دُرّ کرامت  ( صص 54-53 ) شماره‌ی 5397

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > ارتباط و اهميت دادن به شاعران (رسانه آن عصر) > آثار هديه امام رضا عليه السالم به دعبل

خلاصه

به خدا سوگند که من برای پول نیامدم و در هم ها را برگرداند و گفت :اگر ممکن است لباسی از لباسهای حضرت به من داده شود. پس چون خادم آن دراهم را خدمت امام علیه السلام برد؛ و حضرت همان مقدار پول را با یک لباس مخصوص از لباسهای خود را برای دعبل ارسال نمود.پس از آن که دعبل ضمن جریانات مهمی که در مسیر راه برایش اتفاق افتاد به منزل خویش وارد شد، کنیزی داشت که بسیار مورد علاقه اش بود چشمش نابینا گشته و تمام پزشکان از معالجه و درمان آن عاجز و ناامید بودند لذا مقداری از آن لباس حضرت را بر صورت و چشم های کنیر مالید که به برکت آن بلافاصله کنیز، بینائی خود را باز یافت

متن

امام علیه السلام به دعبل فرمود: لحظه ای درنگ کن و از جای حرکت منما

و آن گاه خود حضرت وارد اندرون منزل شد و پس از گذشت لحظاتی خادم وی بیرون آمد و مقدار صد دینار تحویل دعبل خزاعی داد و اظهار داشت

سرور و مولایم فرمود: این پولها را خرجی راه خود قرار بده. دعبل عرضه داشت :

به خدا سوگند که من برای پول نیامدم و در هم ها را برگرداند و گفت :

اگر ممکن است لباسی از لباسهای حضرت به من داده شود. 

پس چون خادم آن دراهم را خدمت امام علیه السلام برد؛ و حضرت همان مقدار پول را با یک لباس مخصوص از لباسهای خود را برای دعبل ارسال نمود.

پس از آن که دعبل - ضمن جریانات مهمی که در مسیر راه برایش اتفاق افتاد - به منزل خویش وارد شد، کنیزی داشت که بسیار مورد علاقه اش بود چشمش نابینا گشته و تمام پزشکان از معالجه و درمان آن عاجز و ناامید بودند لذا مقداری از آن لباس حضرت را بر صورت و چشم های کنیر مالید که به برکت آن بلافاصله کنیز، بینائی خود را باز یافت (۶۵)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه