتَقِلْ مَعَ الْمُنْتَقِلِينَ.

او خدای آسمانها و زمین است او کسی است که در آسمان معبود است و در زمین معبود و اوست که شما را در زهدانها (رحمها چنان که خواهد می نگارد و او هر جا که باشید با شماست اوست که به آسمان پرداخت و آن دودی بود و اوست

ص24

کسی که به آسمان پرداخت و هفت آسمان بساخت و اوست کسی که بر عرش در مقام استیلا و تدبیر امور جهان بر آمد او بود و خلق نبود و او همان گونه بود و آفرینشی در کار نبود، همچون دیگر منتقلین انتقال نمی یابد.

أبو قره گفت چرا هنگام دعا دستهای خود را به آسمان بالا می برید؟ فرمود 

إِنَّ اللَّهَ اسْتَعْبَدَ خَلْقَهُ بِضُرُوبٍ مِنَ الْعِبَادَةِ وَ لِلَّهِ مَفَازِعُ يَفْزَعُونَ إِلَيْهِ وَ مُسْتَعْبَدُ فَاسْتَعْبَدَ عِبَادَهُ بِالْقَوْلِ .

خداوند هر کدام از بندگان را به نوعی از عبادت استعباد فرموده و خداوند را پناهگاه و مکانهایی برای عبادت است که بدان پناه می برند بندگان خود را ملزم به رعایت ،گفتار، علم و عمل و توجه و مانند آنها فرمود. توجه در نماز به کعبه نمود و حج و عمره را برایش توجیه فرمود و مخلوق خود را هنگام دعا و طلب و تضرع ملزم به باز کردن دستان و بالا بردن به سمت آسمان فرمود تا نشان از حال استکانت و بندگی و خواري در برابر او باشد».

 أبو قره گفت اهل زمین به خداوند نزدیکترند یا فرشتگان؟

فرمود:

إن كُنْتَ تَقُولُ بِالشَّبْرِ وَ الدَّرَاعِ فَإِنَّ الْأَشْيَاءَ كُلَّهَا بَابٌ وَاحِدٌ هِيَ فِعْلُهُ لَا يَسْعَلُ بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْضٍ يُدَبِّرُ أَعْلَي....

اگر مراد تو از نزدیکی؛ وجب و ذراع باشد که تمام اشیاء همگی فعل خداوند میباشند هیچ کدام او را از دیگری باز نمی دارد، همان طور که بالاترین مخلوق را تدبیر میکند پایینترینشان را نیز اداره می کند و بی هیچ سختی و زحمت و بی نیاز از هر مشاوره و رنجی اول و آخرشان را یکسان اداره میفرماید و اگر مرادت این است که

ص25

کدامیک در وسیله به او نزدیکترند پس مطیع ترین آنان به الله مقرب ترین ایشان میباشد و شما خود روایت کرده اید که نزدیکترین حالی که بنده به خداوند دارد حالت سجده است و نیز اینکه چهار فرشته که در چهار سمت خلق بالا و پائین و شرق و غرب آنان میباشند روزی با هم برخورد کرده و هر کدام از دیگری پرسید و همگی گفتند: «از جانب خدا است مرا برای فلان مقصود ارسال فرموده و این مطلب نشان از آن دارد که آن (نزدیکی) در منزلت است نه تشبیه و تمثیل».

 أبو قره پرسید آیا قبول دارید که خداوند محمول است؟ 
فرمود:

كُلُّ مَحْمُول مَفْعُولٌ وَ مُضَافُ إِلَى غَيْرِهِ مُحْتَاجُ فَالْمَحْمُولُ اسْمُ نقص فِي اللَّفْظِ وَ الْحَامِلُ فَاعِلٌ وَ هُوَ فِي ....

هر محمولی مفعول است و اضافه شده بر دیگری نیازمند است پس محمول اسم نقصی در لفظ و حامل فاعل است و آن در لفظ مورد مدح میباشد و نیز این کلام گوینده فوق و زیر و بالا و پایین و حال اینکه خداوند فرموده و نیکوترین نام ها خدای راست پس او را بدانها بخوانید - اعراف: ۱۸۰ و در هیچ قسمت از کتابهای خود نامش را محمول نخواند بلکه او در خشکی و دریا حامل است و نگهدارنده آسمانها و زمین است و هر چه جز خدا است همه محمول است و تا حال نشنیده ایم کسی که ایمان به خدا

داشته و او را تعظیم نموده در دعایش بگوید: «ای محمول». 

أبو قره گفت: آیا شما این روایت را که وقتی خداوند غضب می کند فرشتگان حامل عرش متوجه خشم خدا شده و سنگینی آن را بر دوش خود در می یابند و سجده کنان در افتند و چون غضب او

ص26

فروکش کند عرش سبک شده و به همان جاي قبلي خود مراجعت می کنند دروغ می شمارید؟

حضرت فرمود

أخْبِرْنِي عَنِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَي مُنْذُ لَعَنَ إِبْلِيسُ إِلَى يَوْمِكَ هَذَا وَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَهُوَ غَضْبَانُ عَلَى إِبْلِيسَ وَ أَوْلِيَائِهِ أَوْ عَنْهُمْ راض ؟

به من بگو ببینم آیا خداوند از آن زمان که بر ابلیس لعن نمود تا امروز و تا روز قیامت از ابلیس و یارانش خشنود است یا غضبناک؟!».

گفت آری او بر همه آنان غضبناک است. فرمود:

 فَمَتَي رَضِيَ فَحْفَ وَ هُوَ فِي صِفَتِكَ لَمْ يَزَلْ غَضْبَانَ عَلَيْهِ وَ عَلَي أتْبَاعِهِ ؟

پس چه زمان خشنود میشود تا بار عرش بر دوش آنان سبک گردد در حالی که او در صفت غضب پیوسته بر شیطان و اتباعش ماندگار است؟!

سپس حضرت فرمود

وَيْحَكَ كَيْفَ تَجْتَرى أَنْ تَصِفَ رَبَّكَ بِالتَّعْيُّرِ مِنْ حَالَ إِلَى حَالَ وَ أَنَّهُ يَجْرِى عَلَيْهِ مَا يَجْرِى عَلَى الْمَخْلُوقِينَ سُبْحَانَهُ لَّمْ يَزَلْ مَعَ الزَّائِلِينَ وَ لَمْ يَتَغَيَّرْ مَعَ الْمُتَعْيِّرِينَ.

وای بر تو چطور جرأت میکنی پروردگار خود را به تغیر از حالی به حالی دیگر وصف کنی و همان که بر مخلوقین جاری می شود را بر حضرت حق جاری سازی؟ پاک و منزه است که مخلوق زوال پذیر باشد و محل تغییر قرار گیرد.

ص27

صفوان گفت: أبو قره از پاسخهای آن حضرت متحیر شد و از دادن هر جوابی واماند تا برخاسته و رفت.(ر. ك: الاحتجاج ٢: ١٨٥؛ بحار ١٥٢:٤ ح ٤؛ تفسیر کنز الدقائق ٦٨٧:٢.)

دیدن خدا

محمد بن عبید گوید به حضرت رضا نامه نوشتم و درباره دیدن خدا و آنچه عامه اهل تسنن و خاصه شیعه] روایت کرده اند سؤال کردم و خواستم که این مطلب را برایم شرح دهد، حضرت به خط خود نوشت

اتَّفَقَ الْجَمِيعُ لَا تَمَالُعَ بَيْنَهُمْ أَنَّ الْمَعْرِفَةَ مِنْ جِهَةِ الرُّؤْيَةِ ضَرُورَةٌ فَإِذَا جَازَ أَنْ يُرَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْعَيْنِ ....

همه اتفاق دارند و اختلافی میان آنها نیست که شناسائی از راه دیدن ضروری و قطعی است پس اگر درست باشد که خدا به چشم دیده شود قطعاً شناختن او حاصل شود آنگاه این شناختن بیرون از این نیست که یا ایمانست و یا ایمان نیست اگر این شناسایی از راه دیدن ایمان باشد پس شناسائی در دنیا که از راه کسب دلیل است ایمان نباشد زیرا این شناسایی ضد آن است و باید در دنیا مؤمنی وجود نداشته باشد زیرا ایشان خدای عز ذکره را ندیده اند؛ و اگر شناسانی از راه دیدن ایمان نباشد شناسائی از راه کسب دلیل بیرون از آن نیست که یا در معاد نابود شود و نباید نابود شود و یا نابود نشود این دلیل است بر اینکه خدای عزوجل به چشم دیده نشود زیرا دیدن به چشم به آنچه گفتیم میرسد(ر.ک: الکافی ٩٦:١ ٣؛ التوحيد: ۱۱۰ ح ۸؛ مسند الإمام الرضا ١٦:١ ٨)

ص28

درک خداوند متعال

ابو هاشم جعفری گوید به امام رضا عرض کردم می توان خدا را توصیف نمود؟

فرمود: «مگر قرآن نمی خوانی؟ [ أما تقرء القرآن؟]».

 عرض کردم چرا 

فرمود: مگر نخوانده ای گفته خدای تعالی را «لَّا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَرُ صلے وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَرَ ؛ أبصار درکش نکنند و او ابصار را درک کند انعام: ۱۰۳».

گفتم چرا فرمود میدانید أبصار چیست؟ (فَتَعْرِفُونَ الْأَبْصَارَ؟).

گفتم: دیدن به چشمها. فرمود:

إِنَّ أَوْهَامَ الْقُلُوبِ أَكْثَرُ مِنْ أَبْصَارِ الْعُيُونِ فَهُوَ لَا تُدْرِكُهُ الْأَوْهَامُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَوْهَامِ. 

«خاطرات دلها از بینائی چشمها قوی تر است، خاطرات او را درک نکنند و او خاطرات را درک کند.( ر.ک: الکافی ۱: ۹۹ ح ۱۰؛ التوحيد : ۱۱۳ ح ۱۱؛ الفصول المهمه ۱۸۲:۱ ح ۱۳۰؛ بحار ٣٩:٤ ١٦؛ نور البراهين ۲۸۸:۱ ح ۱۱؛ مسند الامام الرضا ۱۷:۱)

نهی از توصیف دیدن خداوند متعال

خزاز و محمد بن حسین گویند خدمت حضرت رضا شرفیاب شدیم و برای آن حضرت نقل کردیم، روایتی که محمد ﷺ پروردگارش را به صورت جوان آراسته سی ساله دیده و گفتیم: هشام بن سالم و صاحب طاق و میثمی میگویند خدا تا ناف میان خالی بود و باقی تنش تو پر

ص29

حضرت برای خدا به سجده افتاد و فرمود

سُبْحَانَكَ مَا عَرَفُوكَ وَلَا وَحَدُوكَ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ وَصَفُوكَ سُبْحَانَكَ لَوْ عَرَفُوكَ لَوَصَفُوكَ بِمَا وَصَفْتَ بِهِ نَفْسَكَ سُبْحَانَكَ كَيْفَ طَاوَعَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ يُشَبِّهُوكَ بِغَيْرِكَ اللَّهُمَّ لَا أَصِفُكَ إِلَّا بِمَا وَصَفْتَ بِهِ نَفْسَكَ وَلَا أَشَبِّهُكَ بِخَلْقِكَ أَنْتَ أَهْلُ لِكُلِّ خَيْرٍ فَلَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ.

منزهی تو تو را نشناختند و یگانه ات ندانستند، از این رو برایت صفت تراشیدند منزهی تو اگر ترا میشناختند به آنچه خود را توصیف کرده ای توصیف میکردند منزهی تو چگونه به خود اجازه دادند که ترا به دیگری تشبیه کنند بار خدایا من تو را جز به آنچه خود ستوده ای نستایم و به مخلوقت مانند نسازم تو هر خیری را سزاواری مرا از مردم ستمگر قرار مده». 

سپس به ما توجه نمود و فرمود

مَا تَوَهَّمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَوَهَّمُوا اللَّهَ غَيْرَهُ ثُمَّ قَالَ نَحْنُ آلَ مُحَمَّد النَّمَطُ الْأَوْسَطُ الَّذِي لَا يُدْرِكُنَا الْعَالِي وَلَا يَسْبِقُنَا التَّالِي يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ حِينَ نَظَرَ إِلَى عَظَمَةِ رَبِّهِ كَانَ فِي هَيْئَةِ السَّابِ الْمُوَفَّقِ، وَ مِنْ أَبْنَاءِ ثَلَاثِينَ سَنَةً يَا مُحَمَّدُ عَظُمَ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكُونَ فِي صِفَةِ الْمَخْلُوقِينَ.

هر چه به خاطرتان گذشت خدا را غیر آن دانید، بعد فرمود: ما آل محمد طريق معتدلی (صراط مستقیمی باشیم که غلو کننده به ما نرسد و عقب افتاده از ما نگذرد مثل آنکه ما امير المؤمنين لها را خلیفه بلا فصل دانیم ولی یک دسته غلو کرده او را خدا دانند و یک دسته عقب افتاده در رتبه چهارمش دانند این دو دسته باید در عقیده خود را به ما که در حد وسطیم رسانند تا نجات یابند.

ص30

ای محمد بن حسین هنگامی که رسول خدا به عظمت پروردگارش نظر افکند جوان آراسته و در سن سی سالگی بود!! آی محمد پروردگار - عز و جل من بزرگتر از اینست که به صفت آفریدگان باشد.

عرض کردم قربانت گردم کی بود که دو پایش در سبزه بود؟

فرمود:

ذَاكَ مُحَمَّدٌ كَانَ إِذَا نَظَرَ إِلَى رَبِّهِ بِقَلْبِهِ جَعَلَهُ فِي نُورٍ مِثْل نور الْحُجُبِ حَتَّى يَسْتَبِينَ لَهُ مَا فِي الْحُجُبِ إِنَّ نُورَ اللَّهِ مِنْهُ أَحْضَرُ وَ مِنْهُ أَحْمَرُ وَ مِنْهُ أَبْيَضُ وَ مِنْهُ غَيْرُ ذَلِكَ يَا مُحَمَّدُ مَا شَهِدَ لَهُ الْكِتَابُ وَ السُّنَّةُ فَنَحْنُ الْقَائِلُونَ بِهِ.

او محمد ه بود که چون با دل متوجه پروردگارش شد، خدا او را در نوری مانند نور حجت معارف و عقول قرار داد تا آنجا که آنچه در حجب بود برایش هویدا گشت همانا نور خدا سبز و سرخ و سفید و رنگهای دیگر است ای محمد عقیده ما همانست که که قرآن و حدیث به آن گواهی دهد.(ر.ک: الکافی ۱: ۱۰۰ ۳؛ التوحيد : ۱۱۳ ح ۱۳؛ بحار ٤: ۳۹ ح ۱۸؛ نور البراهين ۱: ۲۸۹ ح ۱۳؛ مسند الامام الرضا ۱۷:۱ ح ۱۱.)

منظور از وجه خدا

عبد السلام بن صالح گوید از حضرت رضا پرسیدم: نظر شما در باره این حدیث که اهل حدیث نقل میکنند «أهل ایمان از منازل و مقامات خود در بهشت خدا را زیارت می کنند( أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ يَزُورُونَ رَبَّهُمْ مِنْ مَنَازِلِهِمْ فِي الْجَنَّةِ؟) چیست؟

ص31

حضرت رضا فرمود:

يا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَي فَضَّلَ نَبِيَّهُ مُحَمَّداً عَلَى جَميع خَلْقِهِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ جَعَلَ طَاعَتَهُ طَاعَتَهُ وَ مُبَايَعَتَهُ مُبَايَعَتَهُ وَ زِيَارَتَهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ زِيَارَتَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ قَالَ إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ وَقَالَ النَّبِيُّ ﷺ مَنْ زارتي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي فَقَدْ زَارَ اللَّهَ وَ دَرَجَةُ النَّبِيِّ ﷺ فِي الْجَنَّةِ أَرْفَعُ الدَّرَجَاتِ فَمَنْ زَارَهُ فِي دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ مِنْ مَنْزِلِهِ فَقَدْ زَارَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي.

اى أبو الصلت، خداوند تبارک و تعالی حضرت محمد را بر تمام مخلوقين، حتی فرشتگان و انبیاء عظام، برتری داده است و بیعت کردن با او را به منزله بیعت با خود ساخته و زیارت و دیدار پیامبر را در دنیا و آخرت به منزله زیارت و دیدار خود شمرده است دلیل بر این مدعی خداوند می فرماید: «هر کس از پیامبر پیروی کند از خدا پیروی کرده است - نساء ۱۸۰ و نیز فرموده: کسانی که با تو بیعت میکنند در واقع با خدا بیعت می کنند، دست خداوند برای بیعت کردن بالای دست آنها است - فتح: ۱۰ و نیز رسول خدا فرموده: «هر کس در زمان حیات من یا بعد از مرگم به دیدار و زیارت من بیاید خداوند را زیارت نموده است و درجه و مقام پیامبر د در بهشت از تمام درجات بالاتر است پس هر کس از درجه و مقام خود در بهشت؛ آن حضرت را زیارت کند خداوند تبارک و تعالی را زیارت کرده است.

أبو الصلت گوید: گفتم:

ص33

ای زاده رسول خدا معنی این روایت چیست؟ ثواب گفتن: لا : إلا الله نظر کردن به وجه و صورت خدا است؟ فرمود:

 يَا أَبَا الصَّلْتِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ بِوَجْه كَالْوُجُوهِ فَقَدْ كَفَرَ وَلَكِنَّ وَجْهَ اللَّهِ أَنْبِيَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُهُ ....

اى أبو الصلت هر کس خداوند را دارای وجه و صورت و چهره ای همانند صورت و چهره مخلوقین بداند کافر است وجه و چهره خدا؛ انبیاء و پیامبر و حجتهای او هستند. آنها کسانی میباشند که مردم توسط آنان به سوی خدا و دین و معرفت او رو می آورند خداوند فرماید: هر کس که بر روی زمین است، از بین خواهد رفت و وجه با عظمت و کریم پروردگارت باقی می ماند رحمان ۲۶ و ۲۷ و نیز فرموده همه چیز از بین می رود جز وجه خداوند - قصص ۸۸ پس نگاه کردن به پیامبران الهی و حجت های خداوند در مقامات و درجاتشان در روز قیامت برای اهل ایمان ثواب بزرگی است.

و رسول خدا خود فرموده: «هر که اهل بیت و خاندان مرا دوست نداشته باشد در قیامت نه او مرا میبیند و نه من او را و نیز فرموده: «در میان شما کسانی هستند که بعد از این که از من جدا شدند دیگر مرا نخواهند دید اى أبو الصلت خداوند تبارک و تعالی جا و مکان ندارد و با چشم دیده نمیشود و با افکار و عقول به کنه او نمی توان دست یافت.

گوید: عرض کردم ای زاده رسول خدا، آیا بهشت و دوزخ هم اکنون خلق شده اند؟ فرمود:

قَالَ نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ رَأَي النَّارَ لَمَّا عُرجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ.

ص33

«آری، رسول خدا هنگام ،معراج وارد بهشت شده و جهنم را نیز دیدند. 

عرض کردم: عده ای معتقدند که این دو فقط تقدیر شده اند و هنوز خلق نشده اند. حضرت فرمود 

مَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ أَنْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ فَقَدْ كَذَّبَ النَّبِيَّ عَلَهُ وَ كَذَّبَنَا وَلَيْسَ مِنْ و وَلَايَتِنَا

نه آنان از ما میباشند و نه ما از ایشان هر که خلقت بهشت و جهنم را انکار کند؛ پیغمبر و ما را تکذیب کرده است، و جزء أهل ولایت و دوستان ما به شمار نمی آید و برای همیشه در آتش دوزخ باقی خواهد ماند خداوند فرماید این جهنمی است که مجرمین آن را انکار می کنند، بین آن و بین آبی داغ و سوزان در رفت و آمدند - الرحمن: ٤٣ و ٤٤. و خود رسول خدا فرموده: «وقتی به معراج رفتم، جبرئیل دستم را گرفت و به بهشت برد و از خرمای آن به من داد من آن خرما را خوردم و آن به صورت نطفه ای در صلب من قرار گرفت و هنگامی که به زمین بازگشتم با خدیجه همبستر شدم و او به فاطمه حامله شد لذا دخترم فاطمه حوریه ای است از جنس بشر و من هر گاه مشتاق بوی بهشت میشوم دخترم فاطمه را می بویم.(ر.ک: عيون اخبار الرضاء :١٠٥ ٣؛ امالی صدوق: ٥٤٥ ٧٢٨؛ التوحيد: ١١٧ ح ۲۱؛ الاحتجاج ۲: ۱۸۹؛ وسائل الشيعه ٣٢٥:١٤ ح ١٩٣٢٠.)

کمترین حد خداشناسی

فتح بن یزید گوید:

ص34

از حضرت ابو الحسن الله راجع به کمترین حد خداشناسی پرسیدم فرمود:

الْإِقْرَارُ بِأَنَّهُ لَا إِلَهَ غَيْرُهُ وَ لَا شَبِيهَ لَهُ وَ لَا نَظِيرَ لَهُ وَ أَنَّهُ مُثْبَتْ قَدِيمٌ مَوْجُودٌ غَيْرُ فَقِيدِ وَ أَنَّهُ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْء.

اقرار داشتن به اینکه جز او خدائی نیست و مانندی (در صفات) و نظیری در الوهیت ندارد و او قدیم است و پا برجا موجود است و گم نشدنی و این که چیزی مانندش نیست.(ر.ک: الکافی ٨٦:١ ١؛ عیون اخبار الرضاء ۱: ۱۳۳ ح ۲۹؛ التوحيد: ۲۸۳ ح ۱)

. توحيد

محمد بن زید گوید خدمت حضرت رضا شرفیاب شدم و در باره توحید پرسیدم، حضرت برایم دیکته کرد:

الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ الْأَشْيَاءِ إِنْشَاء وَ مُبْتَدِعِهَا ابْتِدَاعَاً بِقُدْرَتِهِ وَ حِكْمَتِهِ لَا مِنْ شَيْءٍ فَيَبْطُلَ الِاحْتِرَاعُ وَ لَا لِعِلَّة فَلَا يَصِحَ الِابْتِدَاعُ خَلَقَ مَا شَاءَ كَيْفَ شَاءَ مُتَوَحِّداً بِذَلِكَ لِإِظْهَارِ حِكْمَتِهِ وَ حَقِيقَةِ ربُوبِيَّتِهِ لَا تَصْبِطُهُ الْعُقُولُ وَ لَا تَبْلُغُهُ الْأَوْهَامُ وَ لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَ لَا يُحِيطُ بِهِ مِقْدَارٌ عَجَزَتْ دُونَهُ الْعِبَارَةُ وَ كَلَّتْ دُونَهُ الْأَبْصَارُ وَضَلَّ فِيهِ تَصَارِيفُ الصَّفَاتِ احْتَجَبَ بِغَيْرِ حِجَاب مَحْجُوب وَ اسْتَتَرَ بِغَيْرِ سِتْر مَسْتُور عُرفَ بِغَيْرِ رُؤْيَة وَوُصِفَ بِغَيْرِ صُورَةٍ وَ نُعِتَ بِغَيْرِ حِسْمِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ.

ستایش خدای راست که همه چیز را بدون نقشه پدید آورد و به قدرت و حکمت خویش اختراعشان کرد آنها را از چیزی نیافرید

ص35

تا اختراع صادق نیاید و علت و سببی در میان نبود تا ابتکار صحیح نباشد آنچه را خواست چنانچه خواست با یکتائی خویش برای اظهار حکمت و حقیقت ربوبیتش ،آفرید خردها او را بدست نگیرند و خاطرها به او نرسند بینائیها در کش نکنند و در اندازه نگنجد، در آستانش تعبیر ناتوان و بینائیها در مانده اند هر گونه ستایشی در مقام او نارسا است بی پرده نهانست و بی پوشش پوشیده، نادیده شناخته شده و بی تصور ستوده گردیده و بی جسم توصیف شده، شایسته ستایشی جز خدای بزرگ متعال نیست.(ر.ک: الکافی ١٠٥:١ ٣؛ علل الشرايع : ج ٤؛ التوحيد : ٩٨ ٥؛ بحار ١٦١:٥٤ ح ٩٥؛ نور البراهين ٢٥٣:١ ٥؛ مسند الامام الرضا ۲۱:۱ ح ۱۸.)

صص 36-16

. توحيد

فتح بن یزید جرجانی گوید:

خدمت حضرت امام رضا نوشتم و او را سؤال کردم از چیزی از توحید خدا پس به خط مبارک خود به من نوشت

بسم اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُلْهِم عِبَادَهُ الْحَمْدَ وَ فَاطِرِهِمْ عَلَى مَعْرِفَةِ رُبُوبِيَّتِهِ الدَّالِّ عَلَى وُجُودِهِ بِخَلْقِهِ وَ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ عَلَى أَزْلِهِ وَ بِأَشْبَاهِهِمْ عَلَى أَنْ لَا شِبْهَ لَهُ الْمُسْتَشْهِدِ آيَاتِهِ عَلَى قُدْرَتِهِ الْمُمْتَنِعِ مِنَ الصَّفَاتِ ذَاتُهُ وَ مِنَ الْأَبْصَارِ رُؤْيَتُهُ وَ مِنَ الْأَوْهَامِ الْإِحَاطَةُ بِهِ لَا أَمَدَ لِكَوْنِهِ وَلَا غَايَةَ لِبَقَائِهِ لَا يَسْمَلُهُ الْمَشَاعِرُ وَ لَا يَحْجُبُهُ الْحِجَابُ فَالْحِجَابُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ لِامْتِنَاعِهِ....

بسم الله الرحمن الرحيم سپاس و ستایش از برای خدا است که ستایش را به بندگانش الهام فرموده و در دل ایشان انداخته تا بفهمند و ایشان را بر فطرت معرفت و شناخت ربوبیت و پروردگاری خویش آفریده که اگر کسی ایشان را گمراه نکند و بر آنچه آفریده شده اند واگذارد او را بشناسند و التزام معرفتش نمایند آنکه به آفریدن خلائق یا به آفریدگان خویش بر وجود و هستیش رهنمائی نموده به حدوث خلقش بر ازلیت و همیشگی خویش دلالت فرموده و به واسطه شباهت ایشان به یکدیگر بر آن که او را مانند و نظیری نیست رهبری کرده و به آیات و علاماتی که قرار داده ایشان را بر قدرت و توانائی خود گواه گرفته آن که ذات مقدسش از صفات زائده بر آن امتناع دارد و دیدنش از دیدها اباء و امتناء دارد، و احاطه به او از خیالها سر باز میزند چه چشم ها او را نمی تواند دید و خیالها به او نمیتواند رسید هستی او را مدتی نیست که تمام شود و بقای او را غایتی نه که به انجام رسد، مشاعر و حواس او را فرو نگیرد و پرده های جسمانی او را نپوشاند و پرده میان او و آفریدگانش که مانع دید نست آنست که ایشان را آفریده زیرا که آن جناب از آنچه در ذاتهای ایشان ممکن است امتناع فرموده، و از برای آن که ذاتهای ایشان از آنچه ذاتش از اتصاف به آن اباء دارد امکان دارند و سرباز نمیزنند و نیز به جهت آن که صانع و مصنوع و رب و مربوب و حاد و محدود از یک دیگر جدا شوند آن که یکی ست بی تأویل عدد به آن معنی که گذشت، و آفریننده است نه به معنی حرکت چنان که خلائق در صنعت اشیاء می کنند، شنوا است لیکن نه به ادات که گوش باشد و بیناست اما نه به تفریق آلت که چشم باشد و در کافی تفریق آلت در گوش است و مراد از تفریق آن تفریق هوای متکیف است در سوراخ گوش و دخول آن در مسامات خلل و فرجی که دارد یا مراد تقسیم قوه سامعه است بر مسموعات که یک مرتبه آن را متوجه شنیدن این و یک بار مهیای شنیدن آن گرداند، چنان که مراد از تفریق آلت چشم در اینجا تقسیم قوه باصره است بر مبصرات که یک مرتبه آن را متوجه دیدن این و یک بار مهیای دیدن آن گرداند و در همه جا حاضر است نه به طوری که به اخلائق یک دیگر را مس کنند که عضوی را به عضوی رسانند و از هر چیزی جدا است اما نه به وضع دوری و زوال مسافتی که در میانه فاصله باشد و از هر چیزی پنهان است و در نهان آن، اما نه به طریق پنهان شدن و دفن کردن چیزها و ظاهر و هویدانیست که دیدها و بینائیها که در هر چیزی فرو می روند و در آن جاری و روان میشوند به کنهش نرسیده خسته شده اند و وجودش خیالاتی را که جولان میزنند از ریشه بر آورده، اول دینداری و انقیاد و فرمان برداری خدا معرفت او است و کمال معرفتش توحید و اقرار به یگانگی او است و کمال توحیدش نفی و دوری صفات زائده بر اصل ذات است از او، به جهت آنکه هر صفتی گواهی میدهد که غیر موصوف است و موصوف که آن را به صفتی وصف نمودی شهادت میدهد که غیر صفت است و هر دو بر خود شهادت میدهند به دوئیت و دو تا بودن که از لیت به جهت آن ممتنع و محالست چه هرگاه تعدد و کثرت در او باشد اجزاء بر او سبقت دارند و این مستلزم نفی قدم و اثبات حدوث او خواهد بود پس هر که خدا را وصف کند به ما به الاشتراک و ما به الامتیاز حد و اندازه را از برایش قرار داده و هر که حدی را از برایش قرار دهد او را به عدد و شماره در آورده چه حد تعدد و کثرت را لازم دارد زیرا که آن مرکب است از جنس و فصل و هر که او را بشماره در آورد از لیت او را باطل کرده چه جز و داشتن با آمدن منافات دارد و هر که بگوید که چگونه است و چه کیفیت دارد او را در معرض صفات زائده و صفات ممکنات در آورده و هر که بگوید که بر روی چیست او را محمول قرار داده که چیزی حامل او است و او را برداشته و هر که بگوید که در کجا است بعضی از مکانها را از او خالی فرض نموده و این مستلزم اختصاص به مکانی است که غایت را لازم دارد چه هر چه در مکانی باشد آن را غایات و اطراف و نهایات لازم است و هر که بگوید که تا چه زمان میباشد او را موقت گردانیده که وقتی را از برایش قرار داده.

 عالم و دانا بود در هنگامی که هیچ معلومی نبود که علم به آن تعلق گیرد و خالق و آفریدگار بود در وقتی که هیچ مخلوق و آفریده نبود، و پروردگاری داشت در زمانی که هیچ پروریده نبود که قابل تربیت باشد و معبودیت داشت در اوانی که هیچ عبادت کننده نبود که عبادت کند و پروردگار ما را چنین وصف باید نمود و آن جناب بالاتر است از آنچه وصف کنندگان او را وصف میکنند.(ارك التوحيد : ٥٦ ١٤؛ بحار ٢٨٤:٤ - ١٧؛ نور البراهين ١٥١:١؛ اسرار توحید (ترجمة التوحيد)، محمد علی اردکانی ، ص ٤٣.)

خداوند و شب جمعه

ابراهيم بن أبي محمود گوید به حضرت رضا عرض کردم: ای زاده رسول خدا نظر شما درباره حدیثی که مردم از پیامبر الله نقل می کنند که فرموده خداوند تبارک و تعالی هر شب جمعه به آسمان دنیا می آید چیست؟

حضرت فرمود:

لَعَنَ اللَّهُ الْمُحَرِّفِينَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ اللَّهِ مَا قَالَ كَذَلِكَ، إِنَّمَا قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَي يُنْزِلُ مَلَكاً إِلَى السَّمَاءِ كُلَّ لَيْلَة فِي الثُّلُثِ الْأَخِيرِ وَلَيْلَةَ الْجُمُعَةِ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ فَيَأْمُرُهُ فَيُنَادِي : أَهَلْ مِنْ سَائِل فَأُعْطِيَهُ هَلْ مِنْ تَائِبِ فَأْتُوبَ عَلَيْهِ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرِ فَأَغْفِرَ لَهُ يَا طَالِبَ الْخَيْرِ فَأَقْبِلُ يَا طَالِبَ الشَّرِّ أَقْصِرْ فَلَا يَزَالُ يُنَادِى بِهَذَا حَتَّى يَطْلُعَ الْفَجْرُ فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ عَادَ إِلَى مَحَلَّهِ مِنْ مَلَكُوتِ السَّمَاءِ حَدَّثَنِي بِذَلِكَ أَبِي عَنْ جَدِّى عَنْ آبَائِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ﷺ

خدا لعنت کند افرادی را که کلمات را از محل خود جابجا و تحریف میکنند سوگند به خدا پیامبر چنین سخنی نگفته است بلکه فرموده اند خداوند تعالی در ثلث آخر هر شب و هر شب جمعه از اول شب فرشته ای را به آسمان دنیا می فرستد و آن فرشته به فرمان خداوند ندا میکند آیا درخواست کننده ای هست تا حاجتش را برآورم؟ آیا توبه کننده ای هست تا توبه اش را بپذیرم؟ آیا آمرزش خواهی هست تا او را بیامرزم؟ ای طالب خیر به این سو بيا، اي طالب شر! دست نگهدار و این فرشته تا طلوع فجر این ندا را ادامه میدهد و هنگام طلوع فجر به محل خود در ملکوت آسمان باز می گردد.

این حدیث را پدرم از جدم و او از پدرانش از قول رسول خدا برایم نقل کرد.( ر.ک: ثواب الاعمال: ۱۰۷؛ عيون اخبار الرضاء ١١٦:٢ ح ٢١؛ الفقيه ٤٢١:١ح ١٢٤٠؛ التوحيد : ۱٧٦ ح ۷؛ شنیدنیهای شب جمعه اثر نگارنده: ۲۵)

صص53-49 

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه